«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

می‌خواهی از زهیر بگویی که سابقه‌اش چنین بود و چنان، و در بازگشت از حج می‌کوشید در یک منزل با امام (ع) فرود نیاید تا این‌که در منزلی نتوانست و امام (ع) پیکی فرستاد و ...؟ آخرش هم حتماً می‌خواهی بگویی نمی‌دانیم در آن گفت‌وگو امام (ع) به زهیر چه گفت و چه نمود، فقط می‌دانیم هنگامی که او از نزد امام (ع) آمد سراسر وجد و شوق بود.

آن قسمت اولش داستان هر سال من است، که اگرچه چنین و چنانم، باز دستم را می‌گیرد و به مجلس خود می‌برد و ... امید که خدا عاقبتمان را هم خیر قرار دهد!

راستی چه حاجت است به این‌قدر حدس و گمان درباره‌ی محتوای نادانسته‌ی آن دیدار؟ پرده‌های غفلت و لجاجت اگر فرو افتد، چه چیز وجدآورتر و شوق‌انگیزتر از دیدن حسین (ع) و حضور در محضر او و درک رضایت او؟!

___________________________________________________

پی‌نوشت: در پیوندهای روزانه، پیوند این مطلب بسیار مهم افزوده شد.