«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
نوشتهی زیر اولین چیزی است که بهعنوان داستان یا داستان کوتاه نوشتهام. نمیدانم اصلاً میشود اسم این چند خط را، که میتوانست کوتاهتر هم باشد، داستان گذاشت یا نه. اما موقعیتی پیش آمد که نوشتم و اتفاقاً برای یک رویداد فرهنگی که بخش داستان کوتاه هم داشت، فرستادم (با همین عنوان). این وبلاگ شاید خوانندگان زیادی نداشته باشد، اما بهگمانم اکثر بزرگوارانی که لطف میکنند و به اینجا سر میزنند، در این زمینه صاحبنظر هستند و نظرشان برای من ارزشمند است. لذا بسیار سپاسگزار خواهم بود اگر قابل بدانید و بخوانید و نظرتان را، هر چه که هست، مرقوم فرمایید.
______________________________________________________
- میگن هی این شویندهها رو برمیداری بو میکنی.
نکن این کارو.
شنیدی چیگفتم؟
- ها؟
- میگم پرستارا میگن هی این پودرا و سفیدکنندهها رو برمیداری، بو میکشی.
چند دفعه هم، قوطیای پودر و وایتکسو زیر تختت پیدا کردن. از دست تو مجبور شدن همشو قایم کنن.
چرا اینا رو برمیداری؟ چرا بو میکشی؟
- تو رو خدا بگو قایم نکنن. دیگه نمیبرم، قول میدم. فقط همونجا بو میکنم.
- بهخاطر خودت قایم کردن. بو کردن اینا ضرر داره. برات بده. مریض میشی.
اصن چرا اینا رو بو میکنی؟
- ها؟! آخه ...
- آخه چی؟
- بوی بهشت میده.
- بوی بهشت؟! تاید، وایتکس؟! چی میگی پسر جون؟
حالا پودرا یه چیزی، وایتکسو دیگه چرا بو میکنی؟ اون که دیگه بوشم بده، اذیتت میکنه. یکی دو مرتبه سر بو کردن وایتکس حالت بد شده، از حال رفتی. نکن این کارو، کار دست خودت و ما میدی. ممکنه یه وقت یه بلایی سر خودت بیاریا، کاری هم از دست هیشکی برنیاد.
میفهمی چی میگم؟
- ها؟!
- باز میگه «ها». پسرجون میگم یه وقت میمیری.
میفهمی؟
- یعنی میرم بهشت؟
- بهشت چیه پسر؟ من کی گفتم بهشت. میگم حالت بد میشه، مریض میشی، خدایی نکرده میمیری. آخه اینجوری که کسی بهشت نمیره. اصن بوی بهشتو از کجا آوردی؟ تو مگه میدونی بوی بهشت چهجوریه؟
- ها؟!
- میگم بوی بهشت چهجوریه؟ اصن مث پودره یا وایتکس؟ اینا که بوشون با هم فرق داره.
- فرق نداره، همشون بوی بهشت میدن. بعضی وقتا مث اونه ... بعضی وقتام مث اون یکی ...
- اصن کی گفته بوی بهشت اینجوریه؟
- ها؟! خودم میدونم. خودم بو کردم.
- آخه تو بوی بهشتو کجا حس کردی؟
- ها؟!
- میگم بوی بهشت کجا به دماغت خورده که فهمیدی اینجوریه؟
- قبلنا، اون موقعا که تو خونمون بودم.
- خب؟ خونتون بوی پودر میداد یا بوی وایتکس؟
- نه، ... نمیداد.
یعنی میداد ... ولی همهجاش نه، همیشه نه.
- کجاش بوی بهشت میداد؟ کی بوی بهشت میاومد؟
- اون وقتا که مامانم بود. دگمههای پیرهنمو که میبست، بهم که غذا میداد، موهامو که شونه میکرد، ناز میکرد. صورتمو که میگرفت، نگام میکرد، بوسم میکرد. بوی بهشت میاومد.
بعد من دستاشو میگرفتم. بوس میکردم. صورتمو میذاشتم تو دستاش. بوی بهشت بیشتر میشد، منم بیشتر بو میکردم ...
تا اون موقع که مامان بود، بوی بهشت بود، بو میکردم.
بعد یه روز گفتن مامان نیست دیگه، رفته بهشت ...
بوی بهشته دیگه، بوی اونجا که مامانم هست. حالا منم اگه بو کنم، شاید بعدش دنبال بو برم، برم، برم ... تا برسم به بهشت ... پیش مامانم ... بعد صورتمو بذارم تو دستاش ... هی بو کنم، هی بو کنم ...
خیلی لطیف بود
حتی پتانسیل اینو داشت که باهاش گریه کنی.