مثل دال

من عین الف نه، مثل دالم

مثل دال

من عین الف نه، مثل دالم

سلام خوش آمدید

کار فرهنگی

شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۸، ۰۱:۱۱ ق.ظ

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

«داستان ما، داستان چوپانى است که از یک طرف به گوسفندش پوست خربزه مى‌داد و از طرف دیگر دنبه‌اش را وزن مى‏‌کرد تا ببیند چاق شده یا نه. ولى داستان ابراهیم، داستان کسى است که شتاب‌زده نیست، حلیم است و به سمت حق باز‌مى‏‌گردد و با او در رابطه است تا ثباتى داشته باشد که خداوند مى‏‌فرماید: «انَّ ابْرَاهِیمَ لَاوَّاهٌ حَلِیمٌ»1.

ما مى‏‌خواهیم اگر امروز برخوردى کردیم، فردا به نتیجه برسیم، در حالى که این شتاب، در هیچ موقعیتى بهره نمى‌‏دهد؛ حتى غذا هم بلافاصله به رگ‌‏ها و سلول‏‌ها منتقل نمى‌‏شود، بلکه بارها و بارها کنترل مى‌‏شود.

بذرى که تو امروز کاشته‌اى، بعد از ماه‌‏ها سر از خاک در‌مى‌‏آورد و پس از مدت درازى ریشه مى‌‏دواند تا بار دهد تا سنبله شود.

شکست‏‌هاى ما از اینجا شروع مى‌‏شود که مى‌خواهیم در یک برخورد و در یک روز، تمام خلق را بسازیم، در حالى که در تاریخ مى‌‏بینیم که انبیاء سال‏‌ها نالیدند و نتیجه‌‏اى نگرفتند، ولى مأیوس هم نشدند.

حال چه شده که ما مأیوس مى‌شویم و صدمه مى‌خوریم؟! این نصیحتى است که یعقوب به فرزندانش می‌کند: «لا تَیأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ»2؛ از روح خدا و نیرویى که خدا برایتان مى ‏فرستد، مأیوس نشوید.»*

_________________________________________________________________________

1. توبه، 114.

2. یوسف، 87.

* علی صفایی حائری، حرکت. انتشارات لیله‌القدر، 1386.

 (برگرفته از «کانال رسمی استاد علی صفایی حائری»)

@einsad

نظرات (۱۳)

  • آقای گوارا
  • اما از اون طرف توی زندگی و برخورد ها باید به رشدی " نقد " دست پیدا کنیم . نتیجه های بیرونی نیاز به صبر و تحمل دارن اما رشد باید همون آن برامون حاصل بشه . 

    من به این حرف معتقدم اما هنوز نتونستم ملاکش رو پیدا کنم که از کجا بفهمم این کار منو رشد داد یا نه . آیا رشد یک حسِّ ؟ یا چیز دیگست ؟

    پاسخ:
    سلام علیکم
    من هم پاسخی بهتر از آن‌چه که «آقای مهربان» فرمودند، ندارم. اول درست بودن هدف را بررسی کنیم و بعد اگر آن را درست یافتیم، کار را با هدف بسنجیم. در سطح بالاتر هم باید اولویت‌ها، اهمیت‌ها و ضرورت‌ها را سنجید.
    «دل‌هایی که بر اساس اهمیت حادثه‌ها، کارها را رده‌بندی کرده‌اند، در حالی که هزار کار دارند، بیش از یک گرفتاری برایشان نیست؛ چون در یک لحظه، گرفتاری ما فقط مربوط به آن کار و حادثه‌ای است که اهمیت زیادتری دارد و ضرورت بیشتری. اگر تمام کارها را انجام بدهیم و این یک کار بماند، کاری انجام نداده‌ایم و بار خود را نگذاشته‌ایم و اگر آن یک کار را، فقط همان را، بیاوریم، دیگر حرفی برای ما نیست و بازخواستی نیست.»*
    البته برای رسیدن به این وضعیت باید تلاش و تمرین کرد:
    «و برای رسیدن به این ورزیدگی، می‌توان از دقت در مسائل جزئی شروع کرد و از زیر آوار عادت‌های حاکم بیرون آمد و دقت‌ها و سنجش‌ها را در برخورد با هر مسأله به‌کار گرفت.
    به این گونه، آن‌ها که در مسائل جزئی، دقیق و آماده شده‌اند، مسائل بزرگ را سطحی و ساده نمی‌نگرند. کسانی که از وزنه‌های کوچک ورزیدگی گرفته‌اند، در زیر وزنه‌های بزرگ از پا نمی‌افتند.»*
    باز در ادامه‌ی فرمایش «آقای مهربان» گرامی، به‌نظرم اگر آن سنجش نیت به نوعی احساس حضور در محضر الهی حین کارها تبدیل شود، خود نشانه‌ای از رشد است. با تداوم این رشد، این احساس حضور هم گسترش می‌یابد و هم عمیق‌تر می‌شود.
    ________________________________________
    * علی صفایی حائری، رشد، انتشارات لیلة‌القدر، 1388.
  • آقای مهربان
  • سلام

    امان از این شتاب که تازه همهرچی رو خراب میکنه

     

    @گوارا

    گوارا جان به نظرم باید تو قدم اول نیت تک تک کارها رو بررسی کنیم که محرکش کی بوده. اگه الله بوده ایا عبودیت بوده یا نه؟(ایا نفس هم توش دخالت داشته یا نه )

    خب درکش واقعا تدبر عمیق و یه خوداگاهی درجه یک میخواد

    پاسخ:
    سلام علیکم
    به نکته‌ی خوبی اشاره کردید. خدا خیرتان دهد!
    «این بلبشوی اجتماعی و انسانی، نتیجه‌ی حادثه‌ها و درگیری‌ها و شتاب‌زدگی‌هایی است که با حادثه‌ها سبز شده‌اند و انسان را به کار کشیده‌اند و به خویش خوانده‌اند و آماده کرده‌اند.
    ...
    ما بازیچه‌ی شتاب‌ها هستیم، مگر هنگامی که از پیش طرحی داشته باشیم و با حساب احتمالات آماده شده باشیم و خط آخر را خوانده باشیم.
    در این هنگام، این ماییم که چشم‌به‌راه حادثه‌ها هستیم و با سازمان و تنظیم خویش به حادثه‌ها نظام داده‌ایم و سازمان بخشیده‌ایم.»*
    ________________________________________
    * علی صفایی حائری، رشد، انتشارات لیلة‌القدر، 1388.

    سلام

     

    وقتی خودمون رو کاره ای ببینیم، وقتی خودمون رو عامل هدایت بدونیم و وقتی اراده ی خودمون رو در کار ببینیم نتیجه این میشه که طلبکاریم که این کار فرهنگی من چی شد!؟ هدایت کردن من چی شد!؟

    ولی وقتی خودمون رو فقط وسیله ی ابلاغ بدونیم و نتیجه و هدایت رو از خدا بدونیم مشکل حل میشه.

    پاسخ:
    سلام علیکم
    خوش آمدید!
    سپاسگزارم. تذکر بسیار خوبی بود!
  • آقای مهربان
  • البته جناب گوارا تو این قضایا خودشون استادن. شکسته نفسی کردن که ما یه چیزی یاد بگیریم :)

    [گل به گوارا]

    پاسخ:
    تجاهل‌العارف می‌فرمایند. مطلبی که خودشان امروز منتشر کردند گویاست.
  • یک مسلمان ...
  • دلم برای حرکت تنگ شده!

    پاسخ:
    ان شاء الله همیشه در حال حرکت در مسیر رشد هستید! برای خواندن کتاب هم ان شاء الله موقعیت مناسبی فراهم شود!

    بسم الله

    سلام 

    ..کان الانسان عجولا 

    این تو فطرت انسانهاست که عجول باشن ولی باید زمان و مکان استفاده از این خلصلت رو شناخت و بهینه استفاده کرد .

    پاسخ:
    سلام علیکم
    سپاسگزارم. نکته‌ی قابل‌تأملی است.
  • آقای گوارا
  • سلام خدمت هر دو بزرگوار [لبخند]

    ممنون از بابت توضیحات خوبتون ...

    اما مهربان من فکر می کنم که با این ملاکی که شما فرمودی رشد یک چیزیه که خیلی سخت به دست میاد . اگر من در مسیرِ اصلاح محرک ها و حرکت ها " سعی " کنم اما این دلم همچنان خانه ی اغیار باشه هیچ رشدی نداشتم ؟؟ چون همیشه در مطالب استاد دیدم که می فرمان ملاک سنجش آدم ها میزان سعیشان هست .

     

    + بعلاوه ی این نکته که این که خدا و پیغمبر محرک ما باشه ، تربیت خانواده ها هم روش موثره . یه نفر هست که توی خانواده ای بزرگ شده که عشق امام حسین رو اهل بیت رو در حد خیلی زیادی توی بچه هاشون ایجاد کردن خب معلومه که در خیلی از کار ها عشقِ اهل بیت محرک اون بچه ها خواهد بود . تا کسی که همچین سبقه تربیتی ای نداره و مجبوره با سعی خودش شناختش رو از اهل بیت (ع)  و خدا بیشتر کنه محرک هاش رو اصلاح کنه ...

    پس با این تفاسیر محرک ها ی آدما نمی تونه ملاک افتخارشون باشه . چون یه بخشیش اکتسابی نیست از محیط و غیره به دست اومده ...

    پاسخ:
    سلام علیکم
    مخلصم.
  • آقای مهربان
  • به نکته خوبی اشاره کردی

    "سعی" یعنی اون تلاشی که ما توسط استعداد هامون انجام میدیم و به یک نتیجه ای می رسیم. اون عمل هست. اما اون چیزی که تعیین می کنه عمل من خسران باشه، تنوع باشه یا رشد، جهت اون عمل هست که اگه در مسیر حاکم باشه میشه عبودیت و در غیر این صورت پشیزی نمی ارزه :)

    البته خب مرتبه ها و ظرفیت های آدما با هم فرق می کنه.

     

    + این هم بخشیش به نظرم در اون چهارچوبِ دین سنتی و عاطفی و با ریشه می گنجه

    از گفته ها اینطور بر میاد که خب درسته که عمل این دو نفر یکیه اما ارزش عمل نفر دوم بیشتره

     

    چه جالب شد :)

    دقیقا محرک هاست که ملاکه. میدونی چرا؟ چون اونی که توی خونه، امام حسین با احساساتش گره خورده نه با عقیده و ایمانش، ملاک انجام کاراش همون احساسات خودشن، برای همین اگه حاجتش رو بهش ندن (مثلا) قهر می کنه و غیره.

    خیلی مختصر گفتم !

    پاسخ:
    ما هم استفاده می‌کنیم. سپاسگزارم.
  • آقای گوارا
  • یعنی می گی ما یک "سعی" داریم و یک "جهت" و این دوتا عنصر در کنار همدیگه رشد رو تشکیل میده ؟ به نظرم درست میاد اما اشکالی برام وجود داره .

    من دنبال یک ملاکی هستم که توی تک تک آدمای روی زمین به میزان کاملا مساوی دارای " امکان " باشه . در غیر این صورت عدالت خدا زیر سوال می ره . همه باید به یک اندازه امکان رشد رو داشته باشن .

    سعی در همه به یک اندازه امکان داره اما این جهت به نظرم یه سری عوامل بیرونی روش تاثیر گذاره . البته فکر می کنم باید تعریفمون رو ازش روشن تر کنیم . محرک همون جهته ؟

    در این صورت اگر قراره محرک ملاک باشه باید در تمامی آدم ها به یک اندزه قدرتِ " مدیریت محرک " وجود داشته باشه . در غیر این صورت همون عدالته می ره زیر سوال .

    حالا این محرک اگه به معنی انگیزه ی اولیه باشه خب خیلی چیزی های بیرونی هست که روی این انگیزه اثر گذاره . همون تربیت و ... . فک کنم تو تعریف خاصی از محرک داری . یه چیزی غیر از احساسات و انگیزه و اینا . میشه بگی این محرک به نظر تو چیه دقیقا ؟

     

    ببخشید بحث به کم گره خورد .

    + عین الف جان شمام نظرتو بگو عزیز دل برادر ...

    پاسخ:
    مخلصم. آقا ما استفاده می‌کنیم، ولی «چو کاری بی فضول من برآید/ مرا در وی سخن گفتن نشاید». خودم که صاحب‌نظر نیستم، اما حسب‌الامر چیزهایی را از کتاب رشد این‌جا می‌آورم:

    «رشد، زیاد شدن انسانی است که به استعدادهای تکامل‌یافته‌اش جهت می‌دهد و آن‌ها را از بن‌بست می‌رهاند و به دنبال روش حرکت و صراط و رهبری می‌افتد و ضرورت «مذهب» را می‌یابد.

    ...

    انسان از سرمایه‌هایی سرشار است و با استعدادهایی همراه، از نیروهای بدنی و عاطفی و غرایز فردی و اجتماعی و عالی گرفته تا مهم‌تر از این همه؛ یعنی نیروی رهبری این‌ها و جهت دادن به این همه استعداد.

    انسان‌ها گرچه در سرمایه‌ها با هم تفاوت دارند، اما در جهت دادن به این‌ها و رهبری این‌ها همه با هم برابرند.

    هر کس از تضاد استعدادها برخوردار بود و هر کس بشر بود، ناچار از این جهت دادن و رهبری کردن برخوردار است. خود این استعدادها مهم نیستند و کاری که با دست یا فکر یا نیروی عظیم خود انجام می‌دهیم مهم نیست، بل هدف و جهت این کارهاست که برای چه از این‌ها بهره می‌گیریم و در چه راهی آن‌ها را به جریان می‌اندازیم.

    و با این دید، دیگر اختلاف عمل‌ها و استعدادها، مسأله‌ی ظلم و بی‌عدالتی را به دنبال نمی‌کشد؛ چون حکمت بر اساس نیازهای گوناگون، افراد گوناگون تهیه می‌کند، در حالی که این گوناگونی‌ها ملاک افتخار نیست و در حالی که از هر کس به اندازه‌ای که داده‌اند، بازدهی می‌خواهند و در حالی که هنگام پاداش، نسبت سرمایه‌ها و سودها را می‌سنجند، نه سرمایه‌ها را و نه سودها را.

    در حالی که جهت این نسبت و هدف این کوشش را در نظر می‌گیرند، که: «انّما الاعمال بالنّیّات» و «لیس للانسان الّا ما سعی» و «لایکلّف الله نفساً الّا ما اتیها».

    ...

    من باید کاری بکنم که خودم زیاد شوم و سرمایه‌هایم رشد کنند. فکرم و دلم و عقلم و روحم بارور شود.

    ...

    فکر من اسیر کم‌ها شده، در حالی که می‌توانستم با فکرم، خودم و محرک‌هایم را بشناسم و با عقلم، سرمایه‌ها و بازارها و خریدارها را بسنجم. اگر فکر می‌کردم، می‌یافتم که محرک‌های من باید از من عظیم‌تر باشند و از من بزرگ‌تر باشند.

    آیا دلم و دل خلق و جلوه‌های دنیا از من بزرگ‌ترند که شب و روز، مرا می‌چرخانند؟

    اگر من در خودم و در این‌ها فکر کرده بودم، رشد می‌کردم و بزرگ می شدم و در نتیجه از این‌ها آزاد می‌گردیدم، همان‌طور که از تیله‌های دیروز و بت‌های کودکی و معشوق‌ها و درّه‌های پیشینم آزاد شده‌ام. من باید به‌سوی کسی می‌رفتم که از من بزرگ‌تر باشد.»*

    _________________________________________________________________________

    * علی صفایی حائری، رشد. انتشارات لیله‌القدر، 1388.
  • آقای مهربان
  • اصلا جهت حرکت (که همون محرک هست ) تو دل سعی وجود داره.

    وقتی میگی تک تک آدم ها، چون شرایطشون فرق داره. شرایط از چی تشکیل شده؟ یک نفر خونوادش مذهبی اند و یک نفر ضد مذهب. یک نفر یه تیپ شخصیتی داره و نفر بعدی ضد اون. پس اینکه انتظار داشته باشیم برای اینا همه یک خط کش وجود داشته باشه بهش اینجا نمیگن عدالت، میگن مساوات که اتفاقا ناعدالتی محضه !

     

    این که نگرش آدم به پدیده های اطراف چطوری باشه خیلیش تحت تاثیر خانواده و محیط و دوستا و خیلی چیزای دیگس پس نباید انتظار داشت عمل ها هم یکی باشه (چون نسبت این دوتاس که مهمه )، اما خب خدا یه نیروها و استعداد هایی به همه داده که "امکان" رسیدن به "حق" براشون مهیا باشه. آدما تو اصلِ داشتن اینا مساوین اما بازم همینا برای ادمای مختلف از نظر کم و زیادت شدت و ضعف داره (و البته انتظاری که از هر کدوم میره هم قاعدتا مثل بقیه نیست، که اگه بود نا عدالتی بود )

     

    +اون تیکه های کتاب رشد هم خیلی خوب بود و کمک کننده

    پاسخ:
    سپاسگزارم بابت توضیحات.
    خواهش می‌کنم.
  • آب‌گینه موسوی
  • سپاس استفاده کردم. همین‌ظور از نظرات.

    پاسخ:
    خواهش می‌کنم.
    سپاس بابت حضورتان.
  • آقای گوارا
  • سلام عین الف جان ! با اجازت اومدیم دعوامونو با مهربانِ جان ادامه بدیم ! [لبخند]

     

     

    + من نگفتم همه رو با یک خطکش بسنجیم . گفتم همه برای رشد باید به مقدار مساوی امکانش رو داشته باشن . باید رشد چیزی باشه که اون سرخ پوست امریکایی که اسلام به گوشش هم نرسیده با منی که توی مشهد به دنیا اومدم و حق از بالا و پایین و چپ و راست بهم عرضه شده به میزان کاملا مساوی امکان رسیدن بهش وجود داشته باشه .

    چیزی که باید برای همه مساوی باشه ملاکِ رشده . اون چیه که باعث رشد میشه باید امکانش در تک تک آدم های روی زمین مساوی باشه . مثلا "سعی" یک ملاکه که در تک تک آدما مساویه . چون یک عدد و رقم نیست یک نسبته . مثلا اون سرخ پوست فقط می دونه که آدم کشتن بده ! تا این حد علمش محدود و ناقصه . سعی درمورد اون یعنی همین علمش رو به جریان بندازه و بهش عمل کنه . اون سرخ پوست به همون اندازه امکان سعی داره که من دارم . پس امکان رشد در هر دوی ما مساویه .

    اما توان مدیریت محرک هامون در همه یک سان نیست . چرا ، توان سعی در مدیریت محرک ها در همه یکسانه اما نتیجه ی این سعی که میشه مدیریت محرک ها و داشتن محرک الهی در همه یکسان نیست . پس نمیتونه ملاک رشد باشه . منی که خدا رو تا سن هفت سالگی با شکل های مختلف به من شناسوندن وقتی شناختم از خدا بیشتر از ایکس و ایگرگه طبیعتا راحت تر می تونم کاری کنم محرکم خدا باشه . تا اون کسی که شناختش از خدا محدود تر از منه . چون دریچه ی قلب از شناخت عبور می کنه پس اگر شناخت های من بر اثر تربیت بیشتر از دیگران باشه ، بیشتر و راحت تر از اون ها می تونم خدا رو وارد دلم کنم .

    پاسخ:
    سلام علیکم
    خواهش می‌کنم. بسیار هم خوب! ما هم استفاده می‌کنیم و راضی هستیم.
  • آقای مهربان
  • کاملا درست میگی

    توی همون شناخت و محرک ها و ... هم قالب سعی رو بزن حل میشه

    توان مدیریت محرک ها رو هم بگیر جزو داشته های اولیه، که مقایسه اش با نتایج و نسبت سنجیشون(سعی ) مهمه

     

    حرفامون یکیه فک کنم :)

    پاسخ:
    بیش از اختلاف نظر، اختلاف در بیان نظر داشتید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی

    من عین الف نه، مثل دالم.

    بایگانی