«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«تودهی امّی، تاب و تحمل بحثهای عریض و طویل تو را ندارد.
و اگر داشته باشد، مدتها طول میکشد تا او به جایی برسد و از کلاسهای شناخت مکاتب و جهانبینی و ایدئولوژی و تفسیر و نهجالبلاغه همچون دایرةالمعارفی بیرون بیاید.
پس بهجای آنکه به آنها چیزهایی بدهیم، بهتر است از آنچه که خودشان دارند بهرهبرداری کنیم و از این منبعِ شناخت برای تفکر و برای آموزش کتاب و حکمت استفاده ببریم.
برای دگرگون کردن ارزشهای حاکم باید از این منابع دستاول استفاده کرد. این منبع شناخت، چیزی جدا از شناختهای تجربی و یا مطالب علمی و شناختهای دستدوم است.
انسان بیش از هر چیز از خودش آگاهی دارد. انبیا با تکیه بر همین شناخت و با ذکر و یادآوری از همین شناخت کارشان را شروع میکردند. آنها به انسان نشان میدادند که چگونه میان خودش و آنچه که حاکم گرفته و آنچه که هدف دارد مقایسه کند و به او نشان میدادند که چگونه میان هدفها و معبودهایش مقایسه کند و با این مقایسهها به تکبیر و سپس به توحید برسد و خدا را حاکم بگیرد و محرکی جز او را نپذیرد و در درون و در جامعه و در جهان، جز حکم او را گردن ننهد و لباس اطاعت غیر او را کنار بگذارد و لباس تقوا و اطاعت او را بر تن نماید.
این مقایسهها کاری است که هر امّی بیسواد و بیفرهنگی از عهدهی آن برمیآید.
...
شروع حرکت از همینجاست که او میفهمد میان آنچه که هست و آنچه که میتواند باشد فاصله هست.
...
این وجودِ رونده به تمام نهادهای راکد حرکت میدهد. نه اینکه در پشت صندلیها و در دست دنیا خودش به رکود برسد.
مادام که این جریان در کسی شکل نگیرد، تمام شناختِ مکاتب و جهانبینی و ایدئولوژی و تفسیر و نهجالبلاغه میشود بازیچهای که فقط برای نمایش دادن بهکار میرود؛ چون کسی که بازیگری را کنار نگذاشته، هر چیزی در دست او بازیچه میشود.
اگر میبینی ابوذرها در یک برخورد اینگونه شوریده میشوند و راه میافتند، از همینجاست که او را به برداشت از خویش دعوت کردهاند، که همراه خودش بوده ولی از خودش برداشتی نداشته. و این است که با این یادآوری و ذکر شروع میکند و با این جرقه روشن میشود و دیگر در راه میافتد و در این حرکت و در این رفتن رو به کسی میآورد که بالاتر از او و عالیتر از او باشد.»*
_________________________________________________________________________
* علی صفایی حائری، درسهایی از انقلاب/ دفتر اول: انتظار. انتشارات لیلهالقدر، 1390.
پینوشت:
اول) چهقدر این بازیگری موردبحث مرض قوی و خطرناکی است! همین خواندن و نوشتنهای من هم میتواند بازیگری باشد.
دوم) شاید اینگونه نوشتن و بازنشر مطالب یک کتاب خیلی متناسب با رسانهی وبلاگ نباشد، اما بهگمانم فعلاً فایدهی آن از نوشتن برخی مطالب شخصی خودم بیشتر است (انشاءالله).
کسی که بازیگری را کنار نگذاشته، هر چیزی در دست او بازیچه میشود.
کسی که بازیگری را کنار نگذاشته، هر چیزی در دست او بازیچه میشود.