من عین الف نه، مثل دالم

۲۱۲ مطلب با موضوع «به من» ثبت شده است

سهل و دشوار

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

گاهی فقط با صبر می توان از پستی و بلندی های زندگی عبور کرد. اما صبوری مثل انصاف است، گفتنش آسان، عمل کردنش دشوار.

«یا ایّها الّذین امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا واتّقوا الله لعلّکم تفلحون»*

 

*سوره ی «آل عمران»، آیه ی 200

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

خیابان یک طرفه ی انتظار

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

میلادتان مبارک امام زمانم!

یک سال دیگر هم گذشت و من هیچ نکردم برای آمدنت و فردا نمی دانم میلاد شما را جشن بگیرم یا بی عرضگی و بی همتی خودم را عزا!

چه زمان طولانی شد، زمانی که شما امامش هستید. خوشا به حال زمانی که شما امامش هستید و خوشا به حال آنان که امام زمانی چون شما دارند و قدر می دانند.

حکایت امامت شما و پیروی من مثل خیابان یک سویه است. چه امام زمان خوبی و چه مأموم (پیرو) زمان بدی. شورش را درآورده ام با این انتظارم. شما منتظرترید از ما برای اصلاح ما و روزگارمان، دنیایمان و آخرتمان.

میلادتان مبارک، امام زمانم!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

آدم ها، غول ها، پیازها

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

گاهی به شدت از رفتار کسی شگفت زده می شویم. انگشت به دهان می مانیم و می گوییم که واقعاً از او بعید بود. اما آیا واقعاً از او بعید بود یا این ما هستیم که او و شخصیتش را آنچنان که هست نشناخته ایم، بلکه آنچنان که خواسته ایم در ذهن خود ساخته ایم. تمایل شدید ذهن ما به پیش بینی تمام رفتار آدم ها، در حالی که شناخت محدودی از آن ها داریم شگفت انگیز است. شاید بهتر باشد کمی بیش تر لایه های درونی شخصیت افراد را بشناسیم، البته نه با نیت تجسس و فضولی و مطالعه ی آزمایشگاهی، با نیت درک یک انسان، یک دوست.

این گفت و گو از انیمیشن سینمایی Shrek هم می تواند جالب باشد:

.Shrek: For your information, there's a lot more to ogres than people think
?Donkey: Example
!Shrek: Example... uh... ogres are like onions
[holds up an onion, which Donkey sniffs]
?Donkey: They stink
!Shrek: Yes... No
?Donkey: Oh, they make you cry
Shrek: No
Donkey: Oh, you leave 'em out in the sun, they get all brown, start sproutin' little white hairs
Shrek: [peels an onion] NO! Layers. Onions have layers. Ogres have layers. Onions have layers. You get it? We both have layers
[walks off]
Donkey: Oh, you both have LAYERS. Oh. You know, not everybody like onions. What about cake? Everybody loves cake
*Shrek: I don't care what everyone else likes! Ogres are not like cakes

 

*Memorable quotes for Shrek

 

پی نوشت: 

اول) «هر کسی از ظن خود شد یار من / از درون من نجست اسرار من» (مولوی)

دوم) در همین ارتباط، مراجعه فرمایید به مطلب «اثر هاله ای - halo effect» در وبلاگ «و واعدنا موسی ثلاثین لیله ...».

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

شیعیان قصه گو و قصه دوست

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

داستان آهن گداخته و بیت المال برای ما، فقط یک داستان است، قصه ای مثل قصه های دیگر. تازه جذابیت کدوی قلقله زن و سیندرلا و تأثیرشان در زندگیمان بسیار بیش تر است. از بس که لایقیم بعضی هامان به شیعه بودن.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

حق به زور هم که شده با من است، اگرچه من با حق نیستم

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

گاهی همه کار می کنیم، به هر دری می زنیم، که فقط یک جمله را نگوییم. می خواهیم پشت کلی واژه و جمله ی قلنبه و سنگین خطایمان را پنهان کنیم و بگوییم که نه، آن طور که تو می گویی، آن طور که تو فکر می کنی نیست، این طور است که من می گویم.

تا اینجای کار بد است. اما بدتر این است که گاهی خودمان هم باورمان می شود که حق با ماست.

کاش گاهی شجاعتش را داشته باشیم که فقط یک جمله بگوییم: «حق با توست، من اشتباه کردم».

گاهی یادمان می رود که حقیقت ممکن است غیر از میل شخصی ما باشد. گاهی فراموش می کنیم که حق معیاری غیر از خواست و رفتار ما دارد. بعضی اوقات تمام سعیمان را می کنیم که جای تسلیم شدن در برابر حق، حق را در برابر خودمان و امیالمان تسلیم کنیم و به زور با خواست خودمان منطبقش کنیم.

این عبارات «حق با من است، حق با تو است، حق با او است و ...»، ما را به اشتباه می اندازد گویا و شاید به همین دلیل سعی می کنیم به هر قیمتی حق (و آن چه حق می پنداریم) را با خودمان همراه کنیم. شاید اصلاً بهتر باشد بگوییم «فلانی با حق است». این طور شاید یادمان نرود که معیار حق است، نه من و تو و او و ما و ...، و خیال نکنیم که «حق» ارث و میراث پدری یا ملک شخصیمان است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

گاهی به بالا نگاه کن

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

دیگر نمی گویم «این قدر از بالا به دیگران نگاه نکن».

امّا می گویم «حداقل گاهی هم از بالا به خودت نگاه کن». گاهی از خودت بیرون بیا.

 

دیگر نمی گویم «این قدر از بالا نگاه نکن».

امّا می گویم «گاهی هم به بالا نگاه کن». آنجا کسی هست که ... .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

ما همه خوبیم

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

ما همه خوبیم، مگر این که منفعت طور دیگری اقتضا کند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

آدم هایی چون تو، چیزهایی مثل من

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

آدم هایی مثل من، خیلی که قد اخلاص و ایمانشان بلند شود، عمل می کنند به امید ریای قیامت، که آن روز بیایند و به رخ این و آن بکشند کارهای حقیرشان را، که بگویند ببین که من چنین کردم و چنان، و تو نمی دانستی. ببین بزرگواریم را، ببین مقام شامخم را. ببین فالوده خوردنم را با خدا!

... و زهی خیال باطل و خام!

آدم هایی مثل تو اما، حکایتشان چیز دیگری است که نیست در هیچ کتاب داستان و تاریخی. تو مثل من قند در دلت آب نمی شد که در زندگیت در این دنیا، یا پس از مرگت نامت بیفتد بر سر زبان خاص و عام و بزرگ بنویسندش بر فلان سردر و موزه و مدرسه و دانشگاه و کتاب های تاریخ را از آن پر کنند، اگرچه گاهی نوشتند و کردند، اما تو را با کرده ی آن ها چه کار، که تو مأمور بودی به تکلیف، نه مأمور به نتیجه.

آدم هایی مثل من، خیلی که اوج بگیرند، می شوند آدم های خوشنام، اما آدم هایی مثل تو می شوند شهید گمنام، یا نامی. شهیدی از اصابت گلوله، یا ترکش یا سرنیزه، یا شهید شیمیایی. شاید هم اصلاً مردم به تو نگویند شهید، ممکن است شهیدی باشی از سکته ی قلبی یا تصادف رانندگی.

... و اصلاً چه اهمیتی دارد که مردم چه می گویند و چه فکر می کنند. کسی که هر لحظه با یاد خدا نفس می کشد و در راه او گام بر می دارد، هر طور بمیرد، شهید است و زنده. تو را باکی نیست که نامت بر تارک تاریخ دست نوشته ی مردمان ندرخشد، تو را باکی نیست حتی از این که مزارت بی نام باشد و بی نشان که تو در قهقه ی مستانه ی خویش، نزد پروردگارت روزی می خوری.

بدبخت تاریخ با آن تارکش، اگر نام تو و دیگرانی چون تو بر آن نمی درخشد و به جایش گاهی ستاره های کاغذی را به زور می چسبانند بر آن.

اگر تو آدمی و دیگرانی چون تو، من چه هستم و دیگرانی چون من؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

بن بست

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

لذت (یا هر چیز دیگر) حرام آدم را خرفت می کند. دور و برت را می بینی، حرف ها را می شنوی، نوشته ها را می خوانی و به گمانت حتی می فهمی، اما فقط به گمانت. می فهمی به اندازه ی رفع تکلیف مغز و می مانی در سطح و بدتر این که خودت نمی دانی که گیر کرده ای در سطح، مثل ... در گل.

مفاهیم از مغزت راه به قلبت یا جانت یا هر چیز دیگری که هست، نمی برند.در جانت نمی نشینند و آن را نمی پرورند. راه تنگ شده است یا شاید بن یست. 

 

پی نوشت: از خواندن غزل حافظ هم دیگر، شوری در دلت برپا نمی شود و شعله ی شوقی زبانه نمی کشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

انگشتر

«به نام او که بر همه احوال آگاه است»

حواسم باشد، دیو انگشتر از دستم بیرون نکند. سلیمان بی انگشتر هم سلیمان بود، من با انگشتر هم سلیمان نیستم، با انگشتر اما دلم گرم است که اگر سلیمان نه، اما دیو هم نیستم.

خدایا ما را لایق انگشتر قرار ده.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف