مثل دال

من عین الف نه، مثل دالم

مثل دال

من عین الف نه، مثل دالم

سلام خوش آمدید

... فَهُم لایُؤمنون

سه شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۷، ۰۴:۲۸ ق.ظ

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

«درک قدر و اندازه‌ی و وجودی در این رابطه، معیار ارزش‌هاست و باعث می‌شود که انسان به تمام هستی دل خوش نکند و رو به خدا بگذارد که ابراهیم (ع) می‌گفت: «انّی ذاهبٌ» و توضیح می‌داد که این رفتن و حرکت من به‌سوی چه کسی است: «الی ربّی»؛ و توضیح می‌داد که با همراهی چه کسی است: «سَیَهدین(1)».

در رابطه‌ی معرفتی هم نمی‌توانیم به سبک دیگران از راه تجزیه‌ی جهان و انسان تا سلول و مولکول و اتم‌ها و رابطه‌ی اتم‌ها با یکدیگر به جواب سؤال‌ها برسیم و مبدأ، حرکت، قانون‌ها و جهت جهان را توضیح بدهیم ...

...

نکته این است که در رابطه‌ی معرفتی با جهان، باز همان درک بلاواسطه از خودمان که نزدیک‌ترین واقعیت با ماست، معیار کار ماست و با همین ادراکات بلاواسطه کار شروع می‌شود ...

ما بدون در دست داشتن معیار و میزان، چه در رابطه‌ی عاطفی و چه در رابطه‌ی معرفتی در بن‌بست می‌مانیم، حتی اگر بر تمامی مکتب‌ها احاطه داشته باشیم و خود دایره‌المعارفی باشیم. آن‌چه ما را از جهل می‌رهاند همین درکمان از اندازه‌ی وجود خویش است ...

...

... قدر انسان از آزادی و عدالت و رفاه و عرفان و تکامل زیادتر است و انسانِ بیشتر از این‌ها، جهتی می‌خواهد که این همه استعداد را مصرف کند و جذب نماید و همین خواسته‌ی بیشتر که در زبان قرآن «هدی و رشد» نام گرفته، هماهنگ با قدر انسان است و همین معیاری است که تو را در برابر مکتب‌های گوناگون و گروه‌ها و انشعاب‌ها، پشتوانه‌ی محکمی می‌تواند باشد و همین است که ابراهیم (ع) رو به ربّش می‌برد و همین معیار است که به سلمان‌ها و ابوذرها و بلال‌ها می‌آموزد که هنگام انشعاب‌ها با کدام اسلام بمانند و کدام اسلام را بخواهند و فریب اسلامِ عثمان که هیچ، حتی اسلام دیگران را هم نخورند.

آن‌چه که یک منتظر باید در زمینه‌ی فکری به آن مسلح شده باشد، همین درک از خویش و شناخت قدر خویش است که معیار انتخاب مکتب‌ها می‌شود و انسان را در برابر مکتب‌های گوناگون راهنما می‌شود و انتخابِ بهترین را ممکن می‌سازد؛ چون بهترین‌ها در رابطه با شعاری که ارائه می‌دهند، همراه مقایسه‌ای که میان این شعار و قدر و وجودِ من برقرار می‌شود انتخاب می‌شوند.

...

هر چند که این روش و این طرز کار برای خیلی‌ها هنوز باز نشده و به‌همین خاطر هزار گونه مارک و برچسب هم خورده‌اند، ولی این قرآن است که به اعجاز می‌گوید «اَلَّذینَ خَسِرُوا اَنفُسَهُم فَهُم لایُؤمِنون(2)»؛ آن‌ها که خودشان را از دست می‌گذارند، نمی‌توانند ایمان بیاورند. و این همان روالی است که می‌بینیم با انسان شروع می‌کند و به خدا و رسالت و معاد می‌رسد، نه آن‌که از خدا شروع کند و به انسان بپردازد؛ چون «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ(3)» و چون « اَلَّذینَ خَسِرُوا اَنفُسَهُم فَهُم لایُؤمِنون ». کسی که به خودش ایمان نیاورده، به خدا ایمان نمی‌آورد.»*

_________________________________________________________________________

1. صافات، 99.

2. انعام، 12.

3. شرح نهج‌البلاغه‌ی ابن‌ابی‌الحدید، ج 2، ص 292.

* علی صفایی حائری، درسهایی از انقلاب/ دفتر اول: انتظار. انتشارات لیله‌القدر، 1390.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

من عین الف نه، مثل دالم.

بایگانی