من عین الف نه، مثل دالم

۸۶ مطلب با موضوع «پریشان‌گویی» ثبت شده است

بغض ذهنی

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

گاهی حرفی هست یا حسی در دل آدم که می خواهد فوران کند و بیرون بیاید، اما تا گلو می آید و گیر می کند، نه بالا می آید و نه پایین بر می گردد، همان جا می ماند و رسوب می کند و می شود بغض. بهترین راه رسوب شویی اشک ریختن است. گاهی هم شاید بشود به مرور زمان فراموش کرد (منظورم بی خیال شدن است، نه از یاد بردن). در هر حال رسوب اگر بماند و زیاد شود، ممکن است آدم را خفه کند.

گاهی پیش می آید که فکرها تا یک جایی می آیند و گیر می کنند. یعنی نه پیش می روند و نه از ذهن پاک می شوند. یک جا می مانند و ذهن آدم را خفه می کنند. انگار بغض، ذهن آدم را می گیرد. این جا هم باید به دنبال چاره ای بود، یا پاک کردن بعضی فکرها یا رها کردن و جاری ساختنشان. تغییر دریچه ی نگاه (نگرش) در بسیاری موارد شاید کمک کند. شاید به خاطر همین تفاوت در نگرش باشد که بعضی از موضوعاتی که به نظر ما بسیار مهم و پیچیده هستند، در نگاه کودکان بسیار ساده و کم اهمیت هستند. گاهی از بیرون که نگاه می کنیم می بینیم خود را گرفتار چه قید و بندهای مسخره ای کرده ایم. راستی، بعضی اوقات زیادی با مغزمان فکر می کنیم و زیادی به قدرت تفکر منطقی خودمان اعتماد می کنیم (گاهی زیادش خوب نیست).

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

مکالمه ای میان عاشق و ضایع

- من اصلاً نمی تونم از دنیا رفتن کسی رو که دوست دارم تصور کنم. خدا کنه من زودتر بمیرم.

- چرا؟

- چی چرا؟

- چرا دعا می کنی که تو زودتر بمیری؟

- خب برا این که نمی تونم از دست دادن کسی رو که دوسش دارم، تحمل کنم. برام خیلی سخته.

- خب اگه اونم به اندازه ی تو عاشق بود چی؟

- چه ربطی داره؟

- خب اگه اونم به اندازه ی تو یا بیش تر عاشق باشه، اون وقت اگه تو زودتر بمیری احتمالاً اون به همون اندازه یا بیش تر ممکنه سختی بکشه. تو چه جور عاشقی هستی که سختی کشیدن محبوبت برات راحت تره تا سختی کشیدن خودت؟ فوقش اینه که اگه اون مرد و تو نتونستی تحمل کنی، دق می کنی می میری دیگه. عاشق که راحت طلب نمی شه.

- ببین یعنی یه دفعه نشد من با تو دو کلمه حرف بزنم، مث آدم جواب بدی. هیچی از احساسات حالیت نیست. خیلی آدم ضایعی هستی. خیلی ... .

- ممنون، شما لطف داری. بیار افسار.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

مرگ با طعم آش زندگی

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

«هر نفسی (کسی) مرگ را می چشد.»*

می پرسی «چه طعمی داره»؟ خودت خوب می دونی. ببین تو دنیا برای خودت چه آشی پختی.

 

*ترجمه ی بخشی از آیه ی 185 سوره ی «آل عمران»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

دویدن با پاهای مصنوعی، پریدن با بال های واقعی

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

اسکار پیستوریوس* را احتمالاً می شناسید. اگر به نام هم نشناسید، احتمالاً تصاویرش را دیده اید. همان دونده ی اهل آفریقای جنوبی که با پاهای مصنوعی می دود. پیستوریوس را «دونده ی تیغ پا»** (تیغ نورد) یا «سریع ترین انسان بدون پا»*** لقب داده اند. او نفر سوم پارالمپیک آتن، قهرمان پارالمپیک پکن و دارای عناوین متعدد در مسابقات داخلی افریقای جنوبی و همچنین رقابت های بین المللی است. اما چیزی که بر شهرت او افزوده است، شرکت او در مسابقات ورزشکاران بدون معلولیت است. وی در مسابقات داخلی افریقای جنوبی توانسته است مقام های در خور توجهی را کسب نماید و با تلاش مضاعف موفق شد رکورد ورودی و مجوز شرکت در مسابقات المپیک لندن را به دست آورد. اسکار در المپیک لندن با حضوری موفق در دور مقدماتی توانست به مرحله ی نیمه نهایی صعود کند، اما از راهیابی به فینال رقابت ها باز ماند.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

دیده شود حال من ار گوش شود چشم شما*

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

گاهی در گفت و گوهایمان عطش گفتن، مانع از شنیدن می شود. یعنی صوت به گوشمان می رسد، به طرف مقابل نگاه می کنیم، اما واقعاً گوش نمی دهیم، تلاش نمی کنیم برای فهمیدن حرفش، فراموش می کنیم که هدف گفت و گو تلاش برای رسیدن به درک متقابل است.

حالت بدتری هم هست و آن زمانی است که گوش می دهیم، دقیق هم گوش می دهیم، اما با تمام وجود به دنبال آن هستیم که از میان سخنان، جملات و واژه های هم صحبتمان چیزی بیرون بکشیم، خطایی، نقطه ضعفی یا چیزی از این دست و بکوبیم بر سرش تا در مقابل ما به زانو درآید، مغلوب شود و دستانش را به نشانه تسلیم بالا بیاورد و بعد ما برویم بالای منبر وعظ و خطابه و شهوت سخنرانیمان را ارضا کنیم. این چنین است که بندگان خدا را پشیمان می کنیم از دو کلام درددل کردن، حرف دل گفتن و خودمان را هم محروم می کنیم از هم نشینی صمیمانه و شنیدن سخن بندگان خدا. تنهایشان می گذاریم و تنهاتر می شویم و هر روز بیش تر فراموش می کنیم آداب سخن گفتن و سخن شنیدن را، به خصوص حرف های دل را، دردهای دل را.

اصلاً این عبارت «گفت و گو» آدم را به خطا می برد. همه اش از گفتن است و در آن از شنیدن هیچ خبری نیست. شاید استفاده از عبارت «گفت و شنود» سبب شود که ما فراموش نکنیم، شنیدنی هم باید باشد. البته به شرط این که واقعاً بخواهیم.

خوب شنیدن هم لذتی دارد.

 

*مولوی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

پای لنگ قلم (ننگنامه)

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود

گاهی میان من و خودم جنگ می‌شود

از فرط ناشناسی تصویر آینه

هر روز و شب مدام سرم منگ می‌شود

گه بی‌حیا چو شیشه چه خس می‌شود دلم

گاهی به باوقاری یک سنگ می‌شود

گاهی چنان آب، زلال و روان و پاک

گاهی بزک نموده به صد رنگ می‌شود

گاهی خموش و ساکت و آرام و بی‌صدا

گه پرده‌درتر از دف و چنگ می‌شود

وقتی که خالی است دل من ز مهر یار

بی‌شک بدان که پای قلم لنگ می‌شود

چون شد فسرده، شب‌زده، غمگین و خسته دل

می‌دانم این غزل مرا ننگ می‌شود

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

بهشت آتشین

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

دیری است که این دل ز غمت بیمار است

هر شب که رسد تا به سحر بیدار است

از سوز و گداز هر شب و هر شب دل

تن خسته و رنگ روی زرد و زار است

اشکم شود از چشم به هر لحظه روان

بغضی به گلو حلقه‌زده چون مار است

این قامت افراشته‌ی همچون سرو

از عشق چو بید، مجنون‌وار است

شیرین‌تر از این درد به جان نتوان داشت

از تیر غم تو چون دلم افگار است

گفتند ز کار دل شود عقل تباه

عقل است که بر دوش دلم چون بار است

در دایره‌ای مدام می‌گردد دل

یاد رخ تو چو نقطه‌ی پرگار است

گویند که همره نشوند عادت و عشق

جز عادت ما که عاشقیّ یار است

حاصل نشود اگر وصالت ای دوست

هر لحظه و هر روز و شب من تار است

این آتش عشقی که بدان افتادم

گویی که بهشت است ولی از نار است

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

کار دل، درد سر

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

می گویند عاشقی کار دل است. دردش اما برای سر است که بیچاره هیچ سر در نمی آورد از کار این دل.

عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی / عشق داند که در این دایره سرگردانند*

 

*حافظ

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

غریبه ای در آینه

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود

گاهی میان من و خودم جنگ می‌شود

از فرط ناشناسی تصویر آینه

هر روز و شب مدام سرم منگ می‌شود

...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

مانند آهن پاره ها در جذبه ی آهنربا*

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

سیر به سوی حق، مثل جذب براده های آهن است به سوی آهنربا، هر چه بیش تر به سوی او پیش بروی، سرعتت بیش تر می شود.

 

*مولوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف