«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

«کسی می‌تواند با علی (ع) کار کند و به کارش مشغول هم باشد و دل بدهد که به شهادت رسیده و بهشت و جهنم را می‌بیند و در جلوی چشم دارد. می‌بیند هر کلمه‌ی او، هر حرکت او، یا به آتش و یا به بهشت راه دارد. این وجود نمی‌تواند بی‌تفاوت باشد، که بی‌تفاوتی راه سومی را باز نمی‌کند.

این شهادت که تو در هر کلمه، در هر حرکت و در هر فکر و خیال خودت، بهشت و جهنم را بسته‌ای ببینی که با دست تو باز می‌شود، تو را آرام و بی‌تفاوت و یا پرتوقع و نازنازی نمی‌گذارد، که تو در میان نار و نوری، در میان آتش و بهشتی.

تو می‌بینی که به لحظه‌لحظه‌ی عمر تو سوختن و ساختن بسته شده، با این بینش چه می‌کنی؟ «شُغِلَ مَنِ الجَنَّةُ وَ النَّارُ أَمامَه(1)»، جز آن‌‌که مشغول شوی و با سعی و سرعت حرکت کنی. منتظر پاداش و سپاس نباشی و نه فشار دشمن، که حتی رنج دوست را دستاویز اشتغال خود بسازی.

...

آدمی که به خودش ایمان آورد و خودش را نباخت، به غیب ایمان می‌آورد و به «یوم الآخر» ایمان می‌آورد. نه‌تنها می‌داند که بیرون از این شهادت، غیبی هست و نه‌تنها می‌داند که روز دیگری هست، بحث از دانستن گذشته است، که سخن از گرایش و ایمان است. او این غیب را می‌خواهد و این روز دیگر را می‌خواهد، که وسعت روح او در عالَم شهادت زندانی است و نیاز عظیم او، به غیب وابسته است و روز دیگر، عشقِ بزرگ اوست. او در امروز پاهایی تهیه کرده، که می‌خواهد راه برود. او در امروز لباس ضیافتش را دوخته، لباس تقوا را فراهم کرده، می‌خواهد به مهمانی خدا برود.

این آدم، این رونده که خودش را یافته و به خودش ایمان آورده، به غیب و به روز دیگر ایمان دارد. و این وجود که بهشت و جهنم را پیش رو دارد و این شهید، دیگر آرام نیست، دیگر ذلیل زبان‌ها و چشم‌ها نیست و دیگر محتاج تشویق دوست و شکسته‌ی شماتت دشمن نیست.»*

_________________________________________________________________________

1. نهج‌البلاغه‌ی صبحی صالح، خطبه‌ی 16.

* علی صفایی حائری، درسهایی از انقلاب/ دفتر اول: انتظار. انتشارات لیله‌القدر، 1390.