«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«... آن عملی به پوچی و یأس و یا بنبست و خستگی میرسید که بدون جریان فکری و ظرفیت روحی و طرح کلی دنبال میشد، که این عملزدگی میبایست به وازدگی و یا عکسالعملهایی از قبیل علمزدگی و عرفانزدگی و فلسفهزدگی میرسید، که در تجربه دیدهایم چه بسیار بچههایی که مبتلا میشدند و بهجای آنکه با عمل نیرو بگیرند و با عبادتها پر شوند و سرشار شوند، خالی میشدند و پوک میشدند و یا به غرور دست میدادند، که عبادت آنها عبودیت نبود و عملشان از عاملهای عالی و محاسبهی اهمیتها برخوردار نبود و این طبیعی است که به جایی نرسند و یا به غرور و کبر راه بیابند، که عبادت شیطان به همینجا میرسید.
آنچه از شیطان میخواستند، همین عبودیت بود، نه عبادت. همین بود که محرکها و حرکتها کنترل شوند، نه آنکه حرکتی بر اساس خوشایندها و حالتها انجام شود، که از عبادت به عبودیت راهی نیست، باید از عبودیت به عبادت رسید و اینگونه گام برداشت، وگرنه آن حرکتِ معکوس به انحطاط و سقوط میرسد.»*
_________________________________________________________________________
* علی صفایی حائری، درسهایی از انقلاب/ دفتر اول: انتظار. انتشارات لیلهالقدر، 1390.
آدمهای اهل فکر همیناند، هر حرفشان درس معرفت است