«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
«اعتقادم این است که ما هنوز در فضای این گناهان قرار نگرفتهایم. هنوز مجبور نشدهایم که به خاطر محبوبهامان دست به هر کاری بزنیم در حالی که همه فرعونمی، فقط مصرهای ما کوچک و بزرگ میشود.
من در محدودهی خانهام، مادر و پدرم، فرزند و عیالم، فرعونی هستم و «أنا ربّکم الاعلی» را در آن حد دارم و در این زمینه قدم برمیدارم.»1
***
«من شخصیتم را دوست دارم، عنوانم را دوست دارم، پرستیژم را دوست دارم، رفتارم را دوست دارم. این نیاز و احتیاج، اگر مورد علاقهی من شد و مزیّن هم شد، به این نتیجه میرسم که باید این کار حتماً انجام شود.
وقتی شهوت و نیاز، تبدیل به حبّ و محبت، تبدیل به یک نوع جنبهی عقلانی و ذهنی شد، که تو باید این طور رفتار کنی و باید این گونه باشی، دیگر احتمال خلاف نمیدهی و ثنویتی هم که ممکن است در درون تو تزاحم ایجاد کند و جهاد و مبارزه و درگیری و اصطکاکی به وجود آورد، همهاش به یک هماهنگی کلی و یک سازمانیافتگی و یکجهت شدن مبدّل میشود که تو جز این چارهای نداری.
عقل، تجربه، توهّم، تخیّل، تفکّر، تأمّل، مشورت و قلب و شهوت تو، همه به یک نتیجه میرسند، که حسین را بکشی. آیا خیال میکنید بعد از این انسان میایستد یا برای کشتن او از هر وسیلهی ممکن استفاده میکند؟!
این نکته که آدمهای بد تاریخ یا آدمهای بد موجود امروز را، خیلی بد میبینیم و میگوییم خدا لعنتشان کند، به خاطر این است که خودمان را در آن فضا و در آن محیط حس نمیکنیم، در حالی که هر کدام فرعونی هستیم، فقط مصرهای ما کوچک و بزرگ شده است.»2
***
« بعضی میگویند: عبادت بهجز خدمت خلق نیست، پس ادیسون هم خدمت کرده است. خدمت یعنی چه؟ وقتی آدمیت آدمی را مسدود کردند، وقتی چشم او را کور کردند، اگر نورافکن هم برایش درست کرده باشند، آیا به او خدمت کردهاند؟ وقتی دلش را کور کردند، اگر برایش چراغ آماده کنند، خدمت است؟!
دنیایی که چشم آدمها را از کاسه درآورده، دل آنها را وارونه کرده، ذهنیت آنها را بسته و کور کرده، حال اگر به آنها نان بدهد، آب بدهد، زندگی کامپیوتری بدهد و همه چیز را برای آنها همانطور که میخواهند فراهم کند، آیا به آنها خدمت کرده است؟! چه کسی را فریب میدهید؟ در چه فضایی حرف میزنید؟
خدمت به آدم این نیست که به او رفاه، امن و رهایی بدهند، اگر این سه آرمان انسان معاصر امروز را هم به او بدهند و برای او محقق سازند، تازه این سه گام از اسلام پایینتر است.»3
***
«اینطور نباشد که انسان، اغترار به رحمت حق پیدا کند؛ چون بالاتر از حد احسان، حد اخبات است و اخبات، آن انکسار باطنی و آن دلشکستگی است، که تو را به وصال حق میرساند.
اینجاست که تو حتی با گناهانت، انتظار اجر داری. با تفریطت، با تقصیرت، طمع که هیچ، مطالبه میکنی.»4
***
«مسأله این نیست که ما با رضا و تسلیم و طاعت و نیّت و دل خوب و پاک همراه باشیم که این حرفها، حرف بچههاست. حرف خامهاست. حرف آنهایی است که میخواهند هر کاری بکنند و بعد با اولیاء خدا هم همراه باشند و از کوثر حق بنوشند. اینها خیال خام است. راهی را که انبیاء با مرارت چشیدند، به من و تو مفت نمیدهند و الاّ به عزیزان خدا میدادند.»5
***
«کسی که به خودش واگذار شد، رفتهرفته خودش را کم و کوتاه نمیبیند، پر میبیند. وقتی که خود را پر دید، آنچه را که بهدست آورده، از او گرفته میشود. دینش عاریه میشود؛ چون شیطان در او نفوذ کرده است.»6
***
« نگویید ما همهی گناهان را نداریم که هر کس گناهی دارد و همان برای توقف و ماندن او کافی است. لازم نیست که ذنوب همهی عوالم را داشته باشد.»7
***
«به خدا قسم! خدا آنقدر غنی و حمید است، که وقتی فقر و انکسار تو را ببیند، سرشارت میکند و اصلاً نگاه هم نمیکند که عذر بخواهی. توبیخت هم نمیکند که بسوزی؛ «وَ اعفُ عَن تَوبیخِی بِکَرَمِ وَجهِک». کرامت او در حدی است، که اصلاً نگاه نمیکند تا از او عذر بخواهی. خیلی مهربان، خیلی سمیع و مجیب و محب است.»8
***
««اِنَّ اللهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا»؛ خدا مؤمنین را رها نمیکند و حفاظت میکند. او مدافع است. او نگهبان است.
این خیلی سادگی است که آدمی خیال کند ربّی که او را از خاک بلند کرده و پرورانده است، رهایش میکند تا خوراک شیطان شود؛ مگر او میگذارد که مؤمنین ضایع شوند؟!.»9
***
«من قبلاً هم اشاره کردهام که حج تحقق اسلام است و اسلام هم سه بُعد دارد: بعد تاریخی، بعد سلوکی و بعد اجتماعی.»10
***
«داستان ما، داستان کسی است که نهتنها این مشکلات را حل نکرده، بلکه با این مشکلات به بازی هم مشغول شده است؛ مانند حمام رفتن شب عید ما در کودکی، که در آن حمامهای خزینهای، به لهو و لعب، به شنا و کشتی مشغول بودیم. وقتی هم که بیرون آمدیم، هنوز آلوده بودیم و فقط چرکها خیس خورده بود و در ما غروری پیدا شده بود، که بله ما حمام رفتهایم!
اگر به آن طهارت مشغول نمیشدیم، شاید یک روزی به فکر میافتادیم که کاری انجام دهیم.»11
***
«شاید این حرف برای خیلیها سنگین باشد، ولی وقتی انسان گرفتار میشود و گیر میافتد میخواهد روی کسی را کم کند، حدود را زیر پا میگذارد و کسی که حدّی را زیر پا گذاشت، بر خود ایمن نباشد که حدود دیگر را زیر پا نگذارد.»12
***
«در دعای حضرت سجّاد (ع) در وداع ماه رمضان آمده است: «اللّهم اجرنا علی ما أصابنا فیه من التّفریط»؛ خدایا! تو حتی بر کوتاهیها و زیادهرویهای ما پاداش بده.»13
***
«ما با مکتبی روبرو هستیم که از تفریط، امید مزد و پاداش دارد و از طاعتهای چندهزارساله، انتظار هبوط و رجم.»14
***
«مسائل شکل جدیدی میگیرد و وضعیت دیگری میطلبد؛ که از تو، نه طاعت و عصیان، که انکسار و شکستگی میخرند. و خدا در دلهای شکسته جای دارد: «انّ الله عند المنکسره قلوبهم»»15.
***
«گاهی با حرف زدن با خدا، با دو قطره اشکی که از چشمان ما جاری میشود، میخواهیم به ما بهشت را بدهند و اسرافیل و عزراییل و میکاییل و جبراییل، چهار گوشه زندگی ما را بگیرند. یکی بچهام را بزرگ کند. یکی نازم را بکشد و یکی هم ... اینجاست که متوقع میشویم.
یکی از گرفتاریهایی که در چنین سلوکی بعد از ریاضتها شکل میگیرد، اغترار و طلبکاری است؛ یعنی انسان از خدا متوقع و طلبکار میشود و خدا را بدهکار میداند. متوقع و منتظر است. و اینجاست که اگر دری هم به رویش باز کنند، جز اینکه دور شود، چیز دیگری برایش نخواهد بود.»16
_______________________________________________
* برگرفته از رباعی از مرحوم سید حسن حسینی
1 علی صفایی حائری، اخبات، انتشارات لیلهالقدر، ص 9.
2 همان، صص 15-14.
3 همان، صص 19-18.
4 همان، ص 25.
5 همان، ص 29.
6 همان، ص 32.
7 همان، ص 32.
8 همان، ص 33.
9 همان، ص 36.
10 همان، ص 37.
11 همان، ص 42.
12 همان، ص 43.
13 همان، ص 46.
14 همان، ص 47.
15 همان، ص 47.
16 همان، صص 50-49.
-----------------------------------------------------------
پینوشت: با توجه به طولانی شدن این مطلب، بهنظر شما شکل کنونی انتشار آن مناسب است یا بهتر است پس از بند اول، لینک دریافت مطلب کامل در قالب یک فایل متنی قرار گیرد؟ اصلاً انتشار این حجم از متن یک کتاب در قالب یک مطلب را مناسب میدانید یا خیر؟