«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
خیلی حواسمان باشد آنچه وظیفهی ما نیست به گردن نگیریم:
«کس چه داند تا در این بحر عمیق / سنگریزه قدر دارد یا عقیق»*
_____________________________________________
* عطار نیشابوری (منطقالطیر)
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
خیلی حواسمان باشد آنچه وظیفهی ما نیست به گردن نگیریم:
«کس چه داند تا در این بحر عمیق / سنگریزه قدر دارد یا عقیق»*
_____________________________________________
* عطار نیشابوری (منطقالطیر)
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
خدایا نگذار که تا انتهای این راه درگیر و گرفتار خودمان باشیم که خسران عظیمی است. درگیر و گرفتارمان کن به خودت! از آن بکاه و بر این بیفزای!
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
در وبلاگ قبلی، مطلب زیر را نوشته بودم که نمیدانم چه بر سرش آمده است، خودم از اینجا حذفش کردم، یا در جریان اثاثکشی جایی گم شده است.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
این عبارت «به امید روزی که ...»، اگرچه در ظاهر امیدوارانه است، اما نمیدانم چرا اخیراً هر وقت به گوشم میرسد، از آن بیحرکتی و برجاماندگی و ناامیدی را احساس میکنم.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
بعضی معتقدند که ورزشکاران حرفهای باید هنگامی که در اوج هستند از عرصهی ورزش حرفهای و قهرمانی خداحافظی کنند و من فکر میکنم چهقدر خوب است آدم در زمان اوج از زندگی این دنیا خداحافظی کند. یعنی زمانی که مرگش میرسد در اوج باشد، در نقطهی ماکزیمم مطلق زندگیاش. این چنین آدمی در اوج به ملاقات پروردگارش میشتابد. شهادت شاید یکی از این نوع ماکزیممهای مطلق باشد.
خوشا به حال آنان که خط سیرشان در زندگی اکیداً صعودی است!
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
نوشتن هم «چرا» و «برای ...» میخواهد، مثل هر کار دیگری. حالا چه خودمان حواسمان باشد و چه نباشد. آدمهای خیلی حسابی نفس کشیدنشان هم «برای ...» دارد.
خدا کند «برای ...»های خوبی داشته باشیم.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
معرفت را هم مثل شهادت، جز به اهل درد نمیدهند.
درد باید کشید آنطور که شاید تا کارها پیش برود، آن طور که باید.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
حس میکنم ضعیفتر و ضعیفتر شدهام. نه در تنم، در روحم. پیشتر توان «نه» گفتنم بیشتر بود. به دیگران نه، به خودم. به خصوص به آن خودم یا آن قسمت از خودم که دوستش ندارم. هر چه هم من توان «نه» گفتنم کمتر میشود، او اما برعکس بیپرواتر میشود و به خواست من بیاعتناتر. اخلاق مستکبرین را دارد. فقط باید جلویش ایستاد سفت و سخت.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
تأخیر، تأخیر و تأخیر، اونم تو کاری که مطمئنی درسته و باید انجام بدی، یا تو ترک کاری که می دونی درست نیست و باید ازش دست بکشی.
بالاخره یه وقتی باید خیلی جدی، تو چشمای خودت، یا مهمتر از اون به دل خودت خیره بشی و بپرسی: «اگه الان نه، پس کی؟»
فرصت کوتاهه. از دست نره!