من عین الف نه، مثل دالم

۱۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۱ ثبت شده است

این پی نوشت نیست ...

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

خدایا چیزی در دل دارم که شاید بتوان آرزویش نامید، اما لیاقت بر زبان آوردنش را ندارم. پروردگارا تصویری از ذهنم عبور می کند که می دانم مرا شایستگی رسیدن به آن نیست. اما مرا بر این گستاخی مگیر که چون به لطف و کرم بی انتهایت و قدرت بی حدت می اندیشم هیچ چیز را ناممکن نمی یابم.

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

اینجا یوتوپیا؛ شما به روح المپیک اعتقاد دارید؟

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

اینجا در مسابقات المپیک، اگر ورزشکاری در مسابقه مصدوم شود و نتواند به رقابت ادامه دهد و رقیبش پیروز شود، حریف و هوادارانش آن قدر که از مصدومیت ورزشکار مقابل ناراحت هستند و احساس نگرانی می کنند، از پیروزی بی دردسر خوشحال نیستند.

اینجا اگر داوری به اشتباه حق ورزشکاری را ضایع کند، حریف او و هواداران رقیب، همانند زمانی که حق خودشان ضایع شده باشد به داور اعتراض می کنند.

اینجا یوتوپیا است و روح المپیک زنده و در جریان!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

جایی برای خرخون ها نیست

قطعاً تا به حال نظیر چهار بند ابتدایی این مکالمه را نشنیده اید، چون این یک مکالمه ی کاملاً تخیلی است در پی نوشت.

...

«الف» به «ب»: آقا مبارکه، دمت گرم! امتحانو ماکس شدی.

«پ» به «ب»: باز که تو ترکوندی. خرخون، خرخون! باز که تو خر زدی!

«ب»: نه بابا، اصن نخونده بودم، شب امتحان جزوه رو یه ورق زدم، صبح اومدم سر جلسه.

«پ»: خدایی؟ بابا عجب مخی داری تو!

«الف»: پس من بیش تر تبریکمو پس می گیرم. 90 درصدش به خاطر تلاش و پشتکارت بود، 10 درصدش برای نمره و نتیجه. (صحنه را ترک می کند)

«پ» به «ب»: اه اه اه، این یارو عجب آدم ضایعیه خداییش.

...

پی نوشت: جایی که آدم های پرتلاش به دریافت القابی چون خرخون، تراکتور، قاطر امامزاده داود و ... مفتخر می شوند. جایی که هوش و استعداد ذاتی توأم با بی تحرکی و تکرار عبارت وزین «من اگه بخوام، می تونم ...» مایه ی فخر و سربلندی، و تلاش و پشتکار بی وقفه تا زمانی که به کسب عنوان و مدال افتخاری رسمی منتهی نشده است، یک ضد ارزش احمقانه است.


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

وصیتنامه و محرومیت از ارث

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

تا به حال وصیتنامه ننوشته ام، ولی به نظرم خوب است که بنویسم. مرگ گذرگاه مهمی در زندگی است که دیر یا زود از آن عبور خواهیم کرد و البته تفاوت دیر و زودش شاید آن قدر نباشد که بخواهیم خیلی به آن اعتنا کنیم. وصیتنامه که می نویسیم، ناگزیر مروری خواهیم کرد بر آنچه طی سالیان زندگی بر ما گذشته است و آنچه که از ما بر صفحه ی زندگی نقش بسته است. کجا دلی به دست آوردیم، کی لبخندی بر لبی نشاندیم، کی مرهم دردی شدیم، کجا زبان به خیر گشودیم، کی گوشی شدیم برای شنیدن، کی اشکی از دیده ای روان کردیم، دل چه کسانی را شکستیم، بر کدام دل ها زخم زدیم، کی زبان به بدگویی باز کردیم، کجا در راه حق گام برداشتیم، کجا حقی را ضایع کردیم، کی یاور مظلومی بودیم، کجا شریک ظلمی شدیم، کی هیچ بودنمان در محضر حق را درک کردیم، کی سر به عصیان افراشتیم، و ...؟

خوب است وصیتنامه را هر چند وقت یک بار به روز کنیم. این طور روند حرکتمان هم روشن تر می شود.

اما در مورد تقسیم میراث ...

خدایا باید همه را از ارث محروم کنم، میراثی که از من مانده، جز کوله باری از گناه و خطا نیست. خدایا از خود هیچ ندارم، اما مثل همیشه به لطف و رحمتت امیدوارم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

در دیزی و حیای من

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

خدایا این قدر که از این و آن، از هر کس و ناکس از بندگانت خجالت می کشم، اگر از تو هم خجالت می کشیدم، شاید آدم می شدم. این که تو ستّار العیوب و علّام الغیوبی درست، ولی بی شرمی هم حدی دارد. حکایت من، داستان در دیزی و حیای گربه است.

البته من از همه ی گربه های زبان بسته عذرخواهی می کنم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

دوراهی میان خیارهای بی سر و ته و ساغر زرین

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

 به نظرم می آید که قبلاً خیارها خوشمزه تر بودند، اما تهشان هم تلخ تر بود. برای همین به ندرت کسی ته خیار را می خورد، معمولاً به ته نمی رسید. نمی دانم، شاید اثر گلخانه و کود شیمیایی است که حالا خیارها دیگر آن مزه و بوی گذشته را ندارند، مزه ی سر و تهشان فرقی ندارد، بی سر و ته و بی خاصیت شده اند انگار. حالا دیگر خیلی ها ته خیارها را هم می خورند و تمامش می کنند یا اگر نمی خورند هم از روی عادت است، نه به خاطر تلخی اش.

 دوستی ها البته هنوز این طور نشده اند.

 خدایا، دوستی هایمان را شیرین و پایدار گردان. خدایا، اگر دوستی هایمان بر خشنودی تو استوار باشند و جدایی هایمان به خاطر رضای تو باشند، هیچ تلخی نخواهد توانست شیرین کامیمان را منقص کند. خدایا، این چنین باشیم!

«یک جرعه از این ساغر کار تو کند چون زر / جانم به فدا بادا این ساغر زرین را»*

 

*مولوی

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

بغض های صندوق اسرار

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

بغض ها گاهی مثل قفل هایی هستند که بر صندوق های جواهرات زده می شوند. نمی گذارند حرف های دلمان، گنج های صندوق اسرارمان نصیب هر کس و ناکس، هر گوش نامحرم شود. بماند برای اهلش، برای محرمش، و اگر پیدا نشد، کسی هست که ناگفته می شنود.

خدایا به خاطر بغض ها شکر!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

استتوس شاخ می ذارم، پس هستم

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

چیزی برای نوشتن، جمله ای، بیتی، آیه ای یا ....

کافی است وارد فیس بوک یا گوگل پلاس شوی تا موج جملات و عبارات و ... پند آموز و سنگین، آدم را با خودش ببرد. مسابقه ای است برای خودش، مسابقه در تعداد، مسابقه در مفهوم. تعداد لایک ها یا پلاس ها هم می تواند شاخصی برای داوری باشد. اگر هم زیاد استقبال نشد که می شود گذاشت به حساب سنگین بودن بیش از حد جمله و نفهمی بیش از اندازه ی خوانندگان.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

از بارباپاپا که کم تر نیستیم

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

این قدر دیده ام که حالا دیگر فکر می کنم، توانایی که آدم ها برای تغییر (صرف نظر از مثبت و منفی بودنش)، برای عوض شدن و حتی نو شدن دارند، «بارباپاپا»* نداشت.

خدایا حال ما را به بهترین حال ها تغییر ده. به ما اراده ای عطا کن برای حرکت به سوی خودت.

«باد بهار را بگو لاف خوشی چه می زنی / من بنمایمت خوشی چون که رسد بهار من»**

 

*یک شخصیت کارتونی بود که توانایی فوق العاده ای در تغییر شکل ظاهری داشت.

**مولوی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

کیفیت محبوب

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

دوست داشتن یا دوست نداشتن، دل بستن، دل نبستن یا دل کندن؛ کدام توانایی است، کدام ناتوانی؟

آیا کیفیت محبوب است که پاسخ این سؤال را تعیین می کند؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف