«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
کار مهم را با کار
پرسروصدا اشتباه گرفتیم، اهمیت را با شهرت و درستی را با چشمگیر و خوشایند این و
آن بودن. بعد هی اشتباه رفتیم و خسته شدیم و نرسیدیم. هی پی ناممان دویدیم و
دور خودمان گشتیم و از نفس افتادیم و سرگیجه گرفتیم و آخر ... دست‌هایمان خالی ماند.
گم شدم بس که زدم پرسه به پستوی خودم
چه کنم تا بروم یک قدم آن سوی خودم؟
گوشه گوشه همه جا گشتم و گشتم؛ گویا
خلوتی گمشده ام پشت ِ هیاهوی ِ خودم
چند هفته است که از چارطرف بابت یک
_ پنجره ، در به در ِ کوچه ی نُه توی خودم
شرمسارم؛ همه ی عمر به جای پرده
گرده برداشتم، ای آینه، از روی خودم
همه را یک سره سنجیدم و یک بار نشد
که خودم را بکشم پای ترازوی خودم
دوست داشتید از توی آپارات گوشش بدید آقای ذکاوت پیش رهبر خوندن این شعر زیبا رو... البته ابیات خیلی بیشتر از این هست من فقط چند بیت اولش رو نوشتم
التماس دعا
