«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

کتاب «کوآلای خاکستری» را سال گذشته به‌مناسبت «روز جهانی کتاب الکترونیک» از نشر صاد هدیه گرفته بودم و می‌خواستم همان زمان کتاب را بخوانم و مطلبی درباره‌ی آن بنویسم که متأسفانه نتوانستم. چند بار دیگر هم خواستم اقدام کنم که باز هم نشد. حالا که دوباره به «روز جهانی کتاب الکترونیک» نزدیک می‌شویم و چند روز پیش دیدم که جناب آقای صفایی‌نژاد و نشر صاد پویش جدیدی را آغاز کرده‌اند، تصمیم گرفتم که کتاب را بخوانم و بعد هم مطلب کوتاهی درباره‌ی آن بنویسم.

«کوآلای خاکستری» شامل بیست‌ودو فصل است که در واقع، هر فصل، یک داستان مینیمال یا داستان کوتاه‌ِ کوتاه است (که خودم تعریف دقیقشان را نمی‌دانم، اما توصیفات و ویژگی‌هایی پیرامون آن‌ها خوانده‌ام). خواندن کتاب، چند ساعتی بیشتر طول نمی‌کشد. نمی‌دانم چرا هر داستان با عنوان یک فصل آورده شده است. چون در ابتدا این‌گونه به‌نظرم رسید که با این ترتیب فصل‌بندی شاید ارتباط مشخصی بین داستان‌های مختلف و شخصیت‌های آن‌ها باشد که هر چه‌قدر هم پیش رفتم چنین ارتباطی را نیافتم. هر داستان روایتی است از برش‌های کوتاه زندگی روزانه که گاه از طریق ورود به دنیای ذهن شخصیت‌ها به حوادث و رویدادهای سال‌های طولانی از زندگی آن‌ها پیوند می‌خورد. البته اکثر داستان‌ها فضای شاد و امیدبخشی ندارند.

نویسنده در برخی داستان‌ها حتی برخی حالات کوچک در چهره‌ی شخصیت‌ها را با دقت توصیف می‌کند و نیز به‌خوبی افکار متعددی که لحظه‌به‌لحظه از ذهن شخصیت‌ها می‌گذرند به‌تصویر می‌کشد. البته شخصاً در برخی موارد، آن توصیفات جزئی را در ارتقای سطح داستان، آن هم در این قالب خاص که بسیار کوتاه بودن از ویژگی‌های اصلی ظاهری آن است، چندان مفید و مؤثر ندیدم.

 

 

به‌گمانم برای معرفی همین‌قدر کفایت می‌کند، چون ورود بیشتر به محتوای داستان‌ها ممکن است، لذت خواندن کتاب را کم کند. حتی ممکن است همین چند سطر هم خواننده را ناخودآگاه دچار پیش‌داوری کند. در پایان از آقای صفایی‌نژاد بابت تأخیر زیاد در نوشتن این مطلب عذرخواهی می‌کنم.