«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

پیام داده بود: «سلام. صبح به‌خیر. دیشب خواب بدی دیدم. لطفاً برای آرامش من و سلامتی بچه‌هام دعا کن.»

یادم نیست پیام را قبل از زیارت حرم و طواف ضریح دیده بودم یا بعد از آن دیدم. اما هنگامی که پاسخ می‌دادم و آن مصرع بر‌دل‌نشسته را برایش می‌نوشتم، دعا کرده بودم. همان مصرعی که روی یکی از کتیبه‌ها بود و در طواف ضریح در چشمم نشسته و دلم را سخت برده بود: «چه غم ز موج حوادث که ناخدا اینجاست». ناخدا مثل همیشه به‌موقع دستم را گرفته بود.

این‌روزها هم به‌خودم یادآوری می‌کنم که «چه غم ز موج حوادث که ناخدا اینجاست» و آرام می‌گیرم به این‌که «ایران، ایران امام رضاست».

 

________________________________________

پی‌نوشت:

اول) ماجرای زیارت مربوط به مهر ماه سال گذشته است.

دوم) در مورد شعر و شاعر آن مطالبی دیده‌ام که نمی‌دانم کدام‌یک و تا چه اندازه صحیح است، اما ظاهراً این چند بیت بر دیوارهای حرم نگاشته شده است:

بیا که مظهر آیات کبریا اینجاست

بیا که تربت سلطان دین رضا اینجاست

طواف کعبه سلطان طوس کن ز خلوص

که زمزم و حجر و مروه و صفا اینجاست

از این سفینه رحمت مپوش چشم امید

چه غم ز موج حوادث که ناخدا اینجاست