«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

«اعتدالِ عمل با جهتِ عمل مشخص می‌شود. هدف‌ها عمل را توضیح می‌دهند. اینجاست که امام (ع) پس از مطرح کردن خصلت اعتدال و نشان دادن منفذ از بن‌بست‌ها و تذکر راه نهایی حرکت‌ها، به جهت عمل و هدف عمل اشاره می‌کنند. «مَن اَبدی صَفحَتُه لِلحَقِّ هَلَکَ»؛ کسی که رودرروی حق بایستد، هلاک می‌شود.

حق، جهت عمل و مشخص‌کننده و توضیح‌دهنده‌ی عمل است.

با شناخت حد، به شناخت افراط و تفریط می‌رسیم و به شناخت حق می‌رسیم و کسی که با حق درگیر شود به هلاکت می‌رسد. انسانی که از حدود تجاوز کرده، تو نمی‌توانی بیشتر از تجاوزش او را صدمه بزنی.

اینجاست که تو باید حق را و حد را بشناسی و برای این معرفت باید معیاری داشته باشی و این معیار، قدر و اندازه‌ی وجودی توست، که علی می‌گوید: «کَفی بِالمَرءِ جَهلاً أن لایَعرِفَ قَدرَهُ(1)». شناخت مکتب‌ها و فلسفه‌ها و فکرها، تو را از جهل نمی‌رهاند و به حکمت پیوند نمی‌زند. تو با این همه معرفت،‌ اگر اندازه‌ی خودت را و قدر خودت را نشناسی جاهلی. دلیل جهل تو همین بس که تو معیاری نداری و خودت را نمی‌شناسی و این است که حدود و حقوق را نمی‌شناسی و این است که استثمار را نمی‌شناسی و این است که دوست و دشمن را نمی‌شناسی. به کم قانع می‌شوی و برای آن کسی که به تو علف داده تا از شیرت بدوشد، دُم تکان می‌دهی.

بی‌جهت نیست که انبیا از این راه روشن شروع می‌کردند. آدم‌ها را با اقدارشان آشنا می‌کردند.

«معرفت به قدر» (است که) «معرفت به رب»، «معرفت به غیب»، «معرفت به وحی» و «معرفت به یوم‌الاخر» را به دنبال می‌آورد و ایمان به خویش، ایمان به این‌همه را به دنبال می‌کشد و هدف‌ها و همت‌ها را بالا می‌آورد تا آن‌جا که توقع تو از حکومت این نباشد که لباس بر تنت و خوراک در شکمت کند و تأمین و امنیت بر در خانه‌ات بیاورد که با وجود این‌همه، امکان دارد که تو مظلوم باشی و حتی حرکتی و عملی که به خاطر دستیابی به رفاه و عدالتی تا این سطح و حتی مبارزه‌ای که به خاطر آزادی از استثمار و استبداد و استعمار تا این مرحله شروع می‌کنی، نتواند تو را از زیر بار ظلم بیرون بیاورد، که تو باید اندازه‌ی خودت را بشناسی و بفهمی که به تو چه می‌دهند و از تو چه می‌خواهند، تا ستم را بشناسی، تا استثمار را بشناسی، وگرنه از زیر باران به ناودان دچار خواهی شد و هر روز طرّاری راه را بر تو خواهد بست.

آن‌چه که وضع عمل تو را مشخص می‌کند، جهت عمل و هدفی است که تو داری و آن‌چه وضع هدف و جهت عمل را مشخص می‌کند، قدر و اندازه‌ی وجودی انسان است. کسی که این را نداند جاهل است، حتی اگر تمامی حکمت‌ها و فلسفه‌ها را با خود حمل کرده باشد و کسی که از این‌جا شروع نمی‌کند، معیاری برای تشخیص ظلم و ستم و استثمار ندارد و برای آدم‌ها حرفی گفتنی ندارد.»*

_________________________________________________________________________

1. نهج‌البلاغه‌ی صبحی صالح، خطبه‌ی 16.

* علی صفایی حائری، درسهایی از انقلاب/ دفتر اول: انتظار. انتشارات لیله‌القدر، 1390.