مثل دال

من عین الف نه، مثل دالم

مثل دال

من عین الف نه، مثل دالم

سلام خوش آمدید

بسم الله الرّحمن الرّحیم

مدتی پیش، یکی از همکاران، یک فایل ویدیویی درباره‌ی اثر دانینگ - کروگر را در گروه همکاران به‌اشتراک گذاشت. در پاسخ به آن ویدیو، من فایل کتاب 1The Death of Expertise (زبان اصلی) را در گروه قرار دادم و گفتم که این کتاب حاوی نکات جالب و قابل‌تأملی در ارتباط با این موضوع است. در ادامه، آن همکار گرامی از من خواستند نظرم را درباره‌ی کاربرد عملیاتی این بحث در دفتر (محل کار) بیان کنم. من هم پاسخ دادم: «خواندن کتاب را هنوز به پایان نرسانده‌ام و به‌علاوه، برای تطبیق بهتر این موضوع با کار دفتر، نیازمند مشاهده، تجربه و اندیشه‌ی بیشتر هستم، اما درباره‌ی کاربرد عملی این بحث برای خودم (به‌طور کلی)، نکاتی را که به‌نظرم می‌رسد، عرض می‌کنم». به‌نظرم رسید که شاید با انتشار آن نکات در این‌جا بتوانم از نظرات دوستان هم بهره‌مند شوم.

شایان ذکر است که مطالعه‌ی کتاب «مرگ تخصص2» (ترجمه‌ی کتاب The Death of Expertise) را هنوز به پایان نرسانده‌ام و این مطالب لزوماً و دقیقاً منطبق با مطالب کتاب مذکور نیست، اما قطعاً از نظر موضوعی کاملاً به موضوع و محتوای آن مرتبط است.

***

احتمالاً چند سالی هست که بسیاری از ما در برخی فضاهای رسانه‌ای و ارتباطی و به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی آنلاین با افرادی برخورد می‌کنیم که در مورد موضوعی که ظاهراً هیچ تخصصی درباره‌ی آن ندارند، با اعتمادبه‌نفسی عجیب و با اطمینان اظهارنظر می‌کنند. این اظهارنظرهای مطمئن از سوی افراد غیرمتخصص حالا دیگر منحصر به رسانه‌ها نیست و به دورهمی‌های خانوادگی، محافل دوستانه و جمع مسافران وسایل حمل‌ونقل عمومی (به ویژه تاکسی‌ها) گسترش یافته است. آن‌چه در ادامه می‌آید برخی از نکاتی است که به‌ذهنم رسید و نوشتم.  شاید هیچ‌یک از این نکات جدید نباشد، اما به‌هر حال ممکن است نگاه به مجموعه‌ی این نکات در کنار هم بتواند تصویر جامع‌تری را نسبت به مسأله فراهم کند.

  • اظهارنظرهای قطعی و مطلق در موضوعات حساس تخصصی ممکن است در نگاه اول جذاب به‌نظر برسند، اما این نظرات مطلق و بی‌قید، در بسیاری از موارد غیردقیق و پراشکال هستند. چنین نظراتی، اغلب با ساده‌سازی و ساده‌نمایی بیش از حد مسأله (و احتمالاً راه‌حل آن) همراه هستند. این سادگی ظاهری ممکن است برای افراد غیرمتخصص جذاب باشد، زیرا درک راحت این نظرات، می‌تواند برخی غیرمتخصصین را دچار نوعی توهم دانایی و تخصص کند که به‌لحاظ روانی، القای حس قدرت را در پی دارد. این در‌حالی است که اگر مسأله با تمام ابعاد و پیچیدگی‌هایش مطرح شود، ممکن است غیرمتخصصین توان درک تمام پچیدگی‌های موضوع را نداشته باشند، چرا که این امر نیازمند صرف زمان و انرژی قابل‌توجهی است. این زمان و انرژی قابل‌توجه صرف‌شده برای شناخت و فهم آن موضوع، یکی از وجوه تمایز متخصص و غیرمتخصص است. البته، یکی از وظایف متخصص متعهد این است که در موارد لازم برای نفع عمومی جامعه، به پشتوانه‌ی تخصص خود، مسائل تخصصی را با زبانی قابل‌فهم برای افراد غیرمتخصص جامعه بیان کند، اما میان بیان قابل‌فهم و ساده‌نمایی اغراق‌آمیز و غیرواقعی تفاوت وجود دارد.
  • در دسترس بودن محتوای کم‌عمق و نادرست و بلکه به‌بیان کلی‌تر، در معرض چنین محتوایی قرار گرفتن (یعنی لزوماً فرد به دنبال آن نمی‌گردد، بلکه تنها به‌دلیل حضور در شبکه‌های اجتماعی، به چنین محتوایی برخورد می‌کند یا از طرف دیگران برایش ارسال می‌شود)، می‌تواند توهم دانایی را در افراد تشدید کند. شاید از همین رو است که امروزه در محافل دوستانه و دورهمی‌های تفریحی، شاهد اظهارنظر افراد غیرمتخصص در طیف گسترده‌ای از مباحث بسیار پیچیده‌ی نامرتبط به دانش و تخصص آن‌ها هستیم (که البته تکراری و کپی‌شده بودن آن‌ها واضح است). حال آن‌که گاهی مشاهده می‌شود همین افراد در امور مربوط به زمینه‌ی شغلی یا تخصصی خود، چندان موفق عمل نمی‌کنند و به‌نظر می‌رسد نسبت به موارد مذکور فاقد بینش عمیق هستند. روشن است که مواد و مطالب کوتاه و سهل‌الوصول موجود در فضای وب (اعم از وب‌سایت‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی و ...) در بسیاری از موارد حتی برای کسب اطلاعات درست و دقیق، منبع مناسبی نیستند. با این‌که در فضای وب منابع اطلاعاتی بسیار مفید و معتبر هم در دسترس هستند، اما متأسفانه بسیاری از کاربران اینترنت یا مهارت لازم برای تشخیص این منابع را ندارند و یا با توجه به این‌که موضوع برایشان اهمیت چندانی ندارد، حوصله‌ی صرف زمان و انرژی برای این کار را ندارند. البته مشکل بزرگ‌تر و عمیق‌تر این است که بسیاری از این کاربران، نه در ذهن و نه در عمل، نسبت به تفاوت میان اطلاعات و دانش درکی ندارند.
  • متخصص برای انجام کار تخصصی نیازمند بررسی گزاره های مختلف و آزمودن آن‌ها با استفاده از دانش و ابزار تخصصی خویش است. متخصص نمی‌تواند تنها با تکیه بر تکرار پرتعداد گزاره‌های مطرح در رسانه‌ها، با آن‌ها همراه شود، بلکه نیازمند توجه و دقت به جنبه‌های نادیده یا کمتردیده‌شده‌ی موضوع و تأمل و اندیشه در آن‌ها است. همراه شدن با امواج رسانه‌ای، اگرچه ممکن است جذاب و وسوسه‌انگیز باشد، اما با وظیفه‌ی متخصص سازگار نیست. کار تخصصی، متفاوت از دنبال کردن و نقل اخبار و اطلاعات و تحلیل‌های رسانه‌ای، و نیازمند کار کارشناسی عمیق، دقیق و سخت‌کوشانه است (البته که این به‌معنای بی‌توجهی مطلق به اخبار و جریان‌های رسانه‌ای نیست، که تقریباً ممکن هم نیست).
  • گاهی متخصص نیازمند تحمل و تأمل بیشتر و صرف‌نظر از دستاوردهای کوتاه‌مدت، برای دستیابی به نتیجه‌ای ارزنده‌تر و پایدارتر است. در برخی موارد ممکن است رسیدن به دستاورد به‌ظاهر ایده‌آل در کوتاه‌مدت امکان پذیر نباشد. البته داشتن دیدی گسترده و بلندمدت و برنامه‌ریزی جامع، می‌تواند احتمال غافلگیری را کم کند و امکان دستیابی به نتایج کوتاه‌مدت مناسب‌تر را حتی در رویارویی با رویدادهای ناگهانی بیشتر کند. طبعاً طرح و برنامه هر چه جامع‌تر و دورنگرانه‌تر باشد، مواجهه با مواردی که پیش‌بینی‌نشده خوانده می‌شوند، کاهش می‌یابد. حتی برای مواردی که به‌روشنی پیش‌بینی‌پذیر نیستند، می‌توان جایی در طرح‌ها و برنامه‌ها منظور کرد.
  • متخصص هر چه‌قدر هم از دانش بهره‌مند باشد، همچون پزشکی که برای تشخیص دقیق بیماری و علل و عوامل آن، نیازمند معاینه‌ی دقیق بیمار است، نیازمند مطالعه‌ی دقیق موضوع و جوانب آن است. تکیه‌ی مطلق بر شنیده‌ها و حتی خوانده‌ها، راه مناسب و کاملی برای شناخت مشکل و مسأله و حل آن نیست. حتی هنگامی که مسأله‌ی موجود دارای نظایر مشابهی است که نظرات و تجربیات برخی از مراجع معتبر و افراد شناخته‌شده پیرامون آن‌ها در دسترس است، برای تطبیق آن نظرات بر موارد حاضر، علاوه بر در نظر گرفتن شباهت‌ها باید به تفاوت‌های موجود بین موارد مبدأ و مقصد هم دقت کرد. به‌ویژه در حل مسائل بزرگ‌مقیاس، با توجه به تفاوت‌های متعدد موجود بین سرزمین‌ها و جوامع مختلف، لازم است نسخه‌های مؤثر و کارآمد در موارد مشابه قبلی، برای به‌کارگیری در موارد جدید، بازنگری شوند.
  • احتمالاً هر متخصص با موارد خاصی در زمینه‌ی تخصصی خود مواجه می‌شود که پیش‌تر مطالعه‌ی (موردی) عمیق و دقیقی روی آن‌ها نداشته است. در این موارد، اذعان به ندانستن پاسخ، ممکن است در کوتاه‌مدت سبب کاهش اعتبار ظاهری متخصص در نظر برخی از افراد جامعه شود، اما احتمالاً در بلندمدت می‌تواند درک بهتر و واقعی‌تری نسبت به تخصص و کار تخصصی در جامعه ایجاد کند تا تعداد بیشتری از افراد بتوانند اظهارنظرهای تخصصی را از اظهارات رسانه‌ای عوام‌فریبانه یا تبلیغاتی تشخیص دهند.
  • کسی که در یک یا چند زمینه متخصص است، باید بپذیرد که احتمالاً در بسیاری از زمینه‌ها متخصص نیست و لذا در آن زمینه‌ها باید متواضعانه و البته اندیشمندانه و محققانه، شنونده‌ی نظرات متخصصان امر باشد.
  • از هر جنبه‌ای که به موضوع نگاه شود اهمیت پایبندی به اصول اخلاقی و تلاش برای رشد در این جهت، برای موفقیت متخصصان در عمل به رسالت تخصصی خود انکارناپذیر است، چرا که آفات اخلاقی همچون منفعت طلبی، پرگویی، تنبلی و خودنمایی می‌تواند هر میزان از دانش تخصصی را بی‌اثر کند و یا حتی آثار منفی بر آن مترتب کند.

سعدی در گلستان، حکایت حکیمانه‌ای در ارتباط با برخی از نکات فوق آورده است که خواندنش خالی از لطف نیست:

«گروهی حکما به حضرت کسری در به مصلحتی سخن همی‌گفتند و بزرگمهر که مهتر ایشان بود خاموش.

گفتندش: چرا با ما در این بحث سخن نگویی.

گفت: وزیران بر مثال اطبااند و طبیب دارو ندهد جز سقیم را. پس چو بینم که رای شما بر صواب است مرا بر سر آن سخن گفتن حکمت نباشد.

چو کاری بی فضول من بر آید    مرا در وی سخن گفتن نشاید

و گر بینم که نابینا و چاه است   اگر خاموش بنشینم گناه است3»

در نهایت به‌نظر می‌رسد آن‌چه که برای کم‌رنگ‌تر کردن مشکلات مربوط به این موضوع در هر جامعه‌ای مورد نیاز است، این است که همه‌ی افراد، اعم از متخصص و غیرمتخصص (که البته هر فرد متخصص در یک یا چند زمینه، احتمالاً در بسیاری زمینه‌های دیگر غیرمتخصص است)، برای دستیابی به شناختی عمیق‌تر از خود و اهداف انسانی خود و پرورش اخلاقی خویش در راستای این شناخت بکوشند. این امر هم به متخصصان برای عمل بهتر به تکالیف و وظایف تخصصی خود به‌دور از خودبزرگ‌بینی و تکبر کمک می‌کند (همان همراهی تخصص و تعهد) و هم به غیرمتخصصان برای تواضع در برابر دانش و تلاش خبرگان و متخصصان و پذیرش راه‌حل‌های معقول و آزموده برای حل مشکلات جامعه. در پایان نیز باید یادآور شد که اگرچه اثر گسترش چشمگیر امکانات رسانه‌ای و ارتباطی و رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی مبتنی بر آن‌ها در عمیق‌تر و گسترده‌تر شدن این مسأله مشهود به‌نظر می‌رسد، اما رسیدن به راه‌حلی کارآمد برای اصلاح اثر این رسانه‌ها، نیازمند مطالعه و بررسی تخصصی این مسأله توسط متخصصین زمینه‌های مرتبط و تبادل نظر آن‌ها با یکدیگر است و طبعاً این نوشته دربرگیرنده‌ی چنین پاسخی نیست.

__________________________________________________________________________________

1. Tom Nichols. The Death of Expertise: The Campaign against Established Knowledge and Why It Matters. Oxford University Press, 2017.

2- تام نیکولز. مرگ تخصص: چرا صدای متخصصان شنیده نمی‌شود. مترجم: حسین خدادادی. نشر آموخته، چاپ سوم، 1401.

3- سعدی، گلستان، باب اول: در سیرت پادشاهان.

پی‌نوشت: این مطلب به موضوع هجوم رسانه‌ای به‌عنوان ابزاری برای اثرگذاری بر جوامع هدف نپرداخته است.

  • عین الف

نظرات (۵)

  • آب‌گینه موسوی
  • استفاده کردم. سپاس. 

    پاسخ:
    سلام علیکم
    لطف کردید که مطالعه فرمودید.
    سپاسگزارم.
  • یک مسلمان ...
  • راه حلی که در آخر اشاره شده بیشتر شبیه اینه که برای حل معضل سرقت بگن: همه افراد از جمله سارقین و قربانیان این جرائم بهتر است در راه اصلاح خود بکوشند...!

     

    خب اگه غیرمتخصص های خود متخصص پندار به این حد از درک رسیده بودن که باید اصلاح بشن اصلاح میشدن. نکته اینه که کارشون و اساساً تحلیلشون رو غلط نمی دونن که بخوان اصلاح کنن. 

    پاسخ:
    سلام علیکم
    عرض پوزش بابت تأخیر در پاسخگویی.
    بله، درست می‌فرمایید. این یک راهکار (در سطح تاکتیک) برای حل مسأله‌ی موردی در یک فرد خاص نیست، بلکه بیان کلی‌تر جهت حرکت از نگاه بیرونی است. می‌گوییم باید به‌سوی این مقصد حرکت کنیم و جهت‌گیری کلی هم این است. این که هر کس از چه طریقی و با چه وسیله‌ای باید به‌سوی این مقصد حرکت کند، بسته به موقعیت کنونی او و شرایط و داشته‌های اوست. اساساً ارائه‌ی راهکارهای موردی برای افراد، نه هدف این نوشته بود و نه از من ساخته بود، اگرچه در بعضی موارد اشارات کلی در مورد وظایف متخصصان مطرح شد.
    البته در مورد این‌که دلیل حرکت نکردن افراد به‌سمت و سوی اصلاح خود، صرفاً نرسیدن به میزان درک لازم (یا دقیق‌تر توانایی درک لازم) است، به‌طور کامل با شما موافق نیستم. انتخاب و اراده‌ی افراد هم در مرتبه‌ی فهم و هم در مرتبه‌ی عمل بسیار مهم است.

    سلام علیکم

    مطلب مفیدی بود. سپاسگزارم. تجربه شخصی من با این نکاتی که در این پست اشاره کردید، همخوانی داره.

     چندین سال قبل که در محیط آموزشی ، فعالیت میکردم، یک گروه در فضای مجازی داشتیم که قرار بود هر عضوی مطالب مرتبط با فعالیت‌ها و آموخته های خودش در گروه به اشتراک بگذاره تا بوسیله این اشتراک ها ، همه از هم یاد بگیرند. صرف نظر از اثر بد پیام های کپی پیستی که بی هیچ تاملی منتشر می‌شدند،  حتی پیامهای مرتبط با موضوع کار گروه نمی توانستند چندان علمی یا عمیق باشند. یعنی اگر معلمی نکته ای درباره یک روش آموزشی همرسانی میکرد، غالبا صرفا درباره عملکرد خودش گزارشی میداد. و مجالی برای طرح پیش زمینه فکری و بیان هزار و یک نکته ظریف در گوشه کنار تدریس وجود نداشت. اما می دیدیم بعضی از همراهان گروه با اتکا به همین مطالب گزارشگونه اقدام به کار می‌کردند و دنبال مطالعه عمیقتر یا بررسی مفهومی تر نمی رفتند. کم کم به همین احساس رسیدم که یادگیری یک کار تخصصی آن هم کاری که با تعلیم و تربیت سر و کار دارد، اساسا با همرسانیهای فضای مجازی همخوان نیست. چون نگاه در این فضا سطحی و مصرفی می‌شود، حال آنکه نگاه معلم نباید اینطور باشد. دقیقا به همین نتیجه رسیدم که اکتفا کردن به مطالب اشتراکی گروه و یا تقلید از فعالیت‌های همکاران دیگر ،  باعث توهم دانایی میشود. و توهم دانایی هم احساس بی نیازی از مطالعه و تفکر و بی نیازی از یادگیری بیشتر مهارت و تخصص را دامن می‌زند. 

    پاسخ:
    سلام علیکم
    خوش آمدید!
    سپاس که مطالعه کردید و نظر و تجربه‌ی خودتان را هم بیان کردید. واقعاً با وجود این‌که شاید در ابتدا این ابزارها و محیط‌ها بسیار جذاب و مفید باشند، اما آفت‌هایی چون سطحی و نمایشی بودن و ... به‌طور جدی در ارتباط با آن‌ها مطرح هستند.

    سلام علیکم  با مثالی توضیح میدم. مثلا من چهار تا مطلب اینترنتی درباره روش آموزشی مونته سوری می‌خوانم و تعداد زیادی پیج اینستاگرامی مربوط به مدارس یا مهدهایی که مدعی این روش هستند می بینم. عکسهایی که ابزارها و محیط و چیزهای دیگری را نشان می‌دهند. بعد گمان می‌کنم روش مونته سوری یعنی همین و بس. سپس بستگی دارد چه کسی باشم، به عنوان یک والد کم اطلاع ممکن است فرزندم را در هر محیط آموزشی که ظاهری مشابه تصاویر دیده شده داشته باشد ثبت نام کنم، یا مربی ای باشم که صرفا با تهیه چند تا ابزار مدعی ارائه این روش شده باشم یا ... در حالی که یک دانه کتاب علمی معتبر هم از خود مونته سوری یا درباره کار او نخوانده باشم که بفهمم نظریات و ایده ها و پیش‌فرضها و اهدافی در روش او وجود دارد که بدون تسلط به آن محتوای فکری ، ابزار صرف همان کارکرد را ندارد. حالا به جای مونته سوری هر اسم دهن پرکن دیگری را یا هر پدیده رنگ و لعاب دار دیگری را می‌شود گذاشت. تبادلات محیط کاری من هم شبیه همین بود گاهی.  مثلا یکی از همکاران عکسی از اجرای فلان مراسم یا آموزش بهمان موضوع در گروه منتشر می‌کرد. همکار دیگر با مشاهده عکس، تمایل پیدا می‌کرد که مشابه همان کار را انجام بدهد در کلاس خودش. و از آنجا که عکس جلوه و نمود بیشتر دارد ، اما نشان دهنده فکرها و ایده ها نیست، اینطوری به تدریج و خودبخود ، جهت گیری فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی در محیط آموزشی به سمت نمایشی شدن میرفت. بدون اینکه تفکر عمیق یا مطالعه علمی پشت آن باشد. هم در ارائه مربیان ، هم در مطالبات مدیرها و خانواده ها. البته ما مربیهای مهد بودیم که هر کدام دوره کوتاه آموزشی دیده بودیم و غالبا

    آموزش آکادمیک مرتبط نداشتیم و همین یکی از عوامل متابعت نیندیشیده از جو رایج بود. جشن‌های زیاد و شلوغ و پرخرج که از فرصت آموزش واقعی کم می‌کند و تزئینات پرهزینه و کلا پدیده تجمل‌گرایی و ولخرجی در محیطهای آموزشی ما واقعیت دارد. اما هنوز مدارس ما کتابخانه و ساعت کتابخوانی ندارند. چرا؟ چون این کاری است که فکر می‌خواهد و کتابدار باسواد و سرمایه گذاری مستمر میخواهد، اما تظاهر و تجملات ندارد. یا بهتر بگویم حذف تجملات نوع دیگری از خردمندی را می‌خواهد که اگر نباشد هر کار ارزشمندی با وجود تجمل گرایی رایج در محیطهای آموزشی ما مبتذل می‌شود. به جای اسم مونته سوری که اول مثال زدم هر اسم دهن پرکن دیگری را می‌شود گذاشت. آخرین مثالی که خودم دیدم پدیده هوم اسکولینگ است. که یکی از اقوام ما در پیش گرفته و فرزند دبیرستانی را به جای مدرسه و آموزشهای رسمی مشغول به آموزش‌های غیررسمی که خودش صلاح می‌داند کرده و جالب است که این آدم تحصیلکرده رشته علوم تربیتی در دانشگاه‌های همین کشور است . مثال دیگرش مدرسه طبیعت که یک فامیل خودمان شنیدم که گروهی از خانواده ها به جای فرستادن بچه هایشان به مدارس رسمی خودشان یک محیط آموزشی درست کردند و آموزش دادند و بچه ها را تا یک جایی رساندند ، آخر سر دیدند بچه هایی با چنین سبک پرورش و آموزشی، در محیط های آموزشی و علمی داخل کشور جذب نمیشوند، و خودشان هم ظرفیت ادامه دادن کار تا نهایت را ندارند و ناچار به مهاجرت شدند. و... 

    پاسخ:
    سلام علیکم
    بسیار سپاسگزارم. نمونه‌های بسیار خوبی مطرح کردید. متأسفانه جوزدگی، مدگرایی و خودنمایی، حتی در محیط‌ها و امور به‌ظاهر علمی و تخصصی هم مشاهده می‌شود.
  • قاسم صفایی نژاد
  • ممنون از پست خوبتون.

    پاسخ:
    خواهش می‌کنم.
    سپاس که مطالعه فرمودید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    من عین الف نه، مثل دالم.

    بایگانی