«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

«آیا ضرورت حرکت را احساس کرده‌ایم؟

مسأله این نیست که گفتند و شنیدیم، نوشتند و خواندیم. باید خود، به این احساس رسیده باشیم. این احساس به راحتی نسبت به خیلی چیزها در ما شکل می‌گیرد. احساس می‌کنیم تشنه‌ایم و آب می‌خواهیم و برای رسیدن به آن حرکت می‌کنیم.

آدمی تا زمانی که مسائل را در همین حد، احساس نکرده باشد، منشاء عمل و حرکتی در او نخواهد بود.

این نکته که چرا از جایی که هستیم حرکت کنیم، باید خود، جواب آن را بدهیم. باید خود احساس کنیم در جایی که ایستاده‌ایم، نمی‌توانیم کاری انجام دهیم و بین آن‌چه هستیم و آن‌چه می‌توانیم باشیم، فاصله است.

ما که برای رسیدن به یک شغل، یک منصب و یا حتی یک لیوان آب، این قدر فعال و کوشا هستیم و این قدر زد و بند می‌کنیم، آیا ضروری‌تر از این‌ها برایمان وجود ندارد؟! آیا در همین سطح و اندازه هستیم؟!

این سؤال را باید خود، جوابگو باشیم، نه ابن‌که از دهان همدیگر و یا از کتابی به خودمان تلقین و تحمیل کنیم. منتظر توضیح این و آن نباشیم. ممکن است دیگران توضیحاتی بدهند، ولی این توضیح‌ها در سطح آن‌ها و برای خود آن‌هاست. ممکن است راهی را نشان دهند، اما این راه را باید خودمان طی کنیم؛ همان‌طور که عطش را احساس می‌کنیم و دنبال آب می‌رویم. صرف این‌که دیگران گفته‌اند: تشنگی، طلب آب را در تو ایجاد می‌کند و تو را به حرکت وادار می‌نماید، عامل حرکت تو نیست و اگر هم بروی و حرکت کنی، تنها تقلید است و در برخورد با موانع عقب‌نشینی می‌کنی.

اکر بنا باشد بازیگر نمایشی هم باشم، نمایشنامه‌ای که خود می‌فهمم، بهتر می‌توانم آن را اجرا کنم. آن‌چه نمی‌فهمم، کارم را به افتضاح می‌کشاند.

کسانی که سر به بالا دارند و حرکتی متعالی را می‌خواهند، مثل سنگ نیستند تا با هُل دادن به جایی برسند؛ چرا که وقتی این نیرو تمام شد، سقوط می‌کنند؛ که سقوط، یک اصل طبیعی برای سنگ‌هاست. ولی اگر ریشه‌ها در انسان جان گرفت، آن‌چه برای همه غیرطبیعی است، طبیعی‌ترین خواهد بود که حرکت بر خلاف جریان طبیعی سنگ‌ها، یک اصل طبیعی برای حرکت گیاهان است.

ما باید سر به بالا داشته باشیم، باید حرکت کنیم و از زیر خاک و سنگ بیرون آییم که حرکت، برای آن‌هایی که ریشه دارند امکان و حتی ضرورت دارد.

ضرورت حرکت، باید از ضرورت نفس کشیدنمان هم بیشتر باشد تا بتوانیم به‌خاطر آن، حتی خون و جانمان را بدهیم. مادامی که ضرورت حرکت در این سطح درک نشده باشد، قطعاً انسان در راه می‌ماند؛ راه‌هایی که پرپیچ و خم و پرخطر است. راه‌هایی که پر از درگیری و رنج است.»*

_________________________________________

* علی صفایی حائری، حرکت. انتشارات لیله‌القدر، چاپ سیزدهم، پاییز 1398.