مثل دال

من عین الف نه، مثل دالم

مثل دال

من عین الف نه، مثل دالم

سلام خوش آمدید

عبور

شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۸، ۰۹:۵۵ ب.ظ

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

بسیاری از آن‌چه که در کتاب‌ها و جزوه‌ها و خیلی جاهای دیگر می‌خوانیم یا می‌شنویم، داده و اطلاعات هستند، نه دانش، زیرا از مسیر فهم ما نگذشته‌اند. پردازش نشده‌اند. فرآیند فهم باید از تجربه کردن و درگیر شدن آغاز شود تا مسأله‌ای شکل بگیرد. آن مسأله در ذهن ما مثل یک شکل است با حفره‌ای در میان آن، مثل یک پازل با قطعه‌ای مفقود، یا مثل ماشینی که یکی از چرخ‌دنده‌های آن از جایش افتاده است. پس یا اصلاً کار نمی‌کند و یا عملکرد آن دچار نقص است. بعد می‌گردیم و درگیر می‌شویم و می‌یابیم و پردازش می‌کنیم و چکش‌کاری می‌کنیم تا چیزی مناسب آن حفره بیابیم و بسازیم، قطعه‌ی گمشده را، چرخ‌دنده‌ی مفقود را. این همان پاسخ ماست که در جایش می‌نشیند. بعد ممکن است که پاسخ بهتری بیابیم که بهتر آن‌جا بنشیند یا چرخ‌دنده را تراش دهیم تا بهتر درگیر شود و کار را پیش ببرد یا حتی در میان و خرت و پرت‌ها، حرف‌ها و پاسخ‌های فرد یا افراد دیگر، چیزی پیدا کنیم، پاسخی بیابیم که بهتر در آن‌جا بنشیند. اما همه‌ی این‌ها مستلزم آن است که ابتدا آن حفره به‌درستی شکل بگیرد و ما حسابی با آن سر و کله بزنیم تا خوب بشناسیمش. زوایا و کج و کولگی‌هایش خوب برایمان روشن شود تا بعد بدانیم که دنبال چه چیزی هستیم و بتوانیم چیزهایی که به دستمان می‌رسد را ارزیابی کنیم که به کارمان می‌آیند یا نه. شاید منظور الیوت هم همین بود در آن‌چه درباره‌ی حکمت و دانش و اطلاعات گفت.

اگر آن حفره نباشد، اگر مسأله‌ای نباشد، بهترین پاسخ‌ها هم مثل غذایی است که به آدمی داده شود که واقعاً نیازی به آن ندارد، یا بی‌استفاده دفع می‌شود و یا موجب مرض می‌شود. حالا مرض ممکن است مخالفت با حقیقت پاسخی باشد که به درستی در جای خود ننشسته است و درک نشده است و یا توهم رسیدن به حقیقت، در حالی که آن‌چه حاصل شده است، مشتی اطلاعات و محفوظات است.

اما باید از دانش هم عبور کرد، اگر نه همه‌ی این دانش‌ها به مرضی و به گذر چند سالی از دست انسان می‌رود و اگر هم نرود حجاب و سنگ راه می‌شود، «که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست*».

___________________________________________________________________________

* حافظ

پی‌نوشت: از طریق پیوندهای زیر می‌توانید دو مطلب بسیار بهتر در ارتباط با همین موضوع را بخوانید.

  • عین الف

نظرات (۶)

  • یک مسلمان ...
  • عجیبه که امشب خیلی ها در مورد این موضوع حرف می زنن...!

     

    مثلا اینجا

    پاسخ:
    سلام علیکم
    بله. خواندم و لذت بسیار بردم.
    همان‌جا هم شرح کوتاهی نوشتم.
    ان شاء الله خیر است!
  • سمیرا شیری
  • جل الخالق :)

    سلام:)

    چند وقتیه که من درگیر این مساله‌ام و شما چقدر خوب و جالب تحلیلش کردید. مساله‌ی تجربه خیلی مهمه واقعا.

    پاسخ:
    سلام علیکم
    خوب، مطلب شما بود. حس خوبی که این تقارن ایجاد کرد باعث شد این نوشته را منتشر کنم، اگرنه با وجود مطلب شما و بیان خوب موضوع، شاید انتشار این نوشته ضرورتی نداشت.
  • ** گُلشید **
  • سلام

    مطلبتون جالب بود.

    دقیقا چیزیه که خیلی از صاحب نظران تعلیم و تربیت هم میگن، اینکه اول باید احساس مسئله و مشکل بشه و بعدش برای حل این مسئله، تلاش و تجربه کسب کرد تا یادگیری و فهم حاصل بشه.و اینکه فقط داده وارد کردن به مغز یه نوع یادگیری بدون فهم و مشروطه.

    پاسخ:
    سلام علیکم
    بسیار سپاسگزارم.
    البته ماجرا به اطلاعات و دانش هم ختم نمی‌شود و بالاتر می‌رود. اما فکر می‌کنم گفتن از بالاترش فعلاً برای من زود است.

    عالی محشر متفاوت

    پاسخ:
    سلام علیکم
    سپاسگزارم. نظر لطف شماست. البته گمانم این است که بیشتر می‌تواند معطوف به مطالب پیوندها باشد.
  • علیـرضـا گلـرنگیـان
  • یکی از آرزوهام اینه که بشینم سر فرصت بشینم و دوچیز رو با حوصله بخونم: آثار عین صاد، وبلاگ شما. ماشاءالله به شما و قلم‌تان و افکارتان.

    التماس دعا

    پاسخ:
    سلام علیکم
    عیدتان مبارک.
    خوش آمدید.
    آثار استاد صفایی که سرشار از نکته‌ها و معارف است و ان شاء الله بتوانید در فرصت مناسب و بر اساس سؤالاتتان از آن حداکثر بهره را ببرید. اما من که قابل این حرف‌ها نیستم. البته هر چیز مثبتی که هست، الحمدلله.
    دعاگو هستم و بسیار محتاج دعا.
    خداوند همیشه یار و یاورتان.

    سلام 

    این حرف درستی است و کاملا قبولش دارم. ولی گاهی یک کلمه از اطلاعات می تواند حفره ای به بزرگی یک ... حفره خیلی بزرگی را پر کند. مثالش برای خود من چیزی بود در گذشته ها، که احساس مبهم ولی شدیدی از رنج را می‌داد. بعدها یک روز در تلویزیون دیدم یک نفر کارشناس حقوقی در یک زمینه کاملا مغایر با مسئله من حرف میزد و میگفت و میگفت، یک جا رسید واژه ای را به کار برد ، گفت "گاهی ترک فعل هم جرم است" و مثال زد و.... همین جمله نود درصد حفره را پر کرد. حداقل فهمیدم چیست که ناراحتم می‌کند. 

    پاسخ:
    سلام علیکم
    سپاسگزارم که مطالعه فرمودید و نظرتان را بیان کردید. بله، شما یک مسأله‌ی جدی داشته‌اید که مدت‌ها به آن پرداخته‌اید، با آن درگیر بوده‌اید و زوایای آن را کاوش کرده و شناخته‌اید. شاید دقیقاً به‌همین دلیل، با شنیدن یک عبارت در زمینه‌ای ظاهراً غیرمرتبط، به‌سرعت قطعه‌ی گمشده را یافته‌اید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    من عین الف نه، مثل دالم.

    بایگانی