من عین الف نه، مثل دالم

۲۱۲ مطلب با موضوع «به من» ثبت شده است

آرزوی بال

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

مرا که قدر پاهایم را نمی دانم، با آرزوی بال چه کار؟

پریدن آداب دارد.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

منتظر باش، مثل آدم

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

یک وقت سوء تفاهم نشود. یک وقت کسی فکر نکند من تنبلم یا بی عرضه یا بی جربزه یا ترسو یا بی غیرت یا عالم بی عمل یا زنبور بی عسل یا «واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند/ چون به خلوت می رسند آن کار دیگر می کنند» یا حرف مفت زن یا هر چیز نه چندان خوشایند دیگر.

من فقط منتظرم. از بس که منتظرم وقت و انرژی برای هیچ کار دیگری ندارم. انتظار دست و پایم را بسته است.

 

پی نوشت: تو مثل من نباش. تو آدم باش. منتظر باش، مثل آدم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

پر کردن جاهای خالی

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

فاصله ی میان آنچه هستیم و آنچه باید باشیم، آنچه کردیم و آنچه باید می کردیم را حسرت پر می کند، اگر عاقل باشیم عبرت، اگر عامل باشیم برنامه ریزی و تلاش.

خدایا کمک کن در راه تعقل و تدبر، نیرو ده برای تلاش و عمل! خدایا جاهای خالی را خودت پرکن به بهترین شکل.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

باز من و قلّک خالی

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

کوچک که بودم، گاه خطاهای کوچک در نظرم چون گناهانی بزرگ جلوه می کردند. بزرگ شدم، گناهان بزرگم برایم خطاهایی کوچک به نظر رسید.

تنم بزرگ شد، روحم کوچک. تنم دوباره روزی کوچک خواهد شد، اما روحم ... .

این روزها چه قدر حرف ... می زنم و دریغ از ذره ای عمل. آنچه که ارزشمندتر است و دیده می شود، هر چند کوچک، عمل است.*

باز من و قلّک خالی! الهی سکه ای برای سرشار شدن، اگرنه، پتکی یا سنگی برای فهمیدن پیش از دیر شدن، پیش از ....

 

*«فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره» (زلزال، 7 و 8)

 

پی نوشت: خدایا شکرت به پاس همه چیز!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

این پی نوشت نیست ...

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

خدایا چیزی در دل دارم که شاید بتوان آرزویش نامید، اما لیاقت بر زبان آوردنش را ندارم. پروردگارا تصویری از ذهنم عبور می کند که می دانم مرا شایستگی رسیدن به آن نیست. اما مرا بر این گستاخی مگیر که چون به لطف و کرم بی انتهایت و قدرت بی حدت می اندیشم هیچ چیز را ناممکن نمی یابم.

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

وصیتنامه و محرومیت از ارث

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

تا به حال وصیتنامه ننوشته ام، ولی به نظرم خوب است که بنویسم. مرگ گذرگاه مهمی در زندگی است که دیر یا زود از آن عبور خواهیم کرد و البته تفاوت دیر و زودش شاید آن قدر نباشد که بخواهیم خیلی به آن اعتنا کنیم. وصیتنامه که می نویسیم، ناگزیر مروری خواهیم کرد بر آنچه طی سالیان زندگی بر ما گذشته است و آنچه که از ما بر صفحه ی زندگی نقش بسته است. کجا دلی به دست آوردیم، کی لبخندی بر لبی نشاندیم، کی مرهم دردی شدیم، کجا زبان به خیر گشودیم، کی گوشی شدیم برای شنیدن، کی اشکی از دیده ای روان کردیم، دل چه کسانی را شکستیم، بر کدام دل ها زخم زدیم، کی زبان به بدگویی باز کردیم، کجا در راه حق گام برداشتیم، کجا حقی را ضایع کردیم، کی یاور مظلومی بودیم، کجا شریک ظلمی شدیم، کی هیچ بودنمان در محضر حق را درک کردیم، کی سر به عصیان افراشتیم، و ...؟

خوب است وصیتنامه را هر چند وقت یک بار به روز کنیم. این طور روند حرکتمان هم روشن تر می شود.

اما در مورد تقسیم میراث ...

خدایا باید همه را از ارث محروم کنم، میراثی که از من مانده، جز کوله باری از گناه و خطا نیست. خدایا از خود هیچ ندارم، اما مثل همیشه به لطف و رحمتت امیدوارم!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

استتوس شاخ می ذارم، پس هستم

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

چیزی برای نوشتن، جمله ای، بیتی، آیه ای یا ....

کافی است وارد فیس بوک یا گوگل پلاس شوی تا موج جملات و عبارات و ... پند آموز و سنگین، آدم را با خودش ببرد. مسابقه ای است برای خودش، مسابقه در تعداد، مسابقه در مفهوم. تعداد لایک ها یا پلاس ها هم می تواند شاخصی برای داوری باشد. اگر هم زیاد استقبال نشد که می شود گذاشت به حساب سنگین بودن بیش از حد جمله و نفهمی بیش از اندازه ی خوانندگان.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

دیده شود حال من ار گوش شود چشم شما*

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

گاهی در گفت و گوهایمان عطش گفتن، مانع از شنیدن می شود. یعنی صوت به گوشمان می رسد، به طرف مقابل نگاه می کنیم، اما واقعاً گوش نمی دهیم، تلاش نمی کنیم برای فهمیدن حرفش، فراموش می کنیم که هدف گفت و گو تلاش برای رسیدن به درک متقابل است.

حالت بدتری هم هست و آن زمانی است که گوش می دهیم، دقیق هم گوش می دهیم، اما با تمام وجود به دنبال آن هستیم که از میان سخنان، جملات و واژه های هم صحبتمان چیزی بیرون بکشیم، خطایی، نقطه ضعفی یا چیزی از این دست و بکوبیم بر سرش تا در مقابل ما به زانو درآید، مغلوب شود و دستانش را به نشانه تسلیم بالا بیاورد و بعد ما برویم بالای منبر وعظ و خطابه و شهوت سخنرانیمان را ارضا کنیم. این چنین است که بندگان خدا را پشیمان می کنیم از دو کلام درددل کردن، حرف دل گفتن و خودمان را هم محروم می کنیم از هم نشینی صمیمانه و شنیدن سخن بندگان خدا. تنهایشان می گذاریم و تنهاتر می شویم و هر روز بیش تر فراموش می کنیم آداب سخن گفتن و سخن شنیدن را، به خصوص حرف های دل را، دردهای دل را.

اصلاً این عبارت «گفت و گو» آدم را به خطا می برد. همه اش از گفتن است و در آن از شنیدن هیچ خبری نیست. شاید استفاده از عبارت «گفت و شنود» سبب شود که ما فراموش نکنیم، شنیدنی هم باید باشد. البته به شرط این که واقعاً بخواهیم.

خوب شنیدن هم لذتی دارد.

 

*مولوی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

جنون شاخی

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

کلاس موسیقی ...، باشگاه ...، زبان ...؛ کتاب فلسفه ی  ...، عرفان ...، فیزیک ...، برای شاخ بودن، مثل هوا برای نفس کشیدن لازم است. سفر به همه جا، کویر، دریا، جنگل، داخل، خارج و عکس گرفتن و شر کردن در فیسبوک و پلاس و ...، که خدایی نکرده مردم فکر نکنند ما از قافله عقب مانده ایم. دیدن پانصد قسمت سریال و دویست فیلم اکران شده در سال جدید و ... .

جنون شاخی همچنان ادامه دارد.

توجه: این بیماری به شدت مسری است. البته از دام به انسان منتقل نمی شود، ممکن است از انسان به انسان منتقل شود.

 

پی نوشت:

اول) هر کس که این کارها را انجام می دهد، لزوماً جنون شاخی ندارد. روش تشخیص بیماری این است که هر کس از خودش بپرسد «این ها برای چه؟» و البته در پاسخگویی هم با خود صادق باشد.

دوم) پیوندهای مطلبی مفید در این مورد:

مرض جلب توجه افراطی (1)

مرض جلب توجه افراطی (2)

مرض جلب توجه افراطی (3)

مرض جلب توجه افراطی (4)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

بادکنکی پر از هوای نفس

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

بادکنک یا به مرور بادش خالی می شود، یا در اوج پربادی می ترکد. آنچه می ماند واقعیت بادکنک است. هیچ!

حواسم باشد پرباد نشوم، هوا برم ندارد.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف