«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

«آدمی که اندازه‌ی خودش را شناخته، دیگر به‌خاطر کمترها طوفان نمی‌گیرد و از جا نمی‌کند. ظرفیت و وسعت روحی ما در رابطه با آن‌چه که بر ما اثر می‌گذارد مشخص می‌شود، که علی (ع) می‌گوید: «قَدر الرَّجُلِ عَلی قَدرِ هِمَّتِهِ(1)»؛ اندازه‌ی آدم به اندازه‌ی همان چیزی است که برای او اهمیت دارد. ما تا دیروز برای چیزهایی اشک می‌ریختیم که امروز به آن‌ها نگاه نمی‌کنیم ...

...

آن‌ها که فقط به بزرگی حوادث و موانع و دردهاشان اشاره می‌کنند و حتی گاهی رنج می‌برند که کسی درد ما را درک نکرده، این‌ها خوب است که نیم‌نگاهی هم به خودشان می‌انداختند و می‌فهمیدند که اگر کسی رنج این‌ها را درک نکرده، خودشان هم خودشان را درک نکرده‌اند و فقط درد را احساس کرده‌اند.

...

گذشته از این درک قدر و اندازه‌ی وجودی، رفعت ذکر هم می‌تواند عامل وسعت صدر باشد که در سوره‌ی انشراح آمده است. آن‌جا که «ذکر و یاد تو را»، نه «اسم و نام تورا» بالا بردیم، در تو وسعتی آوردیم و «وزر» و بارهای سنگین و کمرشکن را از تو برداشتیم تا آن‌جا که تو همراه هر رنج دو راحتی می‌دیدی؛ «فانَّ مَعَ العُسرِ یُسراً اِنَّ مَعَ العُسرِ یسراً». تکرار نکره باعث تعدد است.

و «یُسر» بدون الف و لام نکره آمده است، پس همراه هر رنج این دو راحتی هست که تو ورزیده شده‌ای و به احتکار و رکود نیفتاده‌ای.

کسی که با رفعت یاد و ذکر می‌فهمد که دنیا کجاست و می‌فهمد که همین رنج‌ها و سختی‌ها هستند که قدرت و توان انسان را بارور می‌کنند و همین وزنه‌های فشار هستند که در بازوی او نیرو و قدرت می‌آورند، این آدم به فراغت می‌رسد و همین است که باید بار دوباره بردارد که ظرفیت بیشتر، بار بیشتر می‌خواهد.

...

کسی که تمام راه را دیده و مانع‌ها را شناخته، این وجودِ شهید و واقف، منتظر است و از دیدن حوادث و گرفتاری‌ها نمی‌لرزد که از پیش آماده شده و به انتظار نشسته است.

آن‌هایی می‌لرزند که با خیال‌ها و رؤیاها و توقع‌های بی‌حساب راه افتاده‌اند و خیال می‌کنند که تا به راه افتادی تمام دشمن‌ها و مانع‌ها برایت نقل و نبات می‌آورند و همین است که با دیدن بی‌اعتنایی‌ها و بی‌تفاوتی‌ها و بالاتر پوزخندها و بالاتر با کوبیدن‌ها و ضربه خوردن‌ها، حتی از دوستان دادشان درمی‌آید، ولی وجودی که می‌داند کسی فریادش را نمی‌شنود و حتی دوستانی که دعوت کرده‌اند، در نینوا به رویش تیغ می‌کشند، این وجود «شهیدِ تواناست» و آماده است، که برای او پیشامدِ بی‌حسابی نبوده است. او در حرکتش خط آخر را دیده و حساب تمامی احتمالات را کرده و برای سر هر مانع کلاهی آماده کرده است.

...

کسی که حدود را می‌شناسد و تکلیفش را می‌داند و می‌خواهد به این تکلیف عمل کند و از مرزها گام بیرون ننهد، این وجود دیگر فشاری ندارد که در جایگاه امن نشسته و بن‌بستی ندارد که راه‌ها به رویش باز است؛ «اِنَّ المُتَّقینَ فی مقامٍ اَمینٍ(2)»، «وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً و یَرزُقهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِبُ(3)».

...

این نعمت، نعمت بزرگی است که تو درگیر موقعیت‌ها و پیشامدها نباشی و فقط به طرز برخورد و موضع‌گیریِ صحیح فکر کنی؛ چون آن‌چه تو را به‌جایی می‌رساند موقعیت‌های خوب نیست که هر موقعیت تکلیفی می‌آورد. آن‌چه تو را بالاتر می‌برد یا پایین می‌اندازد، همان شکر و کفر توست. همان اطاعت و تقوا و عمل به وظیفه‌هاست و همین است که تقوا امن می‌آورد و از بن‌بست بیرون می‌کشد.

...

کسانی که تا آخر با خواندن کتاب و مطالعات مشغول می‌شوند و می‌خواهند رزق خود را و نیاز روحی و موجودی خود را این‌گونه تأمین کنند، این‌ها مثل طفلی هستند که می‌خواهد تا آخر از پستان مادر روزی بگیرد. این شیره‌ی جان مادر برای همیشه کودک را تأمین نمی‌کند که او به رزق‌های دیگر نیاز دارد. خواندن کتاب‌ها و مطالعه، همین شیره‌ها را مکیدن است و این کافی نیست که تو باید در آفاق و طبیعت و در انفس و وجود خودت هم آیه‌ها را ببینی و از این دو کتاب هم مایه بگیری.

و از این گذشته، آن‌ها که روز را با خلق خدا به‌سر می‌برند، باید شب را با خدا باشند و از قرب او روزی بگیرند و از چشمه‌ی شب سیراب شوند، تا بتوانند بار برخوردهای سنگین و درگیری‌های مستمر روزشان را به‌دوش بگیرند.»*

_________________________________________________________________________

1. نهج‌البلاغه‌ی صبحی صالح، حکمت 47.

2. دخان، 51.

3. طلاق، 2 و 3.

* علی صفایی حائری، درسهایی از انقلاب/ دفتر اول: انتظار. انتشارات لیله‌القدر، 1390.