مثل دال

من عین الف نه، مثل دالم

مثل دال

من عین الف نه، مثل دالم

سلام خوش آمدید

نقل‌و‌نبات لطفاً

سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۴۰۰، ۰۸:۳۵ ق.ظ

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

پیرو مطلب پیشین، باز هم این سؤال در نظرم آمد که چرا گاهی برخی از ما از گفت‌وشنود و تخیل درباره‌ی افعالی مثل طی‌الارض و پیش‌بینی آینده و گفتن از نادیده‌های گذشته، بیشتر لذت می‌بریم تا سخن گفتن و شنیدن از اخلاق نیکو و تلاش برای تحصیل آن. یعنی مثلاً هنگامی که نقلی درباره‌ی عالم و سالک راه اخلاقی می‌خوانیم یا می‌شنویم که در اثر مجاهدت‌های اخلاقی به مرتبه‌ای بلند رسید، حتماً باید چند چشمه کرامت هم برایمان روایت کنند تا مطمئن شویم که این راه ارزشش را دارد و برای قدم برداشتن قدری تشویق شویم. مگر نه این است که پیامبر (ص) برای اتمام مکارم اخلاق مبعوث شد، نه طی‌الارض و نمایش این‌دست توانایی‌ها. حتی معجزه‌ها هم وسیله‌ای هستند که انسان‌ها را به راه بیاورند، به همان راهی که به‌سوی توحید و قسط و پروش مکارم اخلاق می‌رود. پس چرا گاهی از شنیدن اولی (دیدنش بماند) بیش از دیدن و یا عمل به دومی کیف می‌کنیم، در حالی که آنان که از مسیر اخلاق رفتند، به آن کرامات هم رسیدند و البته آن را نقل‌ونبات این راه دانستند و اصالتی هم برای آن قائل نبودند؟ هر چه بود یا پنهان می‌کردند و یا در آشکار کردن آن در پی عبودیت و ادای تکلیف حق بودند. اما بدون تعارف، پای‌درراه‌ننهاده‌هایی مثل من گاهی بیش از آن که شوق گام زدن در مسیر و نیل به‌سوی هدف را داشته باشند، از تصور همان نقل‌ونبات در دلشان قند آب می‌شود.

تازه این را هم باید اضافه کرد که آن خلق نیکویی که ما را به آن خوانده‌اند و سفارش کرده‌اند، آداب و ترتیب و راه و روشش را هم به‌قدر نیاز برایم گفته‌اند و راهش هم از هر لحظه‌ای که اراده کنم پیش پایم است، اما گاه قدم از قدم بر نمی‌دارم. معلوم است که قدر خود را نشناخته‌ام و فرق هدف و وسیله را نفهمیده‌ام.

به‌نظرم برای این‌که ببینم به‌عنوان یک انسان چه‌قدر رشد کرده‌ام، این می‌تواند آزمون و معیار خوبی باشد که ببینم از کدام‌یک از این دو بیشتر به ذوق می‌آیم و لذت می‌برم، دیدن اخلاق خوب، و بالاتر، آراستن خود به آن، یا شنیدن و دیدن آن دست خرق عادت‌ها و افعال خارق‌العاده‌ای که ذکرشان به میان آمد (یا رسیدن به آن بدون پیمودن مسیر اخلاق نیکو). این آزمایش تا حدی نشان می‌دهد که چه‌قدر در مسیر آدم شدن پیش رفته‌ام؟ یعنی اگر بخواهم یکی را انتخاب کنم و داشته باشم، کدام‌یک را برمی‌گزینم؟ اولی را دوست‌تر می‌دارم یا دومی را؟ این سؤالی نیست که بخواهم از دیگران بپرسم. این‌جا که من هستم، آن چیزی که به دردم می‌خورد، یعنی واقعاً می‌تواند دردی را از من دوا کند، پاسخ این سؤال در مورد خودم است.

اصلاً خداوکیلی، آدم‌های ضعیف‌النفسی مثل من که چون به خلوت می‌رسند آن کار دیگر می‌کنند، این توانایی‌های خارق‌العاده را می‌خواهند چه کار. البته احتمال دارد بخواهند و بدانند هم برای چه کارهایی، اما شاید نتوانند خیلی صادقانه درباره‌ی آن صحبت کنند. اما واقعیت این است که باعث سعادتشان که نیست هیچ، سبب شتاب در مسیر شقاوت هم می‌شود برایشان. افرادی مثل من باید بی‌اندازه شاکر باشند که چنین توانایی‌هایی ندارند که چهارنعل اسبشان را در مسیر سیاه‌بختی و سقوط بتازانند. تلخ است، اما راست که امثال من بسیاری از آن‌چه را که انجام نمی‌دهند سببش ترس است نه کمال ایمان و شدت تقوا، ترس از مجازات‌های قانونی و اجتماعی یا ترس از بر باد رفتن چیزی به‌نام آبرو.

پس از خودم بپرسم تا ببینم من کجا هستم و به کدام سو می‌روم؟

___________________________________________________________

پی‌نوشت: در فصل بیستم کتاب «کهکشان نیستی»، تألیف محمد‌هادی اصفهانی، ماجرای زیبا و آموزنده‌ای در این باب آمده است. خواستم این‌جا بنویسم، اما مطلب طولانی می‌شد. ان شاء الله کتاب را بخوانید و لذت و بهره ببرید.

  • عین الف

نظرات (۵)

من هر وقت که میرم به خلوت و اون کار دیگه رو میکنم برای خودم سوال پیش میاد چرا!

 

بعضی وقت ها برای مبازره و نشنیدن این چرا، با خودم کار میکنم که تو غیر خلوت آن کار رو بکنم و تو خلوت نکنم، خیلی احساس غرورانگیزی برای خودم ایجاد میشه.(هر چند دوباره بر میگردم به تنظیماتی که خودم مشخص کردم برای خودم)

 

+ نمیدونم چرا گفتم، شاید بی ربط به مطلب شما بود.

پاسخ:
سلام علیکم
به هر حال، آن کار دیگر بسته به شخصیت و نقاط ضعف افراد مختلف ممکن است متفاوت باشد. من که چیز بی‌ربطی ندیدم. اگر خودتان احساس کردید مربوط است، پس احتمالاً مربوط است. اگر آن کار دیگر در خلوت بد است، پس احتمال دارد در غیرخلوت هم بد باشد و بلکه بدتر، چون ممکن است سبب ترویج و قبح‌زدایی شود. به‌علاوه، این‌طور شما دو زحمت را متحمل می‌شوید، هم پرهیز از کار دیگر در خلوت و هم اجبار خود به انجام آن در غیرخلوت، در حالی که با پرهیز از آن در خلوت، یک زحمت را باید پذیرا شوید. :)
البته که گفتنش آسان است.
  • دچارِ فیش‌نگار
  • چون که عبادت با خودپرستی جور درنمیاد

    تا وقتی که همه چی را همه فضائل را برای خود و کیف کردن نفس خود میخواهیم در صراط مستقیم نیستیم.

     

    بت نفس، از همه دشمنها بدتر است
    از همه بتها بزرگتر است...

    تفسیر سوره حمد 120

    پاسخ:
    سلام و سپاس
    ظاهر عبادت هم گاهی می‌تواند هیزم آتش غرور و خودپرستی شود، اما قطعاً عبودیت با خودپرستی جمع نمی‌شود.
    سپاس بابت نکات خوب.

    مکارم اخلاق را کنار بگذارید...خرق عادت ها را هم نادیده بگیرید....ما گاه حتی با دیدن این دو در دیگران یا شنیدن داستان شان، با خیال و تصور اینکه ما هم یک روز اینطور می شویم، باد می کنیم و لبخند رضایتی می زنیم و به همین حد بسنده می کنیم که من چقدر آدم خوبی شده ام...

     

    دیگر از چرایی آن کار دیگر نمی پرسم...مدت هاست می دانم که چرا. درد ما ندانستن نیست...ما فهمیدیم و چشم پوشیدیم. می دانم چرا اما نتوانسته ام به فهم خودم عمل کنم. 

    چرا نمی توانیم به فهم مان عمل کنیم؟!

    پاسخ:
    سلام علیکم
    بله، بالاخره «من آنم که رستم بود پهلوان».
    شاید چون به کم راضی شده‌ایم. کم را انتخاب کرده‌ایم.

    چرا به کم راضی می شویم...؟

    پاسخ:
    احتمالاً چون قدر خودمان را نشناخته‌ایم.

    سلام 

    توی این دوره طرح ولایت که سال قبل گذراندم استادمان در توضیح تفاوت علم حضوری و حصولی و نحوه تفسیر علم حضوری با علم حصولی، حکایتی از گفتگوی حسن بصری با امام علی ع ، پس از جنگ جمل، تعریف کردند ، حضرت به او گفتند تو چرا ما را یاری نکردی؟ او هم گفت می‌خواستم به یاری عایشه بروم، ندایی شنیدم که گفت قاتل و مقتول هر دو در آتش اند. من هم بی طرف ماندم. حضرت علی ع بهش گفتند اون برادرت شیطان بوده نه الهام الهی. منظورش هم اون نبوده که تو فهمیدی. منظورش این بوده که در طرف عایشه چه بکشی چه کشته بشوی، فرقی ندارد. خلاصه...

    الان دلم می‌خواهد آه بکشم. 

    پاسخ:
    سلام علیکم
    سپاس که مطالعه کردید و این روایت مفید را هم نقل کردید.
    می‌گویند «آه» از اسامی خداوند است.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    من عین الف نه، مثل دالم.

    بایگانی