اراده ی این مرد بسیار شگفت انگیز و تحسین بر انگیز است و البته موضوعی که در این میان بار دیگر (مثل مواجهه با موارد مشابه دیگر) انسان را به فکر فرو می برد، این است که انسان چه قدر از توانایی که خداوند به او عطا کرده است، به شکل صحیح بهره می گیرد.

---------------------------------------------------------------------------------------------

چندی پیش داشتم از کنار تلویزیون رد می شدم که دیدم مستندی در مورد خنثی سازی مین های به جای مانده از دوران جنگ تحمیلی و پاکسازی مناطق مین گذاری شده در حال پخش است. زیر آفتاب گرم مردانی با لباس های مخصوص مشغول عملیات جست و جو و خنثی سازی مین بودند. هر از چند گاهی تصویر عملیات مین روبی قطع می شد و گفت و گویی با یکی از اعضای تیم خنثی سازی پخش می شد که چهره ای آفتاب سوخته و خندان داشت. پوتین های مخصوصی که حین عملیات به پا داشتند توجهم را جلب کرد و به فکر رفتم که اگر مثلاً یک مین ضد تانک (که فقط اسمش را شنیده ام) منفجر شود، پوتین ها و لباس های ویژه چه قدر جلوی آسیب دیدگی این مردان را خواهد گرفت، چه قدر می شود به این لباس و تجهیزات اعتماد کرد؟

دوربین دوباره بر می گردد به گفت و گو با یکی از مردانی که حالا از کار خنثی سازی فارغ شده و دارد لباس های خنثی سازی را در می آورد. لباس ها را عوض کرده که یک پاچه ی شلوارش را کمی بالا می زند، پایش را از جا در می آورد و تمیز می کند. دهنم باز مانده و محو نگاه کردن شده ام. دوباره گفت و گو، مرد می گوید باز نشسته ی سپاه هستم، جانباز جنگ تحمیلی از ناحیه ی هر دو پا، هفتاد درصد جانبازی دارم. عبارت «هر دو پا» توی گوشم زنگ می زند و نگاهم مانده است به چهره ی خندان مردی که اسمش باز نشسته است، اما از پا ننشته است، با این که هر دو پایش را داده است.

هنوز گیجم که برنامه تمام می شود و نوشته ای می آید به این مضمون: «تقدیم به روح بلند شهید آیت الله سلیمان دوست که در زمان ضبط این برنامه حین عملیات خنثی سازی مین، به درجه ی رفیع شهادت نائل شد».

دیگر فکر نمی کنم که چه قدر می شود به آن لباس ها و پوتین ها اعتماد کرد، دلگرمی این مردان به آتشی است که هنوز در دل آن ها روشن است و دلخوشیشان به غیر قابل اعتماد بودن پوتین ها و لباس ها. شوق پرواز، بدون پا به سوی آسمانشان می کشاند. اگر پوتین ها و لباس ها مطمئن بودند، شاید هیچ وقت سراغ این کار نمی آمدند. خدا می داند.

گرچه دست و دل و چشمم همه آواره شده / باز شرمنده‌ام از این سر باقیمانده****

 ---------------------------------------------------------------------------------------------

*Oscar Pistorius

**Blade Runner

***the fastest man on no legs

****بیتی است در یکی از اشعار «سعید بیابانکی».

 ---------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت:

اول) برای کسب اطلاعات بیش تر در مورد اسکار پیستوریوس می توانید به سایت رسمی او، ویکی پدیای فارسی، ویکی پدیای انگلیسی و خیلی جاهای دیگر مراجعه کنید. با یک جست و جوی ساده به زبان انگلیسی در گوگل، حدود پنج میلیون و صد و ده هزار نتیجه یافت می شود و به زبان فارسی با جست و جوی عین عبارت (داخل "")حدود سی و هشت هزار و دویست نتیجه.

دوم) جانبازی که در مستند صحبت می کرد، احتمالاً شهید سلیمان دوست نبود. نمی دانم.

سوم) شهید سلیمان دوست سایت رسمی ندارد و در ویکی پدیای فارسی و انگلیسی هم چیزی در مورد او پیدا نمی کنید. با جست و جوی عین عبارت "آیت الله سلیمان دوست" در گوگل، حدود شش هزار نتیجه یافت می شود که پس از حذف موارد تکراری به پنجاه و پنج مورد می رسد. البته انتظار زیادی نباید داشت، تمام این پنجاه و پنج مورد هم کپی شده ی یکی دو خبر در مورد شهادت و تشییع پیکر ایشان هستند.