«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
هنوز روزهای اول ابتلایم به کرونا بود. صدای فسسس که بلند شد، اول به ذهنم رسید که مادر قرص جوشان ویتامین C توی لیوان انداخته و برایم آورده است. اما صدای تق بلندی که آمد و شدت گرفتن صدای فسسس باعث شد سرم را برگردانم که ببینم دقیقاً چه خبر است که با دود غلیظ سفیدی مواجه شدم که با شدت از کنار تخت بالا میآمد. من که هنوز گیج خواب بودم، یک لحظه به ذهنم رسید که از پنجره، ترقهی دودزا یا چیزی مثل آن به داخل پرت شده است. اما وقتی که بلند شدم و شروع به تکان دادن ملحفه برای خارج کردن دود کردم، تازه متوجه شدم، آنچه روی داده است، مشابه همان چیزی است که بارها در پیامهای پرارسال فضای مجازی دیده بودم. منبع دود و صدا، گوشی موبایل بود. گوشی روی یک برگ کاغذ بود که سریع با همان به بالکن منتقلش کردم.
جالب اینجاست که در آن زمان نه من در حال استفاده از گوشی بودم و نه گوشی در حال شارژ بود. شاید از من کرونا گرفته بود. چون در آن چند روز اصلاً فاصلهگذاری اجتماعی را رعایت نکرده بودیم.
واقعا خود به خود سوخت؟؟؟!!!
من هیچ وقت باورم نمیشد و همیشه فکر میکردم اینا فیلمه!