من عین الف نه، مثل دالم

۲۱۶ مطلب با موضوع «به من» ثبت شده است

وقت زیاد است. بیا دور خودمان بچرخیم.

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

فکرش را بکن! چند بار شد که دعا کردی و خدا را خواندی که «خدایا تو را می‌خوانم و از تو می‌خواهم که چنین شود» و بعد چنان شد؟ بشمار و حساب کن که چند مرتبه گفتی «ای خدا! اگر این قضیه درست شود و این ماجرا به سامان برسد، اگر این اتفاق بیفتد، اگر این نشانه را بنمایی، دیگر اطمینان پیدا می‌کنم و استوار گام در راه می‌گذارم و تا آخر هم پایم را کج نمی‌گذارم یا حداقل تلاشم را می‌کنم که چنین باشد»؟ اما بعد باز طور دیگر قدم برداشتی و به راه دیگر رفتی و بازی‌هایی درآوردی که خودت بهتر می‌دانی.

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عین الف

یا انیس من لا انیس له

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

درست مثل همان بارهای گذشته که نمی‌دانم صد بار بود یا هزار بار و یا بیشتر ...

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
عین الف

روغن ریخته را به حساب نیاور

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

گاه پیش می‌آید که شخص به کاری علاقه و اشتیاق ندارد یا در زمان خاصی آن را خوش نمی‌دارد، مثلاً خویشاوند، دوست یا آشنایی درخواست کاری از فرد دارد که ظاهراً برایش هیچ عایدی مادی و دنیوی ندارد، در حالی که آن فرد در همان زمان می‌تواند کاری را انجام دهد که به‌طور معمول به آن علاقه‌ی بیشتری دارد یا از انجام آن لذت بیشتری می‌برد و یا نتیجه‌ای که از انجام آن حاصل می‌شود سود مادی یا نفع شخصی و شغلی بیشتری عایدش می‌کند. از سوی دیگر خود شخص می‌داند که آن کار اول به لحاظ اخلاقی و معنوی عمل نیکوتری است و نزدیک‌تر است به رضای الهی. اینجا تعلل نکردن برای انجام کار اول، و به‌علاوه پرداختن به آن کار با علاقه و لذت روحی حائز اهمیت است، چرا که می‌تواند نشان‌دهنده‌ی انتخاب واقعی و قلبی فرد باشد. در غیر این صورت ممکن است حاصل تعارف و رودربایستی باشد که اگر چنین باشد دیگر نمی‌توان آن ارزش اخلاقی و معنوی حالت اول را برای آن قائل بود و شاید اثر چندانی هم در رشد انسانی فرد نداشته باشد. اینجا فرد می‌تواند انگیزه و عملش را ارزیابی کند که واقعاً‌ در پی رضای خدا و رشد انسانی است یا صرفاً درگیر تعارف و حفظ وجهه‌ی خویش است و روغن ریخته را نذر امامزاده می‌کند.

در بخش کوتاهی از یک حدیث، امام حسین (ع) می‌فرمایند: «... و لاتحتسبوا بمعروفٍ لم تعجلوا ...» که مرحوم علی صفایی حائری در کتاب «چهل حدیث از امام حسین (ع) در سبک زندگی و بندگی» آن را این‌گونه ترجمه کرده‌اند: «کار خوبی را که با شتاب انجام نداده‌اید، به حساب نیاورید*».

____________________________________________________________________________

* علی صفایی حائری، چهل حدیث از امام حسین (ع) در سبک زندگی و بندگی. چاپ هفتم، انتشارات لیله‌القدر، 1398.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
عین الف

نقل‌و‌نبات لطفاً

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

پیرو مطلب پیشین، باز هم این سؤال در نظرم آمد که چرا گاهی برخی از ما از گفت‌وشنود و تخیل درباره‌ی افعالی مثل طی‌الارض و پیش‌بینی آینده و گفتن از نادیده‌های گذشته، بیشتر لذت می‌بریم تا سخن گفتن و شنیدن از اخلاق نیکو و تلاش برای تحصیل آن. یعنی مثلاً هنگامی که نقلی درباره‌ی عالم و سالک راه اخلاقی می‌خوانیم یا می‌شنویم که در اثر مجاهدت‌های اخلاقی به مرتبه‌ای بلند رسید، حتماً باید چند چشمه کرامت هم برایمان روایت کنند تا مطمئن شویم که این راه ارزشش را دارد و برای قدم برداشتن قدری تشویق شویم. مگر نه این است که پیامبر (ص) برای اتمام مکارم اخلاق مبعوث شد، نه طی‌الارض و نمایش این‌دست توانایی‌ها. حتی معجزه‌ها هم وسیله‌ای هستند که انسان‌ها را به راه بیاورند، به همان راهی که به‌سوی توحید و قسط و پروش مکارم اخلاق می‌رود. پس چرا گاهی از شنیدن اولی (دیدنش بماند) بیش از دیدن و یا عمل به دومی کیف می‌کنیم، در حالی که آنان که از مسیر اخلاق رفتند، به آن کرامات هم رسیدند و البته آن را نقل‌ونبات این راه دانستند و اصالتی هم برای آن قائل نبودند؟ هر چه بود یا پنهان می‌کردند و یا در آشکار کردن آن در پی عبودیت و ادای تکلیف حق بودند. اما بدون تعارف، پای‌درراه‌ننهاده‌هایی مثل من گاهی بیش از آن که شوق گام زدن در مسیر و نیل به‌سوی هدف را داشته باشند، از تصور همان نقل‌ونبات در دلشان قند آب می‌شود.

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
عین الف

مفت‌فروش

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

گاهی نمایش پاکی و پرهیزگاری مقدمه و زمینه‌ساز ناپاکی می‌شود یا نمایش اخلاق‌مداری می‌شود مقدمه‌ی بی‌اخلاقی. نه این‌که نادانسته و ناآگاهانه چنین بشود، خود فرد اگر قدری در احوال و افکار خود تأمل کند، متوجه می‌شود که ماجرا چیست. اما عجیب این است که گاهی خودمان از این تأمّل سر باز می‌زنیم و بعد هم باورمان می‌شود که پرهیزگار و اخلاق‌مداریم و حتی شاید انتظار پاداش (از هر نوعی) هم داریم. بدتر و عجیب‌تر این‌که نمی‌فهمیم داریم چیزی گران‌بهاتر و ارزشمندتر را هزینه و صرف به‌دست آوردن چیزی کم‌ارزش‌تر می‌کنیم. نمی‌فهمیم؟! این را هم به‌گمانم اگر بخواهیم می‌فهمیم، اما شاید گمان می‌کنیم که صرفه در نفهمیدن است و صرفه برای ما در آن زمان، یعنی رسیدن به لذت نزدیک، لذت نوک‌ بینی. ارزان‌فروشیم یا بیش از آن، مفت‌فروش. اخلاق‌فروشی، ارزان‌فروشی است، مفت‌فروشی است.

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
عین الف

امتداد زندگی (شب عاشقان بی‌دل)

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

«سپاه با گفت‌وگو و کشمکش یک شب را مهلت داده، در آن شب، اباعبدلله و اصحاب، و اباعبدلله و اهل بیت، و اباعبدلله و زینب، گفت‌وگوهایی دارند و داد‌وستدها و آماده‌سازی‌ها و شهودها و دیدارهایی.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عین الف

هر چه هستی باش ...

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

سن و سالم دارد کم‌کم به سی‌وچهار می‌رسد. به‌گمانم تا‌کنون در این مورد چیزی این‌جا ننوشته بودم. حالا هم قرار نبود و نیست که درباره‌ی این موضوع بنویسم. خواستم بگویم و بنویسم، در این نزدیک سی‌و‌چهار سال خیلی که هنر کردم، یک نکته را دانسته‌ام و البته هنوز آن‌قدر در جانم ننشسته است که عامل به آن باشم و آن نکته هم این‌که اسمم را هر چه که می‌گذارم یا می‌گذارند، خودم را هر چه که می‌دانم و صدا می‌زنم، دانش‌آموز، دانشجو، معلم، انقلابی، حزب‌اللهی، آزادی‌خواه، اصلاح‌طلب، اصول‌گرا، عدالت‌خواه، مردم عادی، ملت ستم‌دیده، اقشار محروم، نخبه، فرهیخته، مظلوم، ظلم‌ستیز و هزار و یک نام و عنوان دیگر، آن‌جا که دیدم دارم برای رسیدن به هدفم یا هر چیز دیگر، اخلاق و انصاف را زیر پا می‌گذارم، یعنی احتمالاً کارم خیلی اشکال دارد، اگر نگویم همه‌اش کشک است و ادا و اطوار. یعنی احتمالاً به‌قول استاد صفایی مشغول بازی و بازیگری هستم و آن همه سر‌وصدا و قیل‌و‌قال، هیاهوی بسیار برای هیچ است، برای این‌که من سرگرم شوم، من باد کنم، من به شهرت برسم، من را ببینند، من را بشناسند، اما کدام من؟! من بادکنکی، من هیچ، من پوچ، من همه‌ی عمر به بازی مشغول. مگر چه‌قدر قرار است عمر کنم که همه را این‌طور به بازی بگذرانم؟ گیرم که در فلان بحث و مجادله، ظاهراً غالب شدم، حال طرف را گرفتم، چشم‌ها و گوش‌ها را پر کردم، اما خودم که می‌دانم بازی بود، خودم که خبر دارم کجا حق و انصاف را رعایت نکردم، خودم که می‌دانم کی و کجا از مهارت بیان و کلامم و وسعت اطلاعاتم بهره گرفتم که حقی را بپوشانم و ناحقی را غالب کنم. گیرم که تا دم آخر همین‌طور پیش رفتم و باد کردم و حتی بر فرض در اذهان و افواه هم برجسته و نکونام ماندم؛ فایده‌اش چیست وقتی که آن‌جا که باید چیزی داشته باشم دستم خالی است؟ این‌ها را که می‌خواستم و عمری به‌دنبالش دویدم را همین‌جا نقد حساب کردند و تقدیم کردند و اصلاً بگو صد برابرش را. ارزان نیست؟ کم نیست؟ مفت نیست؟

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
عین الف

همه ابوذر می‌شوند؟

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

مسأله‌ی سوم «توقع» ماست.

خیال می‌کنیم اگر حرکتی را آغاز کردیم و برنامه‌ای را شروع کردیم، باید به نتیجه برسد و همه آدم‌های خوبی شوند.

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عین الف

می‌خواهیم دُم باشیم

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

دومین چیزی که باید از ما گرفته شود تا بتوانیم حرکت خود را شروع کنیم، «انتظار» ماست.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عین الف

محکوم یا متأثر؟

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

یکی از زنجیرها «تبرئه و برون‌افکنی» است. هر کس در محیطی که زندگی می‌کند، خودش راتبرئه می‌کند و می‌گوید: من مقصر نبودم، در زمان طاغوت بودم، شرایط مناسب نبوده، کسی نبوده، روحانیت کاری نکرده و ... نتیجه این‌که او پاک است و مقدس.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عین الف