من عین الف نه، مثل دالم

غرور و عاشقی، زهی لاف دروغ

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

کسی می گفت: «بدا به حال آدم های مغرور، هنگامی که عاشق می شوند. له می شوند تا ابراز کنند احساسشان را. اگر این احساس دو سویه باشد و هر دو طرف هم مغرور باشند، آن وقت دیگر یکی از مزخرف ترین وضعیت های ممکن به وجود می آید».

البته مسئولیتش با خودش، حتماً تجربه ای داشته در این زمینه، حالا یا خودش تجربه کرده یا تجربه ی عینی بوده و در اطرافیان دیده است.

احتمالاً در این همین زمینه، دوست دیگری مطلب ظریف و جالبی نوشت که می توانید اینجا بخوانید. البته شاید در پاسخ به سؤال «کی کوتاه می آد؟» بهتر باشد که گفته شود: «کسی که زودتر احساسش بر غرورش غلبه کند». چرا که فکر نمی کنم متر و شاخص دقیقی برای سنجش میزان دوست داشتن وجود داشته باشد.

صرف نظر از ماهیت معشوق و نوع عشق، احتمالاً غرور در تضاد آشکار با عشق است و یکی از سخت ترین موانع در سیر عاشق به سوی معشوق است. به طور ویژه در حالتی که معشوق کامل مطلق (خدا) است، قطعاً با سیر عشق به سوی کمال، هیچ نشانی از غرور در عاشق باقی نخواهد ماند و آنچه را که خواست و اراده ی معشوق است به توکل و تسلیم و رضا پذیرا خواهد بود.

«زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت / کان که شد کشته او نیک سرانجام افتاد»*

هیچ اعتراضی هم نخواهد بود، هرگز.

«لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ / عشقبازان چنین مستحق هجرانند»*
 
 
*حافظ

پی نوشت:

بدا به حال من و ما اگر مدعی هستیم و راضی نیستیم به رضای او.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

نویزها و شایستگی دریافت اس ام اس

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

وقتی رو به روی مانیتور می نشینم، روی صفحه که نویز می افتد، گوشی را بر می دارم و منتظر می شوم که اس ام اس برسد. گاهی که از قبل منتظرم، لحظه شماری می کنم برای خواندنش.

نیمه ی شعبان نزدیک است. کسی خواهد آمد. صفحه ی دلم آن قدر صاف هست که نویزها را، نشانه ها را، پیش از رسیدن خبر دریافت کند؟ گوشی را دستم گرفته ام؟ لحظه شماری می کنم برای رسیدن خبر؟ منتظرم؟

 

پی نوشت: گاهی روی مانیتورم نویز می افتد، اما اس ام اسی نمی رسد. چه کردم که اس ام اس از نیمه ی راه بازگشت؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

آدم ها، غول ها، پیازها

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

گاهی به شدت از رفتار کسی شگفت زده می شویم. انگشت به دهان می مانیم و می گوییم که واقعاً از او بعید بود. اما آیا واقعاً از او بعید بود یا این ما هستیم که او و شخصیتش را آنچنان که هست نشناخته ایم، بلکه آنچنان که خواسته ایم در ذهن خود ساخته ایم. تمایل شدید ذهن ما به پیش بینی تمام رفتار آدم ها، در حالی که شناخت محدودی از آن ها داریم شگفت انگیز است. شاید بهتر باشد کمی بیش تر لایه های درونی شخصیت افراد را بشناسیم، البته نه با نیت تجسس و فضولی و مطالعه ی آزمایشگاهی، با نیت درک یک انسان، یک دوست.

این گفت و گو از انیمیشن سینمایی Shrek هم می تواند جالب باشد:

.Shrek: For your information, there's a lot more to ogres than people think
?Donkey: Example
!Shrek: Example... uh... ogres are like onions
[holds up an onion, which Donkey sniffs]
?Donkey: They stink
!Shrek: Yes... No
?Donkey: Oh, they make you cry
Shrek: No
Donkey: Oh, you leave 'em out in the sun, they get all brown, start sproutin' little white hairs
Shrek: [peels an onion] NO! Layers. Onions have layers. Ogres have layers. Onions have layers. You get it? We both have layers
[walks off]
Donkey: Oh, you both have LAYERS. Oh. You know, not everybody like onions. What about cake? Everybody loves cake
*Shrek: I don't care what everyone else likes! Ogres are not like cakes

 

*Memorable quotes for Shrek

 

پی نوشت: 

اول) «هر کسی از ظن خود شد یار من / از درون من نجست اسرار من» (مولوی)

دوم) در همین ارتباط، مراجعه فرمایید به مطلب «اثر هاله ای - halo effect» در وبلاگ «و واعدنا موسی ثلاثین لیله ...».

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

دوست داشتن، جوشش، کوشش

از بین آن که دوستت دارد و آن که دوستش داری، کدام را انتخاب می کنی (با فرض این که هر کدام فقط یکی از این شرایط را دارند)؟

اگر انتخاب گزینه ی دوم است، آیا این نشان دهنده ی این است که میل و نیاز به دوست داشتن از میل و نیاز به دوست داشته شدن قوی تر و اصیل تر است؟

آیا نمی شود به جای تلاش برای جلب محبت آن که دوستش داری، برای دوست داشتن آن که دوستت دارد بکوشی؟

آیا دوست داشتن بیش از آن که کوششی و آگاهانه باشد، جوششی و ناخودآگاه است؟

آیا دوست داشتن میل و نیاز چیره بر تمام امیال و نیازهاست؟

آیا ما همیشه کاری را انجام می دهیم و راهی را انتخاب می کنیم که دوست داریم؟

آیا تمام اولویت ها بر اساس شدت دوست داشتن تعیین می شوند؟

 

پی نوشت: دسته بندی جوششی و کوششی را فردی برای اشعار به کار برده بود. واقعاً در حال حاضر حضور ذهن ندارم چه کسی این دسته بندی را انجام داده بود.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

خس خس نفس های آرمان

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

آهای شیمیایی، این قدر سرفه نکن. خدا را شکر وجدانی نداریم که درد بگیرد، اما صدایت مزاحم خواب های شیرینمان می شود. پس کی نسلتان منقرض می شود که ما یک نفس راحت بکشیم؟ خس خس نفس هایت نمی گذارد. ما همه کار می کنیم که هر چه زودتر راحت شوی، چرا این قدر مقاومت می کنی؟ تو هم چشمانت را ببند و بخواب، راحت باش، آرمانی نمانده است که زیر پا نگذاشته باشیم.

 

پی نوشت: با یادی از شهدا و جانبازان هشت سال دفاع مقدس، به ویژه شهدا و جانبازان شیمیایی و قربانیان بمباران شیمیایی هشتم تیر 1366 سردشت

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

سرنوشت پینوکیو

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

خدا کند سرنوشت من هم مثل پینوکیو باشد، بالاخره روزی آدم شوم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

یارم به کنار است و دلم تنگ

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

خدایا با این که همیشه هستی و نزدیک تری از رگ گردن، همیشه دلم برایت تنگ است. حق دارم، نه؟ از بس که تو بزرگی و دل من کوچک!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

شیعیان قصه گو و قصه دوست

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

داستان آهن گداخته و بیت المال برای ما، فقط یک داستان است، قصه ای مثل قصه های دیگر. تازه جذابیت کدوی قلقله زن و سیندرلا و تأثیرشان در زندگیمان بسیار بیش تر است. از بس که لایقیم بعضی هامان به شیعه بودن.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

ارزش عرضی، ارزش طولی

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

کسی می گفت: «ارزش زندگی بیش تر به عرضش وابسته است تا به طولش».

فکر می کنم درست می گفت.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف

از آرزو تا هدف

«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

آرزو را آدم در ذهن و خیال خود می پرورد و از شیرینی اش لذت می برد. دست هایت را پشت سرت قلاب می کنی و دراز می کشی، یا زیر چانه ات می گذاری و می نشینی و در آرزوهایت غوطه ور می شوی و از فکر کردن به آن ها قند در دلت آب می شود. شاید آخر شب ها ساعت ها خودت را با آن ها سرگرم می کنی. خواب را از چشمانت می گیرند و گاهی حتی وقتی به خواب می روی داستان همچنان ادامه دارد.

هدف اما شاید یک تفاوت عمده با آرزو دارد. در واقع هدف نسبت به آرزو چیزی افزون دارد، که شاید بتوان آن را تلاش دانست. وقتی که برای رسیدن به آرزویی برنامه ریزی و تلاش صورت گیرد، آن آرزو به هدف تبدیل می شود. هنگامی که چنین شد، می شود منشأ حرکت و تکاپو و جهت دهی به زندگی. شاید اهداف انسان ها در زندگی، مهم ترین شاخص ارزشیابی آن ها باشد. البته که راه های برگزیده برای نیل به اهداف هم مهم هستند.

 

پی نوشت: این نوشته حاصل مفهوم تراشی من برای این دو واژه است، بدیهی است که افراد دیگر شاید مفاهیم دیگری را برای این دو واژه در نظر داشته باشند.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
عین الف