«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

گاهی همه کار می کنیم، به هر دری می زنیم، که فقط یک جمله را نگوییم. می خواهیم پشت کلی واژه و جمله ی قلنبه و سنگین خطایمان را پنهان کنیم و بگوییم که نه، آن طور که تو می گویی، آن طور که تو فکر می کنی نیست، این طور است که من می گویم.

تا اینجای کار بد است. اما بدتر این است که گاهی خودمان هم باورمان می شود که حق با ماست.

کاش گاهی شجاعتش را داشته باشیم که فقط یک جمله بگوییم: «حق با توست، من اشتباه کردم».

گاهی یادمان می رود که حقیقت ممکن است غیر از میل شخصی ما باشد. گاهی فراموش می کنیم که حق معیاری غیر از خواست و رفتار ما دارد. بعضی اوقات تمام سعیمان را می کنیم که جای تسلیم شدن در برابر حق، حق را در برابر خودمان و امیالمان تسلیم کنیم و به زور با خواست خودمان منطبقش کنیم.

این عبارات «حق با من است، حق با تو است، حق با او است و ...»، ما را به اشتباه می اندازد گویا و شاید به همین دلیل سعی می کنیم به هر قیمتی حق (و آن چه حق می پنداریم) را با خودمان همراه کنیم. شاید اصلاً بهتر باشد بگوییم «فلانی با حق است». این طور شاید یادمان نرود که معیار حق است، نه من و تو و او و ما و ...، و خیال نکنیم که «حق» ارث و میراث پدری یا ملک شخصیمان است.