«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«این دو عامل کتاب و میزان، توضیح بیشتری میخواهند.
کتاب، همین تورات و انجیل و قرآن نیست؛ چون در سورهی حدید آمده که: «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُم الکِتابَ وَ المیزان(1)» و این پیداست که تمامی انبیا صاحب کتابهایی مثل تورات و انجیل و زبور و قرآن نبودهاند.
این کتاب، همان ضابطهها و دستورهایی است که مکتوب است و فرض است؛ مثل «کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ(2)»، « کُتِبَ عَلَیکُمُ القِتالُ(3)».
این کتاب، همین دستورها و تکلیفهاست که در صحیفهها و نامههای آنها آمده است، که در سورهی بیّنه هست: «رَسُولٌ مِنَ اللهِ یَتلُو صُحُفاً مُطَهَّرَهً فیها کُتُبٌ قَیِّمَهٌ(4)». در این صحیفهها، دستورهای قیّم و ثابت و پایداری بوده است که انبیا آنها را بر مردم تلاوت میکردهاند.
البته کتاب در قرآن معانی گوناگونی دارد ...
...
در هر حال، آنچه در مرحلهی عمل به آن نیاز است، همین دستورها و ضابطههایی است که پس از شناخت رابطهها، انسان به آن نیاز دارد.
آدمی که خودش را در دنیای رابطهها میبیند و در میان نظام علّیتی و علمی میشناسد، این آدم دیگر نمیتواند همینطور اقدام کند، که برای هر رابطه به ضابطه و دستوری نیاز دارد.
...
این آدم در رابطه با هر حادثهای که رخ میدهد، دنبال ضابطهای و دستوری است که از وحی بگیرد و به آن عمل کند. او در هر نفس، در هر لقمه، در هر برخورد با زمینی که روی آن راه میرود و آسمانی که بر او سایه میاندازد و ستارهای که راهش را روشن میکند و راهش را نشانش میدهد، این ضابطه و تکلیف را میخواهد؛ چون این مسئولیت را میبیند که با اینها چگونه برخورد کند که گند بالا نیاورد و فساد برنخیزد، که علی (ع) میگوید: «اِتَّقُوا اللهَ فی عِبادِهِ وَ بِلادِهِ فَاِنَّکُم مَسؤُلُونَ حَتّی عَنِ البِقاعِ وَ البَهائِم(5)»؛ باید اطلاعت خدا را دربارهی بندگان او و سرزمینهای او گردن بگذارید؛ چون شما نهتنها از عبادالله و بلادالله، که حتی از بیابانها و چهارپایان هم بازخواست میشوید و مسئول هستید.
با این دید، تو تکلیفها را میبینی که چهقدر وسیع و گسترده میشوند. هر گرسنهای برای تو یک تکلیف است، هر محتاجی، هر مظلومی، هر جاهلی، هر خستهای و هر ازدسترفتهای برای تو یک تکلیف است.
...
اساس مسئولیت تو همین درک رابطههاست؛ چون به تو مربوط است، پس تو مسئولش هستی و آنچه که تو را به این درک میرساند یا بینش علمی تو به نظام علّیت و آگاهی توست، یا احساس قلبی و ایمان و عشق توست، که تو خدا را خواستهای، پس آنچه که با او در رابطه است، با تو بیگانه نیست. علی (ع) میگوید: «اِتَّقُوا اللهَ فی عِبادِهِ وَ بِلادِهِ».
...
در رابطه با نعمتها و در رابطه با عبادالله، این همه تکلیف است و در میان این همه بار، نمیتوانی سر در یک کار فرو ببری و با خشونت از کارهای دیگر ببُری و توقع آگاهی و خبرگی هم داشته باشی، که بدون لطافت، به این آگاهی راهی نیست.(6) نمیتوان با خشونت همهی رابطهها را برید که به فلان نوشته یا فلان درس و یا فلان عمل رسید. من کسانی را میشناختم که بهخاطر رسیدن به یک ساعت درس، وجودهایی را که نتیجهی هزارها ساعت درس بودند از دست دادند و یا به خاک سپردند و باز کسانی را میشناسم که برای رسیدن به یک قرار بیحساب، درس خشونت و نامردی را برای معاشران روان میکنند و فقط یک تکلیف را میبینند که قرار دارم و تکلیفهای مهمتر را کنار میگذارند و اسمش را هم میگذارند قاطعیت. این قاطعیت هست، ولی عمل به تکلیف نیست، که هوس است.»*
_________________________________________________________________________
1. حدید، 25.
2. بقره، 183.
3. بقره، 216.
4. بیّنه، 2 و 3.
5. نهجالبلاغه، خطبهی 167.
6. اِنَّ اللهَ لَطیفٌ خَبیرُ. (لقمان، 16)
* علی صفایی حائری، درسهایی از انقلاب/ دفتر اول: انتظار. انتشارات لیلهالقدر، 1390.
سپاس بابتِ انتشار.
مبارک است، خانۀ جدید!