من عین الف نه، مثل دالم

۳۸ مطلب با موضوع «کاش» ثبت شده است

باز من و قلّک خالی

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

کوچک که بودم، گاه خطاهای کوچک در نظرم چون گناهانی بزرگ جلوه می کردند. بزرگ شدم، گناهان بزرگم برایم خطاهایی کوچک به نظر رسید.

تنم بزرگ شد، روحم کوچک. تنم دوباره روزی کوچک خواهد شد، اما روحم ... .

این روزها چه قدر حرف ... می زنم و دریغ از ذره ای عمل. آنچه که ارزشمندتر است و دیده می شود، هر چند کوچک، عمل است.*

باز من و قلّک خالی! الهی سکه ای برای سرشار شدن، اگرنه، پتکی یا سنگی برای فهمیدن پیش از دیر شدن، پیش از ....

 

*«فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره» (زلزال، 7 و 8)

 

پی نوشت: خدایا شکرت به پاس همه چیز!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

زیاده گویی های یک نامنتظر

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

این گناه ماست که به انتظار شما نشسته ایم انتظار شما را ایستاده باید کشید.* انتظار شما را حتی ایستاده نباید کشید. منتظر اگر منتظر باشد، وقتی که عزیزی در راه است قرار ایستادن از کف می دهد، دوان به استقبال می رود، سر از پا نمی شناسد. دلش به پاهایش امان ایستادن نمی دهد.

خوشا به حال آنان که چنین در انتظارند. حتی آنان که ایستاده اند یا نشسته، احوالشان بهتر از چون منی است که دائم در عقبگردم. بدا به حل من!

می دانم گفتن از انتظار برای دهان من بزرگ است. اگرچه لیاقتی در من نیست، اما لطفی در شما هست که به هر بی سر و پایی سهمی از آن می رسد.

 

پی نوشت: گاهی فکر می کنم ما کلاً در اشتباهیم. ما منتظر نیستیم، این شمایید که در انتظارید. در انتظارید برای نجات ما و ما عین خیالمان هم نیست (خودم را می گویم و اگر کسی شبیه من باشد).

* جمله ی زیبای ابتدای متن را از این وبلاگ برداشتم: azdel.persianblog.ir.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

این پی نوشت نیست ...

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

خدایا چیزی در دل دارم که شاید بتوان آرزویش نامید، اما لیاقت بر زبان آوردنش را ندارم. پروردگارا تصویری از ذهنم عبور می کند که می دانم مرا شایستگی رسیدن به آن نیست. اما مرا بر این گستاخی مگیر که چون به لطف و کرم بی انتهایت و قدرت بی حدت می اندیشم هیچ چیز را ناممکن نمی یابم.

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

در دیزی و حیای من

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

خدایا این قدر که از این و آن، از هر کس و ناکس از بندگانت خجالت می کشم، اگر از تو هم خجالت می کشیدم، شاید آدم می شدم. این که تو ستّار العیوب و علّام الغیوبی درست، ولی بی شرمی هم حدی دارد. حکایت من، داستان در دیزی و حیای گربه است.

البته من از همه ی گربه های زبان بسته عذرخواهی می کنم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

از بارباپاپا که کم تر نیستیم

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

این قدر دیده ام که حالا دیگر فکر می کنم، توانایی که آدم ها برای تغییر (صرف نظر از مثبت و منفی بودنش)، برای عوض شدن و حتی نو شدن دارند، «بارباپاپا»* نداشت.

خدایا حال ما را به بهترین حال ها تغییر ده. به ما اراده ای عطا کن برای حرکت به سوی خودت.

«باد بهار را بگو لاف خوشی چه می زنی / من بنمایمت خوشی چون که رسد بهار من»**

 

*یک شخصیت کارتونی بود که توانایی فوق العاده ای در تغییر شکل ظاهری داشت.

**مولوی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

بن بست های دوست داشتنی

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

کوچه های بن بست آدم بزرگ های فراری از ترافیک را عصبانی می کنند.

اما کوچه های بن بست، مأمن بچه ها برای بازی های کودکانه اند، پر از شور و شادی هستند، پر از هیاهوی کودکانی که حتی ظهر داغ تابستان به زحمت می توان برای به خانه آمدن قانعشان کرد، پر از صدای غلتیدن توپ دو لایه روی زمین و خوردنش به دیوارها و ... . من اگر کوچه بودم، شاید دوست تر می داشتم که بن بست بودم، اما پر از پاکی و شادی بچه ها، البته شاید، خدا می داند.

کوچه های بن بست را هم می توان دوست داشت.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

آیینه های عمیق

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

ای کاش آیینه ها عمیق بودند طوری که می شد آدم عمق خودش را ببیند.

دل آیینه ی عمیق است و دوستان خوب هم!

خدایا آیینه های عمیق نصیبمان گردان و کمک کن که قدر بدانیم!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

طلای ناب ابراهیم

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

وقتی که بت و بتخانه خودت باشی، سخت است ابراهیم (ع) بودن. خدایا به دستان ابراهیم قدرت بده، این بار برای شکستن بت بزرگ. پرورگارا قدرت بده برای شکستن، برای شکسته شدن، سوختن، ذوب شدن، ناب شدن. طلای ناب می داند که آتش چه گلستانی است.

 

پی نوشت: می دانم ابراهیمی در میان نبود، آن گاه که بت ها را شکست.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

آداب زیارت

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

پس چون به زیارت نور می روی، دستان و دلت را از مزخرفات* دنیا خالی کن، تا به کرم و لطف سلطان دست پر باز گردی.

 

*مزخرف: آراسته شده با چیزهای فریبنده؛ زر اندود؛ آنچه ظاهرش را به زر آراسته باشند، اما اصل آن بی ارزش باشد.

 

پی نوشت: السّلام علیک یا علی بن موسی الرّضا (ع)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

تا یار مرا به شست گیرد

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

من خیلی که هنر کنم، در صف دشمنانت نباشم، «من خیر انصاره و اعوانه» و «مستشهدین بین یدیه» بودنم پیشکش، بماند برای آن ها که اهلیتش را دارند.

اما این که حق را بشناسی و همراهیش نکنی در برابر باطل، خیلی فرقی ندارد با این که در صف باطل بایستی.

مگر خودتان نظری کنید، تا دل من هم ...:

«در بحر فتاده ام چو ماهی / تا یار مرا به شست گیرد»*

 

*حافظ

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف