«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«بر اساس کفر و شکر در شب قدر برای تو اندازهای میگیرند و به تو نعمتها و امکاناتی میدهند.
بر اساس کاری که تو در گذشته کردهای، سرمایهی آیندهات را تقدیر میکنند.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«بر اساس کفر و شکر در شب قدر برای تو اندازهای میگیرند و به تو نعمتها و امکاناتی میدهند.
بر اساس کاری که تو در گذشته کردهای، سرمایهی آیندهات را تقدیر میکنند.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«عملی با حُسن فعلی و حُسن فاعلی و همراه با خصلتهای گذشته، یعنی سعی و سرعت و اعتدال، عملی است که از حسنات به صالحات میرسد و بقا پیدا میکند و باقیات الصالحات میشود، که مستمراً بار میدهد و میوههایش به دست میرسند.(1)
این عمل صالح را خدا برمیدارد و بلند میکند(2) و خدا میپذیرد و پرورش میدهد تا آنجا که دِرهمی از مال، همچون کوهی بزرگ بار میآورد.(3)
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
وقتی میپرسد «أرَضِیتُم بِالحَیاة الدُّنیا مِنَ الأخِرة(1)»، منظور از «حیات دنیا» فقط همان جنبههای مادی (که موضوع شهوات هستند) و پیروی از هوای نفس است، یا اصلاً مسأله بینشی است که به دنیا راضی است، حتی اگر این رضایت و محبت به رعایت فطری اخلاق باشد؟ یعنی این نگاه کوتاه است و برای انسان کم است و او شایسته است که بیش از اینها قد بکشد. شاید هم همان رعایت فطری اخلاق، تعمیق بینش و افزایش رشد را به همراه داشته باشد و اجازهی راضی شدن به «حیات دنیا» را ندهد.
میشود نظرتان را بدانم؟ البته سعی میکنم، خودم هم بیشتر در این مورد مطالعه کنم.
این را چند روز پیش شنیدم: رضایت به حیات دنیا
_________________________________________________________________________
1. سورهی «توبه»، آیهی 38
پینوشت:
اول) خجالتآور است اما امسال برای اولین بار است که مشغول خواندن دعای «ابوحمزه ثمالی» هستم: «و أنّ الرّاحل اِلیک قریبُ المسافه».
دوم) نوشتهی مرتبط
سوم) فایل صوتی برگرفته از «کانال رسمی استاد صفایی حائری» در تلگرام است.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«به شهادت مجموعهی این آیهها و خطبهها، سعی و سرعت و اعتدال(1) و سبقت به سوی خوبیها(2) و اقتحام و هجوم در برابر گردنهها؛ یعنی باز کردن گردنها و آزاد کردن آن و رزق دادن و اطعام بیسرپرستها و خاکنشینها(3)، خصلت مقربین است.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«عملهای برابر و کارهای یکسان، از ارزشی برابر و یکسان برخوردار نیستند. آنچه به عمل ارزش میدهد، جهت عمل، عاملها و انگیزهها، بینش و دید به آثار و روابط عمل و شکل عمل و کیفیت آن میباشد.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«اعتدالِ عمل با جهتِ عمل مشخص میشود. هدفها عمل را توضیح میدهند. اینجاست که امام (ع) پس از مطرح کردن خصلت اعتدال و نشان دادن منفذ از بنبستها و تذکر راه نهایی حرکتها، به جهت عمل و هدف عمل اشاره میکنند. «مَن اَبدی صَفحَتُه لِلحَقِّ هَلَکَ»؛ کسی که رودرروی حق بایستد، هلاک میشود.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«آنچه ما را گول میزند این نکته است که ما به حجم عمل نگاه میکنیم. می بینیم چند هزار نفر را تأمین کردهایم، برای چندین نفر فرش گرفتهایم، خانه گرفتهایم، چندین هزار نفر را تربیت کردهایم. حجمِ عمل ما را گول میزند و مغرور میکند. بهخصوص آنجا که حجم عملِ خود را با حجم عملِ دیگران مقایسه میکنیم و زیادیِ آن در چشمهایمان جلوه میکند. اینگونه است که به غرور و سپس به رکود میرسیم و از پای میافتیم.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«کسی میتواند با علی (ع) کار کند و به کارش مشغول هم باشد و دل بدهد که به شهادت رسیده و بهشت و جهنم را میبیند و در جلوی چشم دارد. میبیند هر کلمهی او، هر حرکت او، یا به آتش و یا به بهشت راه دارد. این وجود نمیتواند بیتفاوت باشد، که بیتفاوتی راه سومی را باز نمیکند.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«... تو کارهایی را که انجام میدهی تحلیل کن تا دیگر دنبال این نگردی که آیا عمل از علم برمیخیزد یا از ایمان؟ که عمل از علم و ایمان و تمرین تو برمیخیزد. ولی در هر حال با تمامی علم و ایمان و تمرین، این انسان، آزاد است و میتواند عصیان کند و میتواند چشم بپوشد.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«... آن عملی به پوچی و یأس و یا بنبست و خستگی میرسید که بدون جریان فکری و ظرفیت روحی و طرح کلی دنبال میشد، که این عملزدگی میبایست به وازدگی و یا عکسالعملهایی از قبیل علمزدگی و عرفانزدگی و فلسفهزدگی میرسید، که در تجربه دیدهایم چه بسیار بچههایی که مبتلا میشدند و بهجای آنکه با عمل نیرو بگیرند و با عبادتها پر شوند و سرشار شوند، خالی میشدند و پوک میشدند و یا به غرور دست میدادند، که عبادت آنها عبودیت نبود و عملشان از عاملهای عالی و محاسبهی اهمیتها برخوردار نبود و این طبیعی است که به جایی نرسند و یا به غرور و کبر راه بیابند، که عبادت شیطان به همینجا میرسید.