«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
مصرف بسیاری از داروها و شاید همهی آنها ممکن است با عوارض جانبی همراه باشد. نوع این عوارض و شدت بروز آنها در افراد مختلف میتواند متفاوت باشد. سؤال این است که یک پزشک هنگامی که یک دارو را برای بیمار تجویز میکند، چگونه باید در ارتباط با توضیح عوارض جانبی آن برای بیمار عمل کند؟ از یک سو برخی معتقدند که بیان عوارض جانبی دارو میتواند ناخودآگاه در بیمار نگرانی و انتظار بروز عوارضی را ایجاد کند که ممکن است بهطور معمول اصلاً در وی ظاهر نشود. این نگرانی و انتظار ممکن است حتی سبب ظهور واقعی یا توهمی برخی عوارض، در اثر تلقین شود. در سوی دیگر، چنانچه بیمار از عوارض جانبی دارو آگاهی نداشته باشد، ممکن است حتی بروز برخی عوارض خفیف و نهچندان آسیبزا، وی را دچار نگرانی شدید و حتی حالت خودبیمارانگاری کند. این موارد هنگامیکه بیماری فرد در زمینههای روحی و روانی باشد، احتمالاً حساسیت بیشتری خواهند داشت. مشخص است که حالت مطلوب این است که پزشک یا درمانگر بتواند آگاهی و نظارت دائم بر احوال بیمار داشته باشد تا از نوع و میزان بروز عوارض جانبی آگاه شود و اقدام مقتضی را انجام دهد و یا اینکه آنقدر به احوال و سوابق بیمار و وضعیت و ویژگیهای روحی و روانی او آگاهی داشته باشد که بداند کدامیک از دو رویکرد فوق دربارهی توضیح عوارض جانبی دارو میتواند برای بیمار مفیدتر باشد. اما روشن است که تحقق هر دو حالت اخیر، با دشواری زیادی مواجه است.
کدام طبیب و درمانگر است که برای درمان بیماریهای انسان در زندگی شرایط مطلوب را داشته باشد که درمانش آدمی را گرفتار عوارض جانبی بدتر از بیماری نکند؟
من خیلی وقتها به این موضوع یا چیزی شبیه به اون فکر کردم
به نظرم اساسا درد به وجود اومده که درمانی براش پیدا بشه ...
این رو در دردزایمان، حتی قضای حاجت و امثال این هم همیشه برام سوال بوده، یعنی خدا نمیتونسته یه جوری درست کنه که درد نداشته باشه یا مثلا زحمتی نباشه!؟؟
ولی یه وقتایی به این میرسم که عوارض جانبی هر عملی جزئی از اون عمله که اون رو تعریف میکنه ... بدون اون عوارض نمیشه، نباید...
اون درد و اون چیزی که از نظر ما عارضه جانبیه، چیزیه که درمان رو تعریف میکنه ... درمان بدون عارضه معنا نداره انگار ...
عین انسان بدون شیطان!