من عین الف نه، مثل دالم

۸۶ مطلب با موضوع «پریشان‌گویی» ثبت شده است

علاقه ی اصولگرایانه یا علاقه ی لیلی گرایانه؟

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

احتمالاً بیش تر ما صفات و ویژگی هایی را به عنوان ویژگی مطلوب، صفت نیکو، ارزش و ... در نظر داریم. فعلاً از این که وجود و شکل گیری این ارزش ها چه میزان فطری و غریزی و چه قدر ناشی از شرایط محیطی، آموزشی، پرورشی و تربیتی است، صرف نظر کنیم. اگر بپذیریم که ما دارای تمایلات فطری و غریزی هستیم، به احتمال فراوان این تمایلات می توانند در ایجاد ارزش ها و معیارهای تشخیص ویژگی های مطلوب نقش اساسی ایفا کنند. از سوی دیگر شرایط محیطی، آموزشی و تربیتی بسته به میزان تأثیرگذاری آن ها می توانند در شکل گیری تمایلات و علائق ما مؤثر باشند.

به طور ویژه در روابط بین انسان ها، گاهی علاقه مندی بر اساس همین معیارها و ارزش ها شکل می گیرد. یعنی مثلاً فرد «الف» ویژگی های «x,y.z» را به عنوان صفات مطلوب در نظر دارد و با مشاهده ی این ویژگی ها در فرد «ب» به وی علاقه مند می شود. در اینجا علاقه به فرد بر اساس علاقه به صفات شکل می گیرد. در این موارد شاید بتوان گفت که اگر فرد «ج» هم به جای فرد «ب» بود، این علاقه مندی می توانست در فرد «الف» نسبت به «ج» ایجاد شود. شاید بتوان این نوع علاقه را علاقه ی اصولگرایانه نامید (بدون برداشت سیاسی).

اما گاهی بر خلاف حالت پیشین علاقه مندی فرد «الف» نسبت به فرد «ب» در حالی پیش می آید که فرد «ب» هیچ یک از معیارها و صفات مطلوب مورد نظر فرد «الف» را ندارد. در واقع «الف» به «ب» علاقه مند می شود، بدون آن که دلیل آن را بداند. در این مواقع افراد منطقی و پایبند به اصول احتمالاً دچار خوددرگیری می شوند. جنگی ناخواسته و احتمالاً شدید میان ارزش های منطقی ایشان و تمایل ناخودآگاهشان به وجود می آید. در صورت غلبه ی تمایل ناخودآگاه، احتمالاً در این حالت فرد «الف» شروع به توجیه تراشی برای ایجاد این علاقه و تصور صفات مطلوب برای فرد «ب» می کند که البته این توجیهات و صفات مطلوب نسبت به ایجاد علاقه دارای تأخیر هستند و حتی پیش تر از نظر فرد «الف» دلایل مقبول و صفات مطلوبی نبوده اند. اما چه می شود کرد که:

«حبّ شئ یعمی و یصم»*

و «اگر در دیده ی مجنون نشینی / به غیر از خوبی لیلی نبینی»**.

در این وضعیت، اصول مطلوب مجنون، همان ویژگی های لیلی است. شاید بتوانیم نام این نوع علاقه را، علاقه ی لیلی گرایانه بگذاریم.

شاید بتوان علاقه به وجود آمده در حالت اخیر را ناشی از تمایل فطری یا غریزی به یک ویژگی دانست که در فرآیند آموزش، پرورش و تربیت فرد به عنوان یک ارزش و صفت مطلوب در ذهن وی شکل نگرفته است، اما در لایه های نهان وجود او کششی به سوی این ویژگی وجود دارد.  حال این تمایل می تواند فطری (مربوط به صفات ویژه ی انسانی) و یا غریزی (مربوط به صفات مشترک حیوان و انسان) باشد. البته تشخیص این مسئله ممکن است دشوار باشد.

 

*امام علی (ع)

**وحشی بافقی

 

پی نوشت: خداوند یکتا که کامل مطلق است، به یقین مطلوب و معشوق کامل است (و البته عاشق کامل).

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

غرور و عاشقی، زهی لاف دروغ

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

کسی می گفت: «بدا به حال آدم های مغرور، هنگامی که عاشق می شوند. له می شوند تا ابراز کنند احساسشان را. اگر این احساس دو سویه باشد و هر دو طرف هم مغرور باشند، آن وقت دیگر یکی از مزخرف ترین وضعیت های ممکن به وجود می آید».

البته مسئولیتش با خودش، حتماً تجربه ای داشته در این زمینه، حالا یا خودش تجربه کرده یا تجربه ی عینی بوده و در اطرافیان دیده است.

احتمالاً در این همین زمینه، دوست دیگری مطلب ظریف و جالبی نوشت که می توانید اینجا بخوانید. البته شاید در پاسخ به سؤال «کی کوتاه می آد؟» بهتر باشد که گفته شود: «کسی که زودتر احساسش بر غرورش غلبه کند». چرا که فکر نمی کنم متر و شاخص دقیقی برای سنجش میزان دوست داشتن وجود داشته باشد.

صرف نظر از ماهیت معشوق و نوع عشق، احتمالاً غرور در تضاد آشکار با عشق است و یکی از سخت ترین موانع در سیر عاشق به سوی معشوق است. به طور ویژه در حالتی که معشوق کامل مطلق (خدا) است، قطعاً با سیر عشق به سوی کمال، هیچ نشانی از غرور در عاشق باقی نخواهد ماند و آنچه را که خواست و اراده ی معشوق است به توکل و تسلیم و رضا پذیرا خواهد بود.

«زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت / کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد»*

هیچ اعتراضی هم نخواهد بود، هرگز.

«لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ / عشقبازان چنین مستحق هجرانند»*
 
 
*حافظ

پی نوشت:

بدا به حال من و ما اگر مدعی هستیم و راضی نیستیم به رضای او.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

دوست داشتن، جوشش، کوشش

از بین آن که دوستت دارد و آن که دوستش داری، کدام را انتخاب می کنی (با فرض این که هر کدام فقط یکی از این شرایط را دارند)؟

اگر انتخاب گزینه ی دوم است، آیا این نشان دهنده ی این است که میل و نیاز به دوست داشتن از میل و نیاز به دوست داشته شدن قوی تر و اصیل تر است؟

آیا نمی شود به جای تلاش برای جلب محبت آن که دوستش داری، برای دوست داشتن آن که دوستت دارد بکوشی؟

آیا دوست داشتن بیش از آن که کوششی و آگاهانه باشد، جوششی و ناخودآگاه است؟

آیا دوست داشتن میل و نیاز چیره بر تمام امیال و نیازهاست؟

آیا ما همیشه کاری را انجام می دهیم و راهی را انتخاب می کنیم که دوست داریم؟

آیا تمام اولویت ها بر اساس شدت دوست داشتن تعیین می شوند؟

 

پی نوشت: دسته بندی جوششی و کوششی را فردی برای اشعار به کار برده بود. واقعاً در حال حاضر حضور ذهن ندارم چه کسی این دسته بندی را انجام داده بود.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

سرنوشت پینوکیو

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

خدا کند سرنوشت من هم مثل پینوکیو باشد، بالاخره روزی آدم شوم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

دموکراسی مجانین

کسی می گفت تفاوت اساسی ما با کسانی که دیوانه و مجنون می خوانیمشان، این است که ما در اکثریت هستیم.*

 

*واقعاً یادم نیست چه کسی این را گفت.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

حق به زور هم که شده با من است، اگرچه من با حق نیستم

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

گاهی همه کار می کنیم، به هر دری می زنیم، که فقط یک جمله را نگوییم. می خواهیم پشت کلی واژه و جمله ی قلنبه و سنگین خطایمان را پنهان کنیم و بگوییم که نه، آن طور که تو می گویی، آن طور که تو فکر می کنی نیست، این طور است که من می گویم.

تا اینجای کار بد است. اما بدتر این است که گاهی خودمان هم باورمان می شود که حق با ماست.

کاش گاهی شجاعتش را داشته باشیم که فقط یک جمله بگوییم: «حق با توست، من اشتباه کردم».

گاهی یادمان می رود که حقیقت ممکن است غیر از میل شخصی ما باشد. گاهی فراموش می کنیم که حق معیاری غیر از خواست و رفتار ما دارد. بعضی اوقات تمام سعیمان را می کنیم که جای تسلیم شدن در برابر حق، حق را در برابر خودمان و امیالمان تسلیم کنیم و به زور با خواست خودمان منطبقش کنیم.

این عبارات «حق با من است، حق با تو است، حق با او است و ...»، ما را به اشتباه می اندازد گویا و شاید به همین دلیل سعی می کنیم به هر قیمتی حق (و آن چه حق می پنداریم) را با خودمان همراه کنیم. شاید اصلاً بهتر باشد بگوییم «فلانی با حق است». این طور شاید یادمان نرود که معیار حق است، نه من و تو و او و ما و ...، و خیال نکنیم که «حق» ارث و میراث پدری یا ملک شخصیمان است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

بیمه

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

دکتر جان! درد دل با درد قلب فرق دارد. نسخه نپیچ. قرص زیرزبانی تجویز نکن. کمی حوصله کن، گوش کن.

بنده ی خدا بیمه است. خدا حق ویزیت را تمام و کمال می پردازد.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

گاهی به بالا نگاه کن

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

دیگر نمی گویم «این قدر از بالا به دیگران نگاه نکن».

امّا می گویم «حداقل گاهی هم از بالا به خودت نگاه کن». گاهی از خودت بیرون بیا.

 

دیگر نمی گویم «این قدر از بالا نگاه نکن».

امّا می گویم «گاهی هم به بالا نگاه کن». آنجا کسی هست که ... .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

آرمان سیخی چند؟

وقتی می گویم نمی شود، منظورم این نیست که هرگز نخواهد شد. منظورم این است که زود و سریع نمی شود. اصلاً شاید عمر من قد ندهد. پس چه فایده، وقتی که من نیستم که ژست بگیرم و افتخار کنم که من چنین کردم ، البته با چاشنی تواضع. چه فایده وقتی اسم من را بلند و یکصدا فریاد نمی زنند. بی خیال آرمان ها و اهداف بلند .... اینا تعارفه.

بریم یه جا که راحت زندگی کنیم، قدر ما رو بدونن.

 

پی نوشت: تأملی در شدت و خلوص آرمان گرایی آدم هایی شبیه من.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

خواب های یک آدم وحشتناک

من آدم وحشتناکی هستم. خواب هایم هم همین را می گویند. آنجا که فریبی نیست.

فقط نمی دانم من وحشتناک تر هستم یا خواب هایم. خدا کند که دومی باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف