من عین الف نه، مثل دالم

۲۱۶ مطلب با موضوع «به من» ثبت شده است

ما را به سخت‌جانی خود این گمان نبود

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

انّا لله و انّا الیه راجعون

فقط برای خودم نگرانم. آنان به آن‌چه در شوق و آرزویش می‌سوختند رسیدند و می‌رسند و در نهایت حق پیروز است. آنان به‌سوی حق می‌شتابند و در این شتاب حرارت می‌گیرند و ذوب می‌شوند و خلوص می‌یابند و من در رکود و سردرگمی و بی‌عملی می‌گندم.

_____________________________________________

پی‌نوشت: هنوز صحنه‌های جشن آزادی جنوب لبنان که از تلویزیون پخش می‌شد پیش چشمانم هست. بچه بودیم، اما فهمیدیم سوپرمن و ... بچه‌بازی هستند، ابرمردهای عصر و دنیای ما باید شبیه سید حسن نصرالله باشند.

۰ نظر موافقین ۸ مخالفین ۰
عین الف

تعقیب نماز و قاتل بروس لی

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

گفت: نسبت نمازی که اول وقت خوانده شود به وقت بعد از خود، مثل نسبت نیت نماز است به اجزای پس از آن.

۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
عین الف

چه غم ز موج حوادث ...

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

پیام داده بود: «سلام. صبح به‌خیر. دیشب خواب بدی دیدم. لطفاً برای آرامش من و سلامتی بچه‌هام دعا کن.»

یادم نیست پیام را قبل از زیارت حرم و طواف ضریح دیده بودم یا بعد از آن دیدم. اما هنگامی که پاسخ می‌دادم و آن مصرع بر‌دل‌نشسته را برایش می‌نوشتم، دعا کرده بودم. همان مصرعی که روی یکی از کتیبه‌ها بود و در طواف ضریح در چشمم نشسته و دلم را سخت برده بود: «چه غم ز موج حوادث که ناخدا اینجاست». ناخدا مثل همیشه به‌موقع دستم را گرفته بود.

این‌روزها هم به‌خودم یادآوری می‌کنم که «چه غم ز موج حوادث که ناخدا اینجاست» و آرام می‌گیرم به این‌که «ایران، ایران امام رضاست».

 

________________________________________

پی‌نوشت:

اول) ماجرای زیارت مربوط به مهر ماه سال گذشته است.

دوم) در مورد شعر و شاعر آن مطالبی دیده‌ام که نمی‌دانم کدام‌یک و تا چه اندازه صحیح است، اما ظاهراً این چند بیت بر دیوارهای حرم نگاشته شده است:

بیا که مظهر آیات کبریا اینجاست

بیا که تربت سلطان دین رضا اینجاست

طواف کعبه سلطان طوس کن ز خلوص

که زمزم و حجر و مروه و صفا اینجاست

از این سفینه رحمت مپوش چشم امید

چه غم ز موج حوادث که ناخدا اینجاست

۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰
عین الف

یک منفی کوچک، یک منفی ساده

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

ساعت 2 بامداد، به‌عنوان آخرین کار پیش از خوابیدن، می‌خواهم صفحات شناسنامه را اسکن کنم. کاغذهای تل‌انبارشده روی اسکنر/پرینتر را برمی‌دارم و روی زمین می‌گذارم. ناامیدانه به این حجم کاغذهای گوناگون که حدود دو ماه است روی پرینتر جا خوش کرده‌اند نگاه می‌کنم. چند جزوه و کتاب قطور پرینت‌شده را جدا می‌کنم و کنار می‌گذارم. این‌ها را بیرون پرینت گرفته بودم،‌چون تعداد صفحاتشان زیاد بود. اما موقتاً این‌جا گذاشتم تا جای بهتری برایشان پیدا کنم. زیردستی و چند کاغذ بزرگ مشق خوشنویسی را هم جدا می‌کنم و طرف دیگری می‌گذارم. نوروز برای کسی چیزی به‌عنوان هدیه نوشته بودم و این کاغذها مشق‌ها و پیش‌نویس‌ها و تلاش‌های ما‌قبل‌نهایی برای نوشتن آن کار بوده‌اند. چند برگه‌ای که پشت و رویشان نوشته‌شده یا چیزی چاپ شده است را نگاه می‌کنم و می‌بینم مدت‌ها از آخرین استفاده از آن‌ها گذشته است و بعید است ماندنشان ضرورتی داشته باشد. برگه‌ها را پاره می‌کنم. چند برگه‌ی دیگر هم از همین نوع پیدا می‌کنم و پاره می‌کنم. چند برگه‌ی گلاسه‌ی خوشنویسی که یک رویشان سفید است پیدا می‌کنم. یک پوشه‌ی قرمز هم هست. برگه‌های گلاسه را می‌گذارم داخل پوشه برای تمرین‌های احتمالی آینده. چند برگه‌ی یک‌روسفید را از بین برگه‌های باقی‌مانده جدا می‌کنم و می‌گذارم کنار برای پرینت‌ها یا نوشتن‌های بعد. باز چند برگه‌ی باطله را پاره می‌کنم و چند برگه‌ی یک‌رو را جدا می‌کنم. نگاه می‌کنم پاره می‌کنم، نگاه می‌کنم جدا می‌کنم، نگاه می‌کنم کنار می‌گذارم. پاره می‌کنم، پاره می‌کنم، پاره می‌کنم.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
عین الف

بال‌های گسترده‌ی مهربانی

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

همان‌جا در حرم امام رضا (ع) پرسیدم: «چه‌کار کنم؟»

گفت: «وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیماً * وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیراً»1

راستش را بخواهی، بیرون از خانه و برای دیگران هر چه‌قدر خوب و دلنشین و خوش‌اخلاق و ... باشی، اگر در خانه و با والدین چنان نباشی، همه‌اش به درد خودت می‌خورد. نه، در واقع، اصلاً به‌درد خودت نمی‌خورد. چون همه‌ی این‌ها باید در نهایت به‌درد خودت بخورد، اما با این وضع، به‌درد خودت نمی‌خورد، به‌درد دیگران شاید. کار می‌لنگد. جای دیگر، ممکن است منفعت‌طلبی و رودربایستی و کسب وجهه باشد و نقش بازی کردن و ادا‌و‌اطوار و .... آن‌جا که این‌ها کمرنگ است خانه است و فضای خانوادگی و به‌ویژه پیش والدینی که از روز اولت را دیده‌اند و خودشان تا این‌جا همراهت بوده‌اند و پس از این نیز. پس اگر واقعاً ادعا داری که می‌خواهی کاری بکنی، اولین قدم همین‌جاست و شاید شرط پذیرش و سنگ محک همه‌ی آن قدم‌ها و ادعاهای بعدی و بیرونی. به‌درد خودت هم می‌خورد.

تکراری است؟ اشکالی ندارد، تکرارش خوب و لازم است. هر بار که دیدی خُلقت تنگ شد و دیدی لحنت دارد به‌سویی می‌رود که نباید، با خودت تکرار کن: «واخفض لهما جناح الذّل من الرّحمه».

_________________________________________________________

1- قرآن کریم، سوره‌ی اسراء، آیات 23 و 24

پی‌نوشت: «در حدیثی از امام صادق (ع) می‌خوانیم که مردی نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: من جوان بانشاط و ورزیده‌ای هستم و جهاد را دوست دارم؛ ولی مادری دارم که از این موضوع ناراحت می شود. پیامبر (ص) فرمود: «برگرد و با مادر خویش باش. قسم به خدایی که مرا به حق برانگیخته است، یک شب که مادرت با تو مأنوس گردد، از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است.» (قرآن حکیم، ص 284، نکات و توضیحات آیات 23 تا 25)

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عین الف

تولد در غزه

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

...

- آخه چی از جون انسان مهم‌تر؟!

- انسانیتش.

_________________________________________________________

پی‌نوشت:

اول) «در جهان‌بینی اسلامی، کار انسان می‌شود حرکت، نه خوردن و خوابیدن و خوش بودن؛ چون انسان برای این‌ها به این‌همه استعداد نیاز نداشت. در نتیجه، دنیا می‌شود راه، نه آخور و عشرتکده و خوابگاه. و در این بینش سنگ‌های راه باید برداشته شوند و راه حرکت انسان باید هموار گردد.»1

دوم) «اکنون که ناچار مرگ ما را انتخاب می‌کند، بگذارید ما مرگی را انتخاب کنیم که آبستن زندگی باشد.»1

_______________________________________________

1- علی صفایی حائری. عاشورا. انتشارات لیله‌القدر، 1390.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
عین الف

از زهیر ...

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

می‌خواهی از زهیر بگویی که سابقه‌اش چنین بود و چنان، و در بازگشت از حج می‌کوشید در یک منزل با امام (ع) فرود نیاید تا این‌که در منزلی نتوانست و امام (ع) پیکی فرستاد و ...؟ آخرش هم حتماً می‌خواهی بگویی نمی‌دانیم در آن گفت‌وگو امام (ع) به زهیر چه گفت و چه نمود، فقط می‌دانیم هنگامی که او از نزد امام (ع) آمد سراسر وجد و شوق بود.

آن قسمت اولش داستان هر سال من است، که اگرچه چنین و چنانم، باز دستم را می‌گیرد و به مجلس خود می‌برد و ... امید که خدا عاقبتمان را هم خیر قرار دهد!

راستی چه حاجت است به این‌قدر حدس و گمان درباره‌ی محتوای نادانسته‌ی آن دیدار؟ پرده‌های غفلت و لجاجت اگر فرو افتد، چه چیز وجدآورتر و شوق‌انگیزتر از دیدن حسین (ع) و حضور در محضر او و درک رضایت او؟!

___________________________________________________

پی‌نوشت: در پیوندهای روزانه، پیوند این مطلب بسیار مهم افزوده شد.

۳ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰
عین الف

قلی‌خان

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

«قلی‌خان، خان نبود،‌ دزد بود» و شاید من و بسیاری دیگر هم چنانیم اگر با ادا و اطوار و بازیگری‌هایمان سر راه زندگی این‌و‌آن را می‌گیریم و تلاش می‌کنیم که چشم‌ها را از خودمان پر کنیم. قلی‌خانیم اگر که قافله‌ی هزار زندگی را لخت و زمین‌گیر می‌کنیم، اما عرضه‌ی سالم رساندن قافله‌ی یک زندگی ساده به مقصد را نداریم. به‌گمانم زمانه‌ی پرقلی‌خانی است.

 

__________________________________________________________________

پی‌نوشت: ویدیو اگر باز نمی‌شود، می‌توانید از طریق لینک زیر آن را ببینید (البته تکراری است).

قلی‌خان

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
عین الف

عاشق حق، عاشق خلق

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

«کسی که عاشق حق شد، عاشق خلق می‌شود، که: عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. و این عشق می‌شود زیربنای مبارزه و امر به معروف و نهی از منکر. کسی که عاشق شد، خواستار بهروزی و بهزیستی و رشد و حرکت و کمال معشوق است و در این دید حتی یک پر سبزی و یک لقمه نان و یک ورق کاغذ هم هدر نمی‌شود و ضایع نمی‌گردد، که باید هر چیز به رشد خود و کمال خود برسد و این خودداری از اسراف بر اساس این اعتقاد استوار می‌شود، نه فقط بر اساس یک بخل و یا یک دید اقتصادی.

۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
عین الف

از زمین به آسمان می‌بارد؟

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

به‌نظرم هنوز بسیاری از ما انسان‌ها (شاید حتی بعضی با ظاهر دین‌مدار) خودمان را بابت لطف و محبت عظیمی که خداوند به ما کرده است طلبکار می‌دانیم (شاید حتی در نهان‌ترین زوایای درونمان). دین‌داری لطف انسان به خدا نیست، دین لطف تمام و کمال خداوند به انسان است. روشن نیست؟ ظالم نیستیم (حتی به خودمان هم)؟ قدری تأمل و بازنگری لازم است. شاید داریم وارونه نگاه می‌کنیم.

۵ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰
عین الف