«بسم الله الرّحمن ارّحیم»
همهی ما (احتمالاً) در زندگی اشتباه میکنیم، اما گاهی به نظر میرسد که داریم در میان اشتباهاتمان زندگی میکنیم.
«بسم الله الرّحمن ارّحیم»
همهی ما (احتمالاً) در زندگی اشتباه میکنیم، اما گاهی به نظر میرسد که داریم در میان اشتباهاتمان زندگی میکنیم.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
وقتی خودم نمیتوانم انتظارات خودم را برآورده نمیکنم، بهتر که از دیگران هیچ انتظاری نباشد.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
در رؤیای کارهای به ظاهر بزرگ، از وظایف مهم اما به ظاهر کوچک غافل شدیم. در خیالات دور و مبهم چنان غرق شدیم که از برداشتن هزاران گام در مسیرهای روشن پیش پایمان بازماندیم، سرگرم و دلبستهی حرفها، چشمها، دهانها، زبانها، .... راه رفتن را نیاموختیم و در آرزوی پرواز، فرصتها را پیاپی از کف دادیم.
خوشا در راه بودن!
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
آن کس که به زر کردن مس مینازد
پیش بت ما عِرض و هنر میبازد
یک جلوه ز کیمیای یارم کافی است
کز بغض شکسته درّ اشکی سازد
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
هر چه از دستت برمیآمد انجام دادی. حالا هر چه از دلت برمیآید انجام بده. دعا کن.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
به یقین در هر واقعهای، امتحانی هست و بیشک هر امتحانی، فرصتی است برای رشد انسان. علیالدوام در مواجهه با رویدادها هستیم و پیوسته در آزمون و همواره بر سر دو راهی انتخاب. فرصتها بیوقفه در اختیارمان قرار میگیرند، بلکه بهتر شویم. پیوستگی فرصتهایمان البته در بازهی زندگی برقرار است، بیپایان نیست.
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
به سنگِ سختِ دلِ من بیا و تیشه بزن
ز برگ و ساقه گذشته به عمقِ ریشه بزن
همه وجودم از علفهای هرز پوشیده است
کنون چو آتشِ سوزان به جانِ بیشه بزن
فسانه است بلخ و ششتر، آهنگر و مسگر
ز بیخ، گردنِ این نفسِ خویشپیشه بزن
دلِ شکسته گرانتر به بازار شیدایی
بیا و سنگِ گران را به قلبِ شیشه بزن
تو میهمانِ گاه به گاه مباش ای یار
به نامِ خود این خانه را تا همیشه بزن
«بسم الله الرّحمن الرّحیم»
مرگ قطعیترین حادثهی زندگی است، حتی قطعیتر از نفس کشیدن. پس نگاه بزرگان اینگونه است: «اکنون که ناچار مرگ ما را انتخاب میکند، بگذارید ما مرگی را انتخاب کنیم که آبستن زندگی باشد»*.
________________________________________________
* علی صفایی حائری، عاشورا، صفحه 20، انتشارات لیلةالقدر