من عین الف نه، مثل دالم

۹۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استاد علی صفایی حائری» ثبت شده است

ساز فردا

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

مرحوم صفایی حائری در پاسخ به کسانی که در ثمربخش بودن کارها و فعالیت‌های تربیتی و فکری او (از روی حسن یا سوء نیت) ابراز تردید می‌کردند، می‌گفت من مثل آن کسی هستم که نیمه‌شب از او پرسیدند: «چه می‌کنی»، پاسخ داد: «ساز می‌زنم». گفتند: «پس چرا صدای ساز نمی‌آید»، گفت: «صدایش فردا بلند خواهد شد».*

کسی که آن حجم از کار و فعالیت را با وجود هجمه‌ها و فشارهای گوناگون به‌دوش می‌کشد و پیش می‌برد، بی‌شک از دو ویژگی سرشار است: ایمان و اخلاص. آن‌چنان به کار و هدف خود ایمان دارد که ذره‌ای در به ثمر رسیدن آن تردید ندارد و آن‌قدر در این کار و فعالیت خالص است که برایش اندکی اهمیت ندارد که ممکن است در طول عمر خود از آن‌همه برنامه و تلاش و کار ثمره‌ی ظاهری نصیب خودش نشود.

* حکایتی است در دفتر سوم مثنوی معنوی.

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عین الف

رها نکند

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

... زری معصومانه پرسید: «شما می‌گویید من دیوانه نشده‌ام؟»

دکتر عبداله‌خان گفت: «به‌هیچ وجه.»

زری باز پرسید: «دیوانه هم نمی‌شوم؟»

دکتر عبداله‌خان گفت: «قول می‌دهم نشوی.»

چشم در چشم زری دوخت و با صدای نوازشگری ادامه داد: «اما یک مرض بدخیم داری که علاجش از من ساخته نیست. مرضی است مسری. باید پیش از این‌که مزمن بشود ریشه‌کنش کنی. گاهی هم ارثی است.»

زری پرسید: «سرطان؟»

دکتر گفت: «نه جانم، چرا ملتفت نیستی؟ مرض ترس. خیلی‌ها دارند. گفتم که مسری است.»

باز دست زری را در دست گرفت و پیامبرانه افزود: «من دیگر آفتاب لب بامم، اما از این پیرمرد بشنو جانم. در این دنیا، همه چیز دست خود آدم است، حتی عشق، حتی جنون، حتی ترس. آدمیزاد می‌تواند اگر بخواهد کوه‌ها را جابه‌جا کند. می‌تواند آب‌ها را بخشکاند. می‌تواند چرخ و فلک را به‌هم بریزد. آدمیزاد حکایتی است. می‌تواند همه‌جور حکایتی باشد، حکایت شیرین، حکایت تلخ، حکایت زشت ... و حکایت پهلوانی ... بدن آدمیزاد شکننده است، اما هیچ نیرویی در این دنیا، به‌قدرت نیروی روحی او نمی‌رسد، به‌شرطی که اراده و وقوف داشته باشد.»

...

زری به مشایعت دکتر تا دم در باغ رفت. در ذهنش دنبال کلام مناسبی می‌گشت که به شکرانه، نثار پیرمرد بکند اما نمی‌جست. پیرمرد شاید ناتوانی او را دریافت، یا شاید خواست به تحمل بخواندش، یا شاید برای دل خودش، به‌هر جهت این شعر را زمزمه کرد:

«به‌صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند/ چنین عزیزنگینی به دست اهرمنی».*

 

_________________________________________________________

* سیمین دانشور، سووشون. انتشارات خوارزمی، چاپ بیست و هفتم، 1399.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین الف

تولد در غزه

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

...

- آخه چی از جون انسان مهم‌تر؟!

- انسانیتش.

_________________________________________________________

پی‌نوشت:

اول) «در جهان‌بینی اسلامی، کار انسان می‌شود حرکت، نه خوردن و خوابیدن و خوش بودن؛ چون انسان برای این‌ها به این‌همه استعداد نیاز نداشت. در نتیجه، دنیا می‌شود راه، نه آخور و عشرتکده و خوابگاه. و در این بینش سنگ‌های راه باید برداشته شوند و راه حرکت انسان باید هموار گردد.»1

دوم) «اکنون که ناچار مرگ ما را انتخاب می‌کند، بگذارید ما مرگی را انتخاب کنیم که آبستن زندگی باشد.»1

_______________________________________________

1- علی صفایی حائری. عاشورا. انتشارات لیله‌القدر، 1390.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین الف

عاشق حق، عاشق خلق

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

«کسی که عاشق حق شد، عاشق خلق می‌شود، که: عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. و این عشق می‌شود زیربنای مبارزه و امر به معروف و نهی از منکر. کسی که عاشق شد، خواستار بهروزی و بهزیستی و رشد و حرکت و کمال معشوق است و در این دید حتی یک پر سبزی و یک لقمه نان و یک ورق کاغذ هم هدر نمی‌شود و ضایع نمی‌گردد، که باید هر چیز به رشد خود و کمال خود برسد و این خودداری از اسراف بر اساس این اعتقاد استوار می‌شود، نه فقط بر اساس یک بخل و یا یک دید اقتصادی.

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
عین الف

لوکا ویالی

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

تصویر جیانلوکا ویالی را شاید ‌اولین بار در تیتراژ برنامه‌های ورزشی دهه‌ی هفتاد خودمان (یا دهه‌ی نود میلادی) دیده بودم، شاید هم در یکی از عکس‌های فوتبالیست‌های مشهور که در زمان کودکی ما داخل بسته‌های آدامس بود، احتمالاً هم در همان لباس راه‌راه سیاه‌وسفید یوونتوس. آن‌روزها در ایران کلمه‌ی بیانکونری حتی به گوش اهالی فوتبال هم زیاد آشنا نبود.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عین الف

مادرانه‌ترین

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

جای تعجب نیست اگر از شدت شوق و شرمساری جان به لب آید:

«إلهی وَ سَیِّدی، أسْئَلُکَ بِالَّذینَ اصْطَفَیْتَهُمْ، وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارِقَتی أنْ تَغْفِرَ لِعُصاةِ شیعَتی، وَشیعَةِ ذُرّیتَی*»

می‌بینی چه‌قدر مادرانه و سنگین است: «ببُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارِقَتی»؟ چه اشک‌هایی، چه فرزندانی و چه جدایی ... ؟! این‌همه دل‌سوزی و مهر آن هم برای عاصیان و نافرمانان؟!

_____________________________________________

* صحیفه الزّهراء، ص 210. (برگرفته از کتاب «شرحی بر دعاهای روزانه‌ی حضرت زهرا (س)»، علی صفایی حائری، انتشارات لیله‌القدر، زمستان 1391)

پی‌نوشت:

اول) با تأخیر میلاد فرخنده‌ی حضرت فاطمه زهرا (س)، روز مادر و روز زن را تبریک عرض می‌کنم.

دوم) لطفاً این مطلب مهم درباره‌ی پویش کتابخوانی را مطالعه بفرمایید.

 

 

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عین الف

خداحافظ طلبه‌ی سابقاً مهندس

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

سه‌شنبه عصر بود که اینستاگرام را باز کردم و در استوری حجت‌الاسلام سرلک، یکی از پست‌های آقای علی شاملو را دیدم که نوشته‌ای قریب به این مضمون روی آن گذاشته شده بود: «علی شاملوی عزیز هم رفت». اصلاً متوجه نمی‌شدم که منظور چیست. این پست را که مربوط به سالروز تولد چهل سالگیشان بود، چند وقت پیش خوانده بودم. پست را دیدم، همان بود که در انتهایش هم از آرزوی شهادت گفته بود. گفتم شاید حاج آقای سرلک با آقای شاملو شوخی کرده‌اند و یا خبر اشتباهی به ایشان رسیده است. رفتم جلوتر تا رسیدم به صفحه‌ی کتابرسان و فهمیدم که متأسفانه اتفاقی افتاده است، اما همچنان امیدوار بودم که اشتباهی شده باشد و در جست‌وجوی نشانه‌ای که مؤید اشتباه بودن این خبرها باشد. اما هر چه پیش رفتم، آن‌چه بیشتر تأیید شد، خبر درگذشت آقای شاملو بود، حجت‌الاسلام علی صفوی شاملو، یک طلبه‌ی سابقاً مهندس.

چند سال پیش بود که از طریق خواندن یکی از پست‌های بازنشرشده‌ی کانال تلگرامی آقای شاملو به کانال تلگرامی ایشان رفتم و نخستین بار اندکی با برخی احوال و اندیشه‌های ایشان آشنا شدم. آن‌چه برای من جذاب بود، یکی علاقه‌ی ایشان به آثار و اندیشه‌های استاد صفای حائری بود (که خودم نیز مدتی بود تا حدی با آن‌ها آشنا و به آن‌ها علاقه‌مند شده بودم) و دیگری پیشینه‌ی زندگی آقای شاملو که پیش‌تر یک دانشجوی خوب رشته‌های مهندسی بودند (مثل خودم)، اما ورود به حوزه و فعالیت در مسیری جدید را برای ادامه‌ی زندگی انتخاب کرده بودند و این تصمیم اخیر، به‌نظرم حرکت شجاعانه‌ای بود که من هیچ‌گاه جرأتش را نداشتم.

در مورد این‌که آقای شاملو که بود و چه کرد، من نمی‌توانم چندان توضیحی بدهم. مطلب زیر، شرح کوتاهی است که خود ایشان در مورد ماجرای تغییر مسیر زندگیشان در کانال تلگرامشان منتشر کرده بودند:

«چرا شیفته «عین صاد» هستم؟

در طول این سال‌های طلبگی ، شاید پرتکرارترین سؤالی که پاسخ داده‌ام، این بوده که «چه شد که پس از سال‌ها تحصیل دانشگاهی و کار صنعتی و ... طلبه شدی». (شاید بد نباشد عرض کنم که بنده فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی پلیمر از دانشگاه صنعتی امیرکبیر و کارشناسی ارشد مهندسی صنایع از دانشگاه علم و صنعت هستم و در 28 سالگی تحصیل حوزوی را آغاز کردم.)

این سؤال یک جواب دارد و آن هم آشنایی من با نوشته‌ها و اندیشه‌های استاد «آیت الله علی صفایی حائری» است. در تمام سال‌های دانشجویی، حتی لحظه‌ای به ذهنم خطور نکرده بود که ممکن است روزی لباس «طلبگی» بپوشم و «آخوند» شوم. تا این‌که استاد را شناختم و همه زندگی‌ام به هم ریخت ...

یادم هست که مشغول آماده شدن برای آزمون دکتری بودم. آن سال‌ها، سال‌های ۸۶ و ۸۷، کتابخانه دانشگاه تهران تا ساعت ۱۲ شب باز بود و برای مطالعه آنجا می‌رفتم.

هر روز صبح کتاب آمار مهندسی جان فروند و یکی دو تا دیگر از منابع مهندسی صنایع را به همراه چند تا از کتاب‌های استاد توی کیفم می‌گذاشتم و به کتابخانه می‌آمدم. شب، هنگام برگشتن به منزل، می‌دیدم که فقط کتاب‌های استاد را خوانده‌ام و تمام روزم به مطالعه و تفکر روی آنها گذشته است.

اولین تجربیات تبلیغی من در همین دوران و قبل از طلبگی شکل گرفت، که در جمع‌های چند نفری، کتاب «رشد» ایشان را توضیح و شرح می‌دادم و آثار شگفت آن را روی دوستانم می‌دیدم. از اینجا ایده طلبه شدن کم‌کم در ذهنم جدی شد و رسیدم به جایی که الان هستم.

در این هشت سال، روزبه‌روز بیشتر معتقد شده‌ام که نوشته‌ها و اندیشه‌های استاد، گنجینه‌ای بینظیر است. امروز اعتقاد جدی دارم که برای معرفی دین و پاسخ به هجمه‌ها و شبهه‌ها، و تبیین اینکه اصلاً در دنیای پرآشوب و پرتحول امروز چه نیازی به دین داریم و زندگی دیندارانه چه برتری بر زندگی بدون دین دارد، هیچ مجموعه‌ای بیشتر از آثار ایشان راهگشا نیست، مخصوصاً اگر با مخاطب دانشگاهی، اهل مطالعه و خوشفکر مواجه باشیم. و البته سلوک عملی پیامبرگونه و برخوردهای تربیتی و انسان‌ساز ایشان هم دنیایی دیگر است که جذابیتی، چه بسا بیشتر از اندیشه ایشان داشته باشد.

توضیح بیشتر این موضوع، و ویژگی‌های نظام اندیشه‌ای استاد صفایی را در فایل صوتی زیر عرض کرده‌ام که اولین جلسه از سیر مطالعاتی آثار استاد است. امیدوارم نیازمندان واقعی، این مباحث را بشنوند و منشأ تحول برایشان باشد. ان‌شاءالله درباره این عالم ربانی و تئوریسین تربیت دینی، و همچنین درباره مسیر طلبگی در دنیای امروز بیشتر خواهم نوشت.»

حجت‌الاسلام علی صفوی شاملو (یا به‌قول برخی از اهل ذوق «عین صاد شین») همچون استاد علی صفایی حائری (متخلص و مشهور به «عین صاد») در سانحه‌ی رانندگی درگذشتند، آقای شاملو در سن چهل سالگی و استاد صفایی در سن چهل و هشت سالگی.

آقای شاملو، مدتی پیش مجموعه‌ی ارزشمند «کتابرسان» را بنیان نهادند و توسعه دادند که امیدوارم این مجموعه همچنان در مسیر خود به پیشرفت و رشد ادامه دهد.

_______________________________________________________________

پی‌نوشت:

اول) پیکر مرحوم شاملو، امروز، پنج‌شنبه، 26 اسفند 1400 به خاک سپرده شد. اگر مایل بودید و توانستید برای ایشان نماز لیله‌الدفن بخوانید (علی صفوی شاملو فرزند مجتبی).

دوم) وبسایت کتابرسان در نشانی زیر در دسترس است و در اینستاگرام هم با نام ketabresan_net2 می‌توانید از فعالیت‌های کتابرسان باخبر شوید.

https://ketabresan.net

 

سوم) کانال تلگرام مرحوم شاملو در نشانی زیر در دسترس است:

https://t.me/ali_shamlu

 

چهارم) در نشانی زیر هم کانال تلگرامی که آقای شاملو برای شرح آثار استاد صفایی ایجاد کرده بودند در دسترس است:

https://t.me/einsad_sharh

۸ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
عین الف

پیشواز بهار و ایستگاه ته‌سیگار

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

اعیاد گذشته و آینده‌ی ماه شعبان بر همه‌ی همراهان گرامی مبارک! از جمله دستاوردهای چند روز پیاده رفتن به محل فیزیوتراپی، زیارت ایشان بود به‌عنوان نخستین درختی که پیش از رسیدن رسمی بهار پیش رو، چشمان مرا به دیدن چند شکوفه مهمان کردند.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عین الف

قدر شب

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

در کتاب «تفسیر سوره قدر» استاد صفایی حائری چنین آمده است:

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عین الف

روغن ریخته را به حساب نیاور

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

گاه پیش می‌آید که شخص به کاری علاقه و اشتیاق ندارد یا در زمان خاصی آن را خوش نمی‌دارد، مثلاً خویشاوند، دوست یا آشنایی درخواست کاری از فرد دارد که ظاهراً برایش هیچ عایدی مادی و دنیوی ندارد، در حالی که آن فرد در همان زمان می‌تواند کاری را انجام دهد که به‌طور معمول به آن علاقه‌ی بیشتری دارد یا از انجام آن لذت بیشتری می‌برد و یا نتیجه‌ای که از انجام آن حاصل می‌شود سود مادی یا نفع شخصی و شغلی بیشتری عایدش می‌کند. از سوی دیگر خود شخص می‌داند که آن کار اول به لحاظ اخلاقی و معنوی عمل نیکوتری است و نزدیک‌تر است به رضای الهی. اینجا تعلل نکردن برای انجام کار اول، و به‌علاوه پرداختن به آن کار با علاقه و لذت روحی حائز اهمیت است، چرا که می‌تواند نشان‌دهنده‌ی انتخاب واقعی و قلبی فرد باشد. در غیر این صورت ممکن است حاصل تعارف و رودربایستی باشد که اگر چنین باشد دیگر نمی‌توان آن ارزش اخلاقی و معنوی حالت اول را برای آن قائل بود و شاید اثر چندانی هم در رشد انسانی فرد نداشته باشد. اینجا فرد می‌تواند انگیزه و عملش را ارزیابی کند که واقعاً‌ در پی رضای خدا و رشد انسانی است یا صرفاً درگیر تعارف و حفظ وجهه‌ی خویش است و روغن ریخته را نذر امامزاده می‌کند.

در بخش کوتاهی از یک حدیث، امام حسین (ع) می‌فرمایند: «... و لاتحتسبوا بمعروفٍ لم تعجلوا ...» که مرحوم علی صفایی حائری در کتاب «چهل حدیث از امام حسین (ع) در سبک زندگی و بندگی» آن را این‌گونه ترجمه کرده‌اند: «کار خوبی را که با شتاب انجام نداده‌اید، به حساب نیاورید*».

____________________________________________________________________________

* علی صفایی حائری، چهل حدیث از امام حسین (ع) در سبک زندگی و بندگی. چاپ هفتم، انتشارات لیله‌القدر، 1398.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
عین الف