در این روزهای شیوع بیماری و «در خانه بمانیم»، ممکن است که گهگاه آثار ناخوشایند روحی و روانی این موقعیت، در قالبهایی مانند وسواس فکری یا اختلالات اضطرابی در افراد بروز کند. بهنظرم داستان کوتاه زیر که استاد صفایی حائری در کتاب «مسئولیت و سازندگی» آوردهاند و بعداً هم توسط ناشر در کتاب «آیههای سبز» قرار گرفته است، در این زمینه به نکات مهم و مفیدی اشاره میکند.
در ماههایی که گذشت من هم مثل بعضی از دوستان، حالات روحی و روانی را تجربه کردم که پیشتر تجربهی آن را نداشتم و برایم دشوار بود. عامل آن هم شاید همراهی مجموعهای از مسائل شخصی با شرایط عمومی تازهای بود که تمام جامعه درگیر آن شد. روزهایی را گذراندم که حال خوشی نداشتم، اما امیدوارم بتوانم تجربه و برداشت خوبی از این دوره داشته باشم. در دورهای هم کمتر نوشتنم به این دلیل بود که هم چندان حال و حوصله نداشتم و هم نمیخواستم با آن احوال ناخوش، خاطر دوستان را آزرده کنم. اما مواردی پیش آمد که برخی از دوستان از تجربههای مشابه دور و نزدیکشان نوشتند، که اگرچه گاهی ناخوشاحوالیشان ناراحتکننده بود، اما بیان تجربیاتشان مرا متوجه این نکته میکرد که چنین تجربههایی مشترک است (و چه بسا افرادی در شرایطی بسیار سختتر آن را میگذرانند) و گاه هم به من میآموخت که چگونه میتوان با این وضعیت تعامل بهتری داشت. در واقع، بهنظر میرسد هنگامی که از این تجربهها با نظر به گذرا بودن آنها و راههای تعامل با آنها و برداشت بهتر از آنها مینویسیم، میتوانیم در افزایش صبر به یکدیگر کمک کنیم تا دشواریها را کم کنیم و بهرهبرداریها را بیشتر. از خداوند میخواهم، با تواصی به حق و صبر بتوانیم از تمام آنچه بر ما میگذرد، در کنار هم بیشترین بهره را برداریم.
اول) تذکرات سخنان استاد صفایی بیش و پیش از همه برای خودم لازم است، اما گمانم این است که دوستان بزرگوار بیش از من در بهرهبرداری از آنها توانمند هستند. مرجع دریافت فایلها هم که صفحه و کانال مربوط به آثار و سخنرانیهای استاد صفایی حائری در شبکههای اجتماعی مختلف است. نشانی صفحهی اینستاگرام که در فایلهای ویدیویی مشاهده میشود. نشانی کانال هم همان eisnsad است.
دوم) این مطلب چالش و پویش نیست، اما شما هم اگر دوست داشتید مطلبی در راستای تواصی به صبر بنویسید تا به هم برای صبر بیشتر و بهتر کمک کنیم.
سوم) برای همهی کسانی که این روزها درگیر مراقبت از بیماران یا در حال تلاش برای بهبود آنها هستند، دعا کنیم که خداوند توان روحی و جسمی مضاعف و خیر کثیر به ایشان عطا کند. (چه بهتر که با چند صلوات هم همراهش کنیم.)
آقایی را نگاه کن، کرامت را ببین. حتی وقتی میخواهند دستها را بگیرند و آدمها را از غرق شدن نجات بدهند، هنگامی که میخواهند آنها را از دل آتش بیرون بکشند، نمیپرسند: چه کسی کمک میخواهد، چه کسی میخواهد نجات یابد؟ میفرمایند: «هل من ناصر ینصرنی؟»
ما به او محتاج بودیم، او به ما مشتاق بود*
و بزرگواری و کَرَم ایشان را سزاوار نیست که فقط از آتش و هلاک برهانند، بلکه بال پرواز میدهند و به اوج میرسانند.
اگر دعا کردن، یعنی خواستن، پس حتماً باید برای رسیدن به آنچه به دعا میخواهیم و میخوانیم حرکت کنیم. نمیشود چیزی را خواست، اما بهسوی آن حرکت نکرد و برای رسیدن به آن کاری نکرد. خواستن، با تلاش و حرکت همراه است. خواستن بیش از یک تمایل ساده است. پس درستش آن است که عامل باشم به آنچه را در دعا میخواهم. دعاگو و خواهان صادق، کوشا و در حرکت است، بهقدر وسع و طبق اصول و موازین. و مگر غیر از این است که هر چه خودم بتوانم انجام دهم، جز در طول ارادهی الهی نیست. خندهدار نیست که بگویم: «دعا کردن فایده ندارد (نداشت)، باید کاری کرد (مجبور شدم خودم دستبه کار شوم)»؟ اگر همراه با دعا کردن، هیچ گامی در آن جهت برنداشتهام، احتمالاًدر خواسته و خواستنم چندان جدی و صادق نبودهام، مگر آنکه واقعاً هیچ وسعی نداشتهام.
«اگر ما با معرفتی که پیدا کردیم و با ضربههایی که خوردیم و تذکرهایی که دیدیم، از دیگران فارغ شدیم، اگر وسعت رزق حق و نعمتهای او را شناختیم، و اگر در هر دستی، دست خدا را دیدیم، شکر ما در هر حادثهای و در برابر هر دستی که به ما عطا میکند و به ما میبخشاید، نسبت به حق زیادتر خواهد شد. در نتیجه، اگر این تأمل بیاید که: «لاتُحوِجنا و لاتُفقِرنا ...» زیادتی شکر میآید؛ چه در بلاها و گرفتاریها و چه در برابر عنایتهایی که از افراد گوناگون به ما میرسد، دیگر این عنایتها را به رخ نمیکشیم و در برابر او نمیآوریم، که از او میبینی؛ «بِیَدِهِ القُلُوبُ و الاَبصارُ». چشم آنها را او نگه داشته و دل آنها را او با ما مهربان کرده. من در این زمینه زیاد تجربه دارم. هر وقت به هر کسی که حتی خودش به من گفته برایت جامی سرشار نهادهام، روی آوردهام، نه جامی بوده و نه بهرهای. انسان به هر موردی که روی آورده و از هر کسی که توقع محبت و انسی داشته و برای او، به پای او ریخته، درست در لحظهای که تشنهی یک قطره بوده، اصلاً نمی بر لبش نگذاشته و او را تنها رها کرده است.
...
اگر من نعمتها را نشناختم و یا نعمت را در هر شکل و لباس و جلوهای که باشد، نشناختم، طبیعتاً شکرم برای دیگران خواهد بود. به دیگران روی خواهم آورد و از آنها گفتوگو خواهم کرد.
عنایتهای حق، نهتنها در نعمت و رحمت او، حتی در بلاها و مصیبتها جلوه کرده است و در هر گرفتاری نیز سه نعمت وجود دارد: یکی اینکه نقطهضعفت را شناختهای و دوم اینکه تعلق و وابستگیات قطع شده و سوم اینکه برایت دلشکستگی آمده و این سه نعمت، نعمتهای کم و کوچکی نیستند.
آنجا که تو نعمتها را گسترش میدادی، حتی مصیبتها جزء نعمتها میشد، پس شکر تو نیز زیاد میشد و با این نگاه و توجه به وسعت نعمت، تو در مصیبتها، نهتنها صابر که شاکر بودی. اما آنجا که بنا گذاشتی فقط برای نعمتها، آن هم نعمتهایی که خودت گزینش میکنی، شکری داشته باشی، نهتنها شکری نخواهی داشت که با او درگیر میشوی و از او طلبکار. اگر عنایتهای خدا را پوست کنده و بیپرده و در این ببینیم که جبرئیل مستقیم بیاید و بگوید: این اهدایی ذات ربوبی به توست. طبیعتاً شاکر که نخواهیم بود، هیچ، که شاکر پدر و مادرم و دوستانم میشوم، شاکر آن موشها میشوم که خیال میکردم برایم رزقی میآورند، در حالی که آنها میبرند و نمیآورند. زیادتی شکر این مقدمات را میطلبد.
پس وسعت نعمت و عنایتهای او را در هر بزمی میتوان دید و لذا روحهای عارف آگاه در برابر بلا شاکرند که «اللّهمّ لک الحمد حمد الشّاکرین لک علی مصابهم1».
در برابر بلا و گرفتاری به سه گونه میتوان رفتار کرد، اول جزع و ناله و فریاد، دوم صبر و شکیبایی، سوم شکر؛ و شکر مختص کسانی است که به این حد از معرفت و توجه رسیده باشند. و زیادتی شکر لازمهاش شناخت وسعت نعمت است حتی در بلاها. اگر تو نعمتها را ذکر ببینی، زیادتی شکر را خواهی داشت. آدمی در برابر نعمتهایی که به او عنایت میشود، آنجا که مطابق میلش نیست با خدا درگیر میشود، شاکر نیست، نه شکر و سپاس در زبان دارد و نه در زندگیاش، نعمتهای خدا را برای او نمیگذارد و در راه او مصرف نمیکند؛ که در دعای موسی آمده: «ربّ بما اَنعَمتَ علیَّ فَلَن اَکُونَ ظهیراً لِلمُجرمینَ2»؛ خدایا! با نعمتها و عنایتهای تو، من پشتیبان و پشتوانهی دشمن تو نباشم و گناهکاری را کمک نکنم.»*
شاید کم پیش نیامده باشد که به ذهنم رسیده که چرا از بسیاری از خواستهها و خواستنیها، حتی آنها که ظاهری معنوی دارند، بازماندهام. چرا پلهای بالا نمیروم و تکانی نمیخورم. غیر از اینکه در چنین مواردی ممکن است گرفتار مقایسهی موقعیتها بهجای بررسی سعیها و جهتها بودهام، پاسخ دیگری را هم در کتاب شرحی بر دعاهای روزانه حضرت زهرا (س) استاد صفایی حائری یافتم. ان شاء الله برای دوستان هم مفید باشد!