من عین الف نه، مثل دالم

۶۲ مطلب با موضوع «آه» ثبت شده است

ستّار من

«یا ستّار العیوب و علّام الغیوب»

خدایا به تو پناه می آورم از آن که صورتم از سیرتم پلیدتر و نهانم از آشکارم تاریک تر باشد. خدایا پناه می آورم به تو از آن که دیگران را به رنگ رخساره بفریبم. خدایا پناهجویم به سوی تو از شرّ ریا و تزویر.

الهی از خودم به سوی خودت می گریزم. ظاهرم را تو آراستی، باطنم را خودم آلودم. مپسند که چنین بماند و بمانم.

 

پی نوشت:

«کس نمی داند زمن جز اندکی / وز هزاران جرم و بدفعلی یکی»

«من همی آن دانم و ستّار من / جرم ها و زشتی کردار من»*

...

*مولوی

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

حیرانی اول: «حسرت»

 «بسم الله الرّحمن الرّحیم»

کاروان بار دگر عشق فشان آمد و رفت

از دل بی خبرم ماند نهان کآمد و رفت

عهد کردم ننهم تا گذرش چشم به هم

خواب بر دیده زد و ماه مهان آمد و رفت

گوش سنگین دلم هیچ نوایی نشنید

زین غریوی که به بیداری جان آمد و رفت

نگرفت این دل سرد و سیه ام هیچ ثمر

زآتش معرکه ی جان جهان کآمد و رفت

طالب مدعی آن می صافی بودم

قدحم ماند تهی، ساقی جان آمد و رفت

گفته بودم نرود ساده ز دستم این بار

فرصت مغتنمم، گنج گران آمد و رفت

در دلم حال خوشی نیست چو آن شب که در آن

اشکی از چشم ترم پرده دران آمد و رفت

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف