«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«عملهای برابر و کارهای یکسان، از ارزشی برابر و یکسان برخوردار نیستند. آنچه به عمل ارزش میدهد، جهت عمل، عاملها و انگیزهها، بینش و دید به آثار و روابط عمل و شکل عمل و کیفیت آن میباشد.
همانطور که گذشت، هدف و جهت عمل میتواند رفاه و آزادی و عدالت و عرفان و کمال خودت یا تمامی انسانها باشد و میتواند بالاتر از تکامل، دستیابی به جهت نامحدود و عالیتر باشد که انسان را از پوچیهای عمیق هم برهاند و از بنبستهای نهایی هم بیرون بیاورد. شهادت و صداقتی که با این هدف همراه میشود با جانبازیها و فداکاریهای خلبان ژاپنی و یا سرباز هیتلری قابل مقایسه نیست.
آنچه به شهادت معنا میدهد، یکی همین هدف و جهت عمل است که طرف میخواهد به ثروتی و لذتی و حماسهای دست بیابد و یا آنکه معنایی بالاتر، حتی از انسان و انسانیت را در نظر دارد و رو به ربّ آورده و مالک و حاکم و جهتِ تمامی هستیها را در نظر آورده است.
گذشته از هدف، انگیزه و عامل و نیت تو به عمل ارزش میدهد. اینطور نیست که همهی آنها که بهخاطر خدا گام برمیدارند در نیت برابر باشند؛ بعضیها بهخاطر آرامش و امن و بعضیها بهخاطر شوق و ترس و بعضیها بهخاطر امتثال امر و رضوان او قدم برمیدارند و فارغ از امن و شوق و ترس و بهشت و جهنم او هستند، که از او بهغیر او رسیدن را شرک میدانند و بالاترین نیتها را میخواهند ...
...آنچه باید توجه داشت، این نکته است که نباید بر خود تحمیل کرد و بهخاطر هواها سنگ بزرگ برداشت. من که بهخاطر چندتا درخت و یک مقدار آب جاری، شصت فرسخ میروم و رنج سفر را تحمل میکنم، نمیتوانم بگویم که من برای بهشتِ خدا هم سبزی خرد نمیکنم و یا بگویم من از ترسِ عذابِ خدا کاری انجام نمیدهم، که کارهایم از شوق و ترس فارغ است.
من هنوز از بهشت و حور و قصور و عذاب و رنج و آتش، تصوری ندارم، وگرنه از صدای سگ هم چند کیلومتر فرار میکنم، تا چه رسد به صدای عذاب و قهر خدا. و بهخاطر لذت دیدار یک زن، فرسنگها راه را وجب میکنم، تا چه رسد به حور، و بهخاطر رسیدن به یک خانه و آپارتمان اجارهای و پر از منّت، شش ماه به صف میایستم، تا چه رسد به قصور.
واقعیت این است که ما هنوز از این معانی، که خود را فارغ میدانیم، تصوری نداریم. ما جهلمان را پای استغنایمان گذاشتهایم ... و حرفهای گندهگنده میزنیم، وگرنه ما از دنیا نگذشتهایم، تا چه رسد به حور و قصور، تا چه رسد به امنِ حضور، تا چه رسد به امر و رضوان ... این کلاهها برای ما گشاد است ... بهتر است که اندازهها را بشناسیم و بهاندازه پای دراز کنیم، که اگر خدا ما را به آثار ادعاهایمان مبتلا کند کافر میشویم و میشوریم ...
عامل سومی که در ارزش عمل دخالت دارد، بینش و دید تو نسبت به آثار و روابط یک عمل است. واقعیت این است که در دنیای رابطهها، یک عمل با دورترین معنا در رابطه است، تا آنجا که یک لقمه دادن و یک درس ایثار و گذشت میتواند فتح و شکستی و ساختن و سوختنی را بهدنبال بیاورد. با این همه رابطه برای یک عمل، هر کس از عملش بهاندازهی بینش و دیدارش از آثار این عمل سهم میبرد و بهره میگیرد.
بیجهت نیست که «ضَربَه عَلِیٍّ یَومَ الخَندَقِ اَفضَلُ مِن عِبادَهِ الثِّقلَین(1)»، که علی (ع) در این ضربت این همه را منظور دارد و میبیند و این است که به همین اندازه بهره برمیدارد، در حالی که من به آثار عملم توجه ندارم و فقط در یک لحظه میشورم و در یک لحظه خاموش میشوم و همین است که این همه امکانات را تعطیل میکنم و راکد میگذارم. چون نمیدانم که با هر کدام از اینها چهقدر میتوان راه رفت و چهقدر میتوان رهرو ساخت و همراه پرورید. یک تومان پول یا یک لقمه نانی که در جای خودش میگذاری و یا تعارف و محبتی که به مسافرِ منتظری مینمایی و در راهت او را سوار میکنی، هم او را خوشحال میکند و هم به او درس میدهد و او به هزاران مسافر و محتاج دیگر نرمش نشان میدهد و سنت لطف و محبت را زمینهسازی میکند. از این عمل با این همه رابطه، تو بهاندازهای که میبینی، بهره برمیداری، که گاهی میخواهی تنها نباشی و گاهی میخواهی خوابت نبرد و گاهی میخواهی آفتاب نخورد و نسوزد و گاهی هیچ نمیخواهی، بدون فقه و توجه یا بر اثر عاطفه و رقت سوارش کردهای ... آیا سهم تو با همهی این مراتب یک اندازه است؟ طبیعی است که اینقدر تفاوت باشد.
و همین بینش و عامل و هدف است که حتی بر شکل عمل هم اثر میگذارد؛ چون تو دید تربیت داری از دم دست شروع نمیکنی، آمادهترها را انتخاب مینمایی. در حالی که با دیدهای دیگر ممکن است سراغ ضعیفترها و یا اتوکشیدهترها و آبورنگدارترها بیایی.»*
_________________________________________________________________________
1. اقبالالاعمال، سیّد بن طاوس، ص 467.
* علی صفایی حائری، درسهایی از انقلاب/ دفتر اول: انتظار. انتشارات لیلهالقدر، 1390.