«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
چندی پیش کتاب شرحی بر دعاهای روزانه حضرت زهرا (س) برگرفته از مجموعه سخنرانیهای استاد صفایی حائری را خواندم. در شرح دعای روز شنبه تذکراتی بود که بسیار به آن نیازمند بودم و درک آن برایم بسیار خواستنی است. بهنظرم آمد، اگر بخشهایی از مطالب این کتاب، البته فقط در شرح دعای روز شنبه را بیاورم، شاید برخلاف نوشتههای کممایهی من برخی از دوستان بهرهای از آن بردارند.
***
«من نمیدانم شما در زندگیتان دنبال چه چیزی بودهاید، اما حقیقت رحمت در این معناست که تو به حالتی میرسی که دیگر رنجی نمیبینی و خیلی میارزد که آدم روی پشت اسبها و شترها ران صاف کند و استخوان بساید تا به یک حقیقتی برسد که رنجهایش را از دست بدهد و حتی در متن بلاها و گرفتاریها راحت باشد و رنجی نداشته باشد.
رحمت خدا، نمودها و جلوههایی دارد. آشکار است. من در لحظه لحظهی زندگیام شاهد جلوههای رحمت حق و عنایتها و محبتهای او بودهام از داستان خودم گرفته تا پسرم و پدر و مادرم و هزاران داستان دیگر.
...
نمیدانم شما چه تصوری دارید؟ آدم گاهی رنجهایی را میبیند، ولی همین رنجها حامل عنایت و محبت خدا هستند؛ برای انصراف من، توجه دادن به من، شستوشو کردن من است.
تعبیری است در دعا: «الهی ترحم من تشاء بما تشاء کیف تشاء1». وقتی میخواهی به کسی محبت کنی، آنطور که خودت میخواهی و با آنچه که میخواهی با او مهربانی میکنی؛ حتی با رنجها و زمین زدنها.
دوستان انسان، سلام نکردهاند، تو سرش هم زدهاند، فحش هم دادهاند؛ کتک خورده، تحقیر شده، نزدیکترین کسان او هم، به او توجه نکردهاند، اینها عین رحمت اوست. بارها گفتهام آدمی که رنجی میبیند، دو نگاه دارد: یکی اینکه دیدی فلانی با من چه کرد؟ و یک موقع هم میگوید: دیدی فلانی این بود. وقتی ظرف تو میافتد و میشکند، یک وقت میگویی: دیدی شکست؟! یا این که میگویی: دیدی شکستنی بود؟! این نگاه دوم است که تو را به رحمت حق گره میزند و مست و مدهوشت میکند. با این نگاه و درک مستمر از عنایتهای حق، دیگر مگر تو میتوانی ضعف اعصاب بگیری؟! دیگران هر چه میخواهند اذیت کنند؛ ولی «عندک ممّا فات خلفٌ و لما فسد صلاحٌ و فیما انکرت تغییرٌ فامنن علیّ قبل البلاء بالعافیة و قبل الطّلب بالجدة و قبل الضّلال بالرّشاد2». تو بهرهمند میشوی و قبل از بلا، عافیت را یافتهای و قبل از ضلال و سردرگمی، به رشد رسیدهای. اینها رحمت حق است که ظهور و بروز دارد و این مهربانی و انس اوست که تو را رها نمیکند.
دیدهاید؟! آدم میخواهد با کسی حرف بزند و قضایا را برایش تشریح کند، مثل مباشر با اربابش، اصلاً نمیایستد و توجهی نمیکند. میکشد و میرود و تحقیرش میکند. در حالی که دستش را هم به پشتش زده و او با ذلت دنبالش میرود و میگوید که چه شده و چه نشده، و ارباب اصلاً به روی مبارک هم نمیآورد. یکوقت هم کسی را به یاد میآوری، تنها توقف نمیکند، که مینشیند و با تو انس میگیرد و رهایت نمیکند. تعبیری در دعا آمده و ما بهسادگی از آن میگذریم که «یا جلیس من ذکره»، «یا جلیس الذّاکرین». انسان خدا را به یاد میآورد و او کنارش مینشیند و انس میگیرد و رهایش نمیکند. شوخی نیست، آن هم او؛ او که هستی با او به پا شده و مست از اوست.»*
_________________________________________________________________________
1. دعای ابوحمزه ثمالی
2. دعای مکارم الاخلاق
* علی صفایی حائری، شرحی بر دعاهای روزانه حضرت زهرا (س). انتشارات لیلهالقدر، 1388.
__________________________________________________________________________
پینوشت: طاعات و عباداتتان قبول درگاه حق و التماس دعای بسیار!
همچنین ما بسیار تر !