«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«به شهادت مجموعهی این آیهها و خطبهها، سعی و سرعت و اعتدال(1) و سبقت به سوی خوبیها(2) و اقتحام و هجوم در برابر گردنهها؛ یعنی باز کردن گردنها و آزاد کردن آن و رزق دادن و اطعام بیسرپرستها و خاکنشینها(3)، خصلت مقربین است.
و سعی و اعتدال و اقتصادِ بدون اقتحام و هجوم، همراه ایمان و تواصی به صبر و به مرحمت، خصلتِ اصحاب یمین(4) است.
تقصیر(5) و ظلم(6) و کفر به آیهها(7) و تکذیب و ضلال(8)، خصلت اصحاب شمال و اصحاب المشئمه است.
و هر کدام از این خصلتها، خود درجات و مراحلی دارد که هر کس با مقدار کاری که میکند و گامی که برمیدارد، به آن جایگاهها راه خواهد یافت و رزق خواهد گرفت.
...
سعی، نسبت عمل با توانایی است.
و سرعت، نسبت عمل با زمانی است که میتواند عمل در آن انجام بگیرد.
و اعتدال، نسبت عمل با حدود و آدابی است که عمل را محدود میسازد و گام برداشتن از میانهی راه است که انحراف برندارد.
و سبقت، نسبت عمل با عمل دیگرانی است که در راه هستند. کاری پیش آمده، افرادی هم هستند که عهدهدار آن شوند، تو بر آنها سبقت میگیری و از آنها جلو میزنی؛ مثل آنکه یک پارتی جنس آمده باشد و خریدارهایی هم باشند، تو که سود کلان آن را میشناسی به دیگران فرصت نمیدهی و شبانه و مخفیانه میخواهی آن را صاحب شوی. همین حالت در روحهایی است که شبها دور از چشم خورشید، بارهای خدا را به دوش میگیرند و در راه عیال او گام برمیدارند. اینها منّت ندارند، آزار ندارند که حتی منّت هم میپذیرند، که ظرفیت خالی آنها که با هر چیزی پر نمیشد، اکنون با اطاعت خدا سرشار شده و بهره آورده است.
و اقتحام، آن حالت هجوم و دلاوری و شور و نشاط است که آرام نداری و حتی نَفَس تازه نمیکنی، که تو نیرویت را از اطاعتت گرفتهای و فرصت ماندن نداری.
در برابر اقتحام، خصلت اقتصاد است و اقتصاد در هنگامی مطرح میشود که نیروی تو به اندازهی تمامی کارهایت نیست. اینجاست که باید میان نیازها و کارها و فرصتها و امکانها و نشاط و شور خودت مرزبندی کنی، تا همه به نوایی برسند و کارها سامان بگیرد. اقتصاد در مرحلهی وفور نیست، در هنگام کمبود است، که باید حسابها را در نظر گرفت.
و همینجاست که مسألهی تواصی به صبر و تواصی به رحمت و نرمش ضرورت پیدا میکند، که در هنگام کمبود، شتابها و حساسیتها مطرح هستند و تو باید شتاب را با صبر و حساسیت را با مرحمت و نرمش درمان کنی.
اما تقصیر، خصلت اصحاب شمال است و در برابر تمامی خصلتهای مقربین است. تقصیرِ در سعی، در سرعت، در اعتدال، در مسابقه، در اقتحام، طبیعیِ این وجودِ ازدسترفته است. همانطور که ظلم و تجاوز، طبیعیِ این وجودِ سرکشی است که اعتدالِ حدود را نمیخواهد. همانطور که کفر به آیهها و نشانهها، طبیعیِ این وجودِ کوری است که هدفی را نمیخواهد و دنبال نشانهای نمیافتد و تکذیب میکند، که میخواهد با تکذیبهایش نیرو به دست بیاورد که در سورهی واقعه آمده است: «وَ تَجعَلُونَ رِزقَکُم أنَّکُم تُکَذِّبُونَ(9)»؛ شما رزق خود را در تکذیبها قرار دادهاید و با تکذیبها به خود نیرو میدهید و قدرت استقامت و مبارزه را تأمین میکنید.
و این تکذیبها از خصلت کفر و از خصلت ضلال آنها و گم شدن آنها مایه میگیرد.»*
_________________________________________________________________________
1. نهجالبلاغهی صبحی صالح، خطبهی 16؛ «سَاعٍ سَرِیعٌ نَجَا ... اَالیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّهٌ».
2. فاطر، 32؛ «وَ مِنهُم سَابِقٌ بِالخَیرَاتِ».
3. سورهی بلد: در این سوره خدا گله میکند که انسان با آن همه امکان و هدایت، شتابی نگرفت و گردتهها را با شتاب پشت سر نگذاشت، بلکه با کندی و تأخیر حرکت کرد؛ «ثُمَّ کانَ ...». شاید تکرار «اَلسّابِقُونَ اَلسّابِقُونَ» در سورهی واقعه هم به خاطر تعدد این عقبهها و گردنههاست «وَ ما اَدرکَ مَا العَقَبَه فَکُّ رَقَبَه اَو اِطعام ...» (بلد، 12 تا 14) که آزادی دادن و تغذیه کردن، گردنههایی هستند که «اَلسّابِقُونَ اَلسّابِقُونَ» را به قرب میرسانند.
4. بلد، 17؛ «ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ وَ تَواصَوا بِالمَرحَمَه».
5. نهجالبلاغهی صبحی صالح، خطبهی 16؛ «مُقَصِّرٌ فِی النّارِ هَوی».
6. فاطر، 32؛ «فَمِنهُم ظالِم لِنَفسِهِ».
7. بلد، 19.
8. واقعه، 92.
9. واقعه، 82.
* علی صفایی حائری، درسهایی از انقلاب/ دفتر اول: انتظار. انتشارات لیلهالقدر، 1390.