«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

اعیاد گذشته و آینده‌ی ماه شعبان بر همه‌ی همراهان گرامی مبارک! از جمله دستاوردهای چند روز پیاده رفتن به محل فیزیوتراپی، زیارت ایشان بود به‌عنوان نخستین درختی که پیش از رسیدن رسمی بهار پیش رو، چشمان مرا به دیدن چند شکوفه مهمان کردند.

دستاورد دیگر، دیدن این طرح جالب اجراشده برای جلوگیری از آلوده شدن باغچه‌ی جلوی یک کافه بود. گاهی می‌شود برای حل مشکلاتی که مدت‌های طولانی و در سطح گسترده با آن‌ها مواجه بوده‌ایم، ایده‌های ساده و زیبایی را ارائه و البته اجرا کرد. اداره‌کنندگان این کافه می‌توانستند بگویند که نظافت باغچه‌های پیاده‌رو بر عهده‌ی شهرداری است و ما بابت آن عوارض و ... پرداخت می‌کنیم، اما تصمیم گرفته‌اند یک قدم از مرز وظایف تعریف‌شده‌ی خود این‌سوتر بیایند تا با اجرای این طرح ساده، هم خود از پاکیزگی و زیبایی بیشتر باغچه لذت ببرند و هم عابرانی که هر روز از کنار این باغچه می‌گذرند (حتی اگر مشتری این کافه نباشند). به‌علاوه، زحمت پاکبانان را هم کمتر کرده‌اند. (اگر دوست داشتید پی‌نوشت اول را هم بخوانید.)

البته آن‌چنان که در عکس مشاهده می‌شود، باز هم چند ته‌سیگار زیر محفظه‌ی ایستگاه ته‌سیگار و داخل باغچه افتاده‌اند که ممکن است به‌دلیل کم‌توجهی افراد یا بی‌حوصلگی آنان برای اندکی صرف وقت بیشتر باشد و این خود نکته‌ی بسیار مهمی است که اگرچه ما باید تمام تلاشمان را برای اجرای صحیح تکالیفمان به‌کار ببندیم، اما نباید فراموش کنیم که در انتها، ویژگی بسیار برجسته‌ی انسان، اختیار و توانایی انتخاب او است. تلاش برای نمودن راه صحیح به افراد و مهیا کردن شرایط برای انتخاب درست حتماً لازم و ضروری است، اما در نهایت خود شخص باید تصمیم بگیرد و انتخاب کند و بر اساس انتخابش به رشد بیشتر برسد یا نرسد. اگر شرایط به‌گونه‌ای باشد که شخص ناچار و حتی با اکراه در مسیر درست قرار بگیرد و انتخاب دیگری نداشته باشد، بهره و رشدی که نصیب او خواهد شد با شرایطی که راه درست را با خواست قلبی خود برگزیند یکسان نخواهد بود و از همین رو است که گفته‌اند: «انّما الأعمال بالنّیّات». (اگر مایل بودید، پی‌نوشت دوم را هم مطالعه فرمایید.)

_______________________________________________________________

پی‌نوشت:

اول) «این دومین چیزی که باید از ما گرفته شود تا بتوانیم حرکت خود را شروع کنیم، «انتظار» ماست. انتظار به این معنا که می‌خواهیم دیگری شروع کند. بنا نداریم خلق کنیم. همیشه منتظریم و می‌خواهیم کشف کنیم. بنا نداریم نقطه‌ی آغاز باشیم. همیشه می‌خواهیم دُم باشیم، نه سر، دنباله‌رو باشیم، نه جلودار ...»*

دوم) «مسأله‌ی سوم «توقع» ماست. خیال می‌کنیم اگر حرکتی را آغاز کردیم و برنامه‌ای را شروع کردیم، باید به نتیجه برسد و همه آدم‌های خوبی شوند. خیال می‌کنیم مقصود این است آدم‌ها در عمل حرکتی داشته باشند. این توقع ما را بسته است و زنجیر کرده؛ در حالی که مقصد این نیست. مقصد تفاهم است، نه توافق. هدف این است که زمینه‌ی خوب شدن افراد فراهم شود، نه این‌که همه خوب شوند؛ چرا که عمل مربوط به انتخاب و اختیار آن‌هاست. می‌خواهند عمل کنند یا نکنند.»*

* علی صفایی حائری، حرکت. انتشارات لیله‌القدر، چاپ سیزدهم، پاییز 1398.