مثل دال

من عین الف نه، مثل دالم

مثل دال

من عین الف نه، مثل دالم

سلام خوش آمدید

تو می گی: «یه روز خوب میاد».

منم می گم: «یه روز خوب میاد».

فقط یه مسئله ی کوچیک وجود داره، اونم اینه که روز خوبی که تو ذهن تو هست، با روز خوبی که من بهش فکر می کنم، احتمالاً زمین تا آسمون فرق داره. این که کدومشون واقعاً خوبه یا خوب تره بماند، ولی فرق داره، خیلی فرق داره.

روز خوبی داشته باشی!

  • ۱ نظر
  • ۱۱ مرداد ۹۱ ، ۱۰:۱۱
  • عین الف

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

گاهی در گفت و گوهایمان عطش گفتن، مانع از شنیدن می شود. یعنی صوت به گوشمان می رسد، به طرف مقابل نگاه می کنیم، اما واقعاً گوش نمی دهیم، تلاش نمی کنیم برای فهمیدن حرفش، فراموش می کنیم که هدف گفت و گو تلاش برای رسیدن به درک متقابل است.

حالت بدتری هم هست و آن زمانی است که گوش می دهیم، دقیق هم گوش می دهیم، اما با تمام وجود به دنبال آن هستیم که از میان سخنان، جملات و واژه های هم صحبتمان چیزی بیرون بکشیم، خطایی، نقطه ضعفی یا چیزی از این دست و بکوبیم بر سرش تا در مقابل ما به زانو درآید، مغلوب شود و دستانش را به نشانه تسلیم بالا بیاورد و بعد ما برویم بالای منبر وعظ و خطابه و شهوت سخنرانیمان را ارضا کنیم. این چنین است که بندگان خدا را پشیمان می کنیم از دو کلام درددل کردن، حرف دل گفتن و خودمان را هم محروم می کنیم از هم نشینی صمیمانه و شنیدن سخن بندگان خدا. تنهایشان می گذاریم و تنهاتر می شویم و هر روز بیش تر فراموش می کنیم آداب سخن گفتن و سخن شنیدن را، به خصوص حرف های دل را، دردهای دل را.

اصلاً این عبارت «گفت و گو» آدم را به خطا می برد. همه اش از گفتن است و در آن از شنیدن هیچ خبری نیست. شاید استفاده از عبارت «گفت و شنود» سبب شود که ما فراموش نکنیم، شنیدنی هم باید باشد. البته به شرط این که واقعاً بخواهیم.

خوب شنیدن هم لذتی دارد.

 

*مولوی

  • ۱ نظر
  • ۰۸ مرداد ۹۱ ، ۲۱:۰۸
  • عین الف

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

...

«- پایین چه طور بود؟

- سخت بود آقا. خیلی سخت بود.

- تو چه کار می کردی؟

- من منتظر بودم آقا.

  • ۲ نظر
  • ۰۷ مرداد ۹۱ ، ۲۳:۰۷
  • عین الف

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

کلاس موسیقی ...، باشگاه ...، زبان ...؛ کتاب فلسفه ی  ...، عرفان ...، فیزیک ...، برای شاخ بودن، مثل هوا برای نفس کشیدن لازم است. سفر به همه جا، کویر، دریا، جنگل، داخل، خارج و عکس گرفتن و شر کردن در فیسبوک و پلاس و ...، که خدایی نکرده مردم فکر نکنند ما از قافله عقب مانده ایم. دیدن پانصد قسمت سریال و دویست فیلم اکران شده در سال جدید و ... .

جنون شاخی همچنان ادامه دارد.

توجه: این بیماری به شدت مسری است. البته از دام به انسان منتقل نمی شود، ممکن است از انسان به انسان منتقل شود.

 

پی نوشت:

اول) هر کس که این کارها را انجام می دهد، لزوماً جنون شاخی ندارد. روش تشخیص بیماری این است که هر کس از خودش بپرسد «این ها برای چه؟» و البته در پاسخگویی هم با خود صادق باشد.

دوم) پیوندهای مطلبی مفید در این مورد:

مرض جلب توجه افراطی (1)

مرض جلب توجه افراطی (2)

مرض جلب توجه افراطی (3)

مرض جلب توجه افراطی (4)

  • ۰ نظر
  • ۰۲ مرداد ۹۱ ، ۱۹:۰۲
  • عین الف

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

همیشه وقتی کسی در فکر فرو می رود، لازم نیست از او بپرسیم: «به چی فکر می کنی؟»

بعضی فکر ها خصوصی هستند، خیلی خیلی خصوصی. مثل فکرهایی که آدم .... اصلاً گاهی آدم دلش می خواهد خلوت کند و دو کلام با خودش اختلاط کند. باید حتماً تابلوی «لطفاً مزاحم نشوید» بیاویزد؟

 

پی نوشت: این قدر که با این سؤال مشکل دارم، با سؤال هایی مثل «کی بود؟» یا «چی می گفت؟» بعد از مکالمه ی تلفنی (با تلفن همراه)، مشکل ندارم.

  • ۴ نظر
  • ۰۱ مرداد ۹۱ ، ۲۲:۰۱
  • عین الف

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

خوشا به حال آنان که حرمت نامشان را نگاه می دارند، مثل «عبّاس دوران»، که به جان، دینش را و امامش را یاری کرد. خوشا به حال او که نشان داد، دوران عبّاس هرگز به پایان نمی رسد. عبّاس برای همیشه ایستاده است، در راه حق، کنار حسین (ع)، رو در روی باطل.

  • عین الف

آهای با توام بنده ی ساکت خدا!

گوش نه سکوت را می شنود، نه زبانش را می فهمد. گفت و گو به زبان سکوت حداقل دو جفت چشم می خواهد. تازه به شرط آن که یکی خوب بگوید و دیگری خوب زبان اولی را بفهمد.

خوش انصاف! خدا زبان را داده برای سخن گفتن و گوش را برای شنیدن.

چه بگویم؟ شاید روی شنونده ات زیادی حساب کرده ای؟

ببخش اگر ... .

راستی، این را که نمی خوانی.

  • عین الف

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

بادکنک یا به مرور بادش خالی می شود، یا در اوج پربادی می ترکد. آنچه می ماند واقعیت بادکنک است. هیچ!

حواسم باشد پرباد نشوم، هوا برم ندارد.

  • عین الف

...

- یه چیزی.

- چی؟

- راستش می خواستم بگم که ...!

- چی می خواستی بگی؟ بگو.

- نه، هیچی، اصلاً ولش کن.

- باشه. اگه نمی خوای بگی، خب نگو.

...

..

.

(نیم ساعت بعد)

- خب لعنتی حداقل یه خرده اصرار کن که بگم، اگه نگم می ترکم. نمی فهمی؟ نه، واقعاً حالیت نیست؟

- :) ، خب بگو!

  • عین الف

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود

گاهی میان من و خودم جنگ می‌شود

از فرط ناشناسی تصویر آینه

هر روز و شب مدام سرم منگ می‌شود

گه بی‌حیا چو شیشه چه خس می‌شود دلم

گاهی به باوقاری یک سنگ می‌شود

گاهی چنان آب، زلال و روان و پاک

گاهی بزک نموده به صد رنگ می‌شود

گاهی خموش و ساکت و آرام و بی‌صدا

گه پرده‌درتر از دف و چنگ می‌شود

وقتی که خالی است دل من ز مهر یار

بی‌شک بدان که پای قلم لنگ می‌شود

چون شد فسرده، شب‌زده، غمگین و خسته دل

می‌دانم این غزل مرا ننگ می‌شود

  • عین الف

من عین الف نه، مثل دالم.

بایگانی