«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
طبق معمول شب را تا صبح بیدار ماندم، مشغول به چند مقاله. قرار هفتگی، ساعت دو بعدازظهر است، اما تصمیم میگیرم چند ساعت زودتر بروم که اگر کار خاصی پیش آمد، وقت کافی داشته باشم. لباسها را اتو میزنم و در حال آماده شدن هستم. به آشپزخانه که میروم از پشت ماشین لباسشویی صدایی میآید مثل صدای پاشیدن آب. از روی ماشین خم میشوم و نگاه میکنم، چیزی معلوم نیست. چراغ قوه را میآورم. آن پایین، کف زمین آب جمع شده است. ظاهراً شیلنگ پوسیده است و نشتی دارد. شیر ورودی آب ماشین را میبندم تا بعد از برگشتن فکری به حالش بکنم. آب قطع نمیشود. کمی به چپ و راست، اما فایدهای ندارد. شیر خراب است. انبردست هم مؤثر نمیافتد. کسی در خانه نیست، باید شیر فلکهی اصلی را ببندم تا بروم و برگردم و بعد کاری بکنم. شیر فلکه جای بدی است، اما وسایل را جابهجا میکنم و شیر را میبندم. آب قطع نمیشود. شیر آب آشپزخانه را باز میکنم. فشار آب کم شده است، اما آب قطع نشده است. دوباره با شیر فلکهی اصلی کلنجار میروم. فایدهای ندارد، این هم خراب است. چارهای نیست و وقت هم. شیر دستشویی را باز میگذارم تا نشت قطع شود و خودم میروم دنبال خرید شیلنگ. شیلنگ نو را میخرم. جای ماشین لباسشویی طوری است که کامل بیرون آوردنش، مستلزم جابهجایی اجاق گاز هم هست و الان امکانش نیست. ناچار از روی ماشین خم میشوم تا آن پایین و هر جوری هست، شیلنگ را میبندم. اما آببندی کافی نیست و چکه میکند. دوباره باز میکنم، تفلونپیچی مجدد و بستن و انبردست و ... . نشتی قطع میشود و آبی از شیلنگ نمیچکد، از سر و روی من اما فراوان. سر و صورتم را میشویم و لباسها را عوض میکنم و راه میافتم. در مسیر کمی هم با اسنوبورد مستضعفین* سرگرم میشوم. حدود ساعت دو بعدازظهر به دانشگاه میرسم.
از درب اصلی دانشگاه تا دانشکده تقریباً کسی در مسیر نیست، آنطرف اما در استخر هیاهویی است. استاد اولم هست، اما استاد دوم که برنامهی جلسهی امروز را گذاشته بود، نیامده است. گفته جلسهای پیش آمده که پیشبینی نشده بوده است. استاد داور که ده روز پیش فایل و پرینت را گرفته بود تا در هفتهی گذشته بخواند، نیامده است. ظاهراً در سفر است. استاد داور دیگر که همان ده روز پیش متن را تحویل گرفته بود و گفته بود بعد از تعطیلات بیا و نظرات را بگیر، هنوز خواندن را تمام نکرده است، میگوید دو سه روز دیگر. ساعتی با استاد اول صحبت میکنیم و برمیگردم. هوا گرم است و استخر همچنان پرهیاهو.
_____________________________________________________________________
*این را امتحان کردهاید؟ میتواند در حکم اسنوبورد مستضعفین باشد.