«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«عملهای برابر و کارهای یکسان، از ارزشی برابر و یکسان برخوردار نیستند. آنچه به عمل ارزش میدهد، جهت عمل، عاملها و انگیزهها، بینش و دید به آثار و روابط عمل و شکل عمل و کیفیت آن میباشد.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«عملهای برابر و کارهای یکسان، از ارزشی برابر و یکسان برخوردار نیستند. آنچه به عمل ارزش میدهد، جهت عمل، عاملها و انگیزهها، بینش و دید به آثار و روابط عمل و شکل عمل و کیفیت آن میباشد.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«اعتدالِ عمل با جهتِ عمل مشخص میشود. هدفها عمل را توضیح میدهند. اینجاست که امام (ع) پس از مطرح کردن خصلت اعتدال و نشان دادن منفذ از بنبستها و تذکر راه نهایی حرکتها، به جهت عمل و هدف عمل اشاره میکنند. «مَن اَبدی صَفحَتُه لِلحَقِّ هَلَکَ»؛ کسی که رودرروی حق بایستد، هلاک میشود.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«آنچه ما را گول میزند این نکته است که ما به حجم عمل نگاه میکنیم. می بینیم چند هزار نفر را تأمین کردهایم، برای چندین نفر فرش گرفتهایم، خانه گرفتهایم، چندین هزار نفر را تربیت کردهایم. حجمِ عمل ما را گول میزند و مغرور میکند. بهخصوص آنجا که حجم عملِ خود را با حجم عملِ دیگران مقایسه میکنیم و زیادیِ آن در چشمهایمان جلوه میکند. اینگونه است که به غرور و سپس به رکود میرسیم و از پای میافتیم.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«کسی میتواند با علی (ع) کار کند و به کارش مشغول هم باشد و دل بدهد که به شهادت رسیده و بهشت و جهنم را میبیند و در جلوی چشم دارد. میبیند هر کلمهی او، هر حرکت او، یا به آتش و یا به بهشت راه دارد. این وجود نمیتواند بیتفاوت باشد، که بیتفاوتی راه سومی را باز نمیکند.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«... تو کارهایی را که انجام میدهی تحلیل کن تا دیگر دنبال این نگردی که آیا عمل از علم برمیخیزد یا از ایمان؟ که عمل از علم و ایمان و تمرین تو برمیخیزد. ولی در هر حال با تمامی علم و ایمان و تمرین، این انسان، آزاد است و میتواند عصیان کند و میتواند چشم بپوشد.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«... آن عملی به پوچی و یأس و یا بنبست و خستگی میرسید که بدون جریان فکری و ظرفیت روحی و طرح کلی دنبال میشد، که این عملزدگی میبایست به وازدگی و یا عکسالعملهایی از قبیل علمزدگی و عرفانزدگی و فلسفهزدگی میرسید، که در تجربه دیدهایم چه بسیار بچههایی که مبتلا میشدند و بهجای آنکه با عمل نیرو بگیرند و با عبادتها پر شوند و سرشار شوند، خالی میشدند و پوک میشدند و یا به غرور دست میدادند، که عبادت آنها عبودیت نبود و عملشان از عاملهای عالی و محاسبهی اهمیتها برخوردار نبود و این طبیعی است که به جایی نرسند و یا به غرور و کبر راه بیابند، که عبادت شیطان به همینجا میرسید.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«و این ولیّ آگاه و مهربان و این ولیّ معصوم در شکل کار و در نوع مدیریت و رهبری مانند رسول (ص) است، که امامت ادامهی رسالت است. درحالیکه فقاهت، زمینهساز امامت است و نه ادامهی آن، که امامت قطع نشده و برچیده نشده، که امام هست، درحالیکه دیگر رسالتی و رسولی نیست.
و کسی میتواند این طرز کار و این مدیریت را بفهمد که به هدف ولی، راه ولی و شرایط ولی، آگاه باشد، که هدف او ایجاد زمینه برای انتخاب انسان و حرکت و قرب اوست. راه او حدود شرع است، نه ظلم و نه جور، که با پای باطل بهسوی حق راهی نیست و شرایط آنها با عدم تحمل تودهی مردم مشخصتر میشود. آنها هر چند که همراه مهرههایی بودند که بتوانند حکومت را در دست بگیرند و با یک کودتا، معاویه و یزید و حکّام دیگر را برکنار کنند، ولی در زمینهای نبودند که مردم ولایت آنها را تحمل کنند و حتی پس از یزید و شهادت حسین (ع)، به علیبنالحسین (ع) روی نیاوردند، که سراغ مصعب و مختار و مروانیه رفتند.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«به اندازهی تمامی پدیدهها تکلیف هست و حکم هست. این تکالیف خود با هم تعارضی ندارند.
...
باید به تمامی اینها رسید و تمامی آنها را بهجا آورد. ولی مسأله آنجا سبز میشود که اینها در یک زمان به سراغ تو بیایند، تو در یک زمان محدود با تمامی این دستورها روبهرو شوی. اینجا چهکار میکنی؟ ...
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«این دو عامل کتاب و میزان، توضیح بیشتری میخواهند.
کتاب، همین تورات و انجیل و قرآن نیست؛ چون در سورهی حدید آمده که: «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُم الکِتابَ وَ المیزان(1)» و این پیداست که تمامی انبیا صاحب کتابهایی مثل تورات و انجیل و زبور و قرآن نبودهاند.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«... در مرحلهی عمل، گذشته از ظرفیت و طرح، به دو عامل دیگر نیز نیاز است. دو عملی که در روش تربیتی انبیا در سورهی حدید به آن اشاره شده، که انبیا، تمامی، همراه بیّنات و کتاب و میزان بودهاند. این دو عامل، همین کتاب و میزان است که پس از بیّنات مطرح میشود.
همراه این دو عامل، تربیت افراد و تربیت کادر به وسعی میرسند که تحمل یک نوع دیگر از تشکّل و سازمان و یک نوع دیگر از مدیریت و رهبری را داشته باشند؛ چون با این بیّنات و کتاب و میزان، آدمها خود به پا میایستند و قسط را به پا میدارند.
این رهبری، رهبری انبیا است که بیشتر از آن سطحی گذشتهایم و آن را باز نکردهایم و همین است که در ته دلهامان گاهی نسبت به رهبری و سیاست آنها اعتراض داریم و آن را نمیفهمیم.