«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

مسأله‌ی سوم «توقع» ماست.

خیال می‌کنیم اگر حرکتی را آغاز کردیم و برنامه‌ای را شروع کردیم، باید به نتیجه برسد و همه آدم‌های خوبی شوند.

خیال می‌کنیم مقصود این است آدم‌ها در عمل حرکتی داشته باشند. این توقع ما را بسته است و زنجیر کرده؛ در حالی که مقصد این نیست. مقصد تفاهم است، نه توافق. هدف این است که زمینه‌ی خوب شدن افراد فراهم شود، نه این‌که همه خوب شوند؛ چرا که عمل مربوط به انتخاب و اختیار آن‌هاست. می‌خواهند عمل کنند یا نکنند.

آن‌چه مطلوب است، تفاهم‌هاست، نه توافق‌ها؛ فهم است، نه عمل. آن‌چه مهم است فهم در برخوردهاست و عمل وابسته به شخص است. می‌خواهد خوب شود یا نشود. مقصود این نیست که همه ابوذر شوند، مقصود این است که همه شکل بگیرند؛ یا ابوذر شوند و یا ابوجهل. بیش از این توقعی نیست که پیامبران نیز زمینه‌ی انتخاب انسان را فراهم می‌کردند: «لیهلک من هلک عن بیّنه و یحیی من حیّ عن بیّنه»1؛ تا آن‌هایی که زنده شدند، با آگاهی برای زندگی آماده شده باشند و آن‌هایی که به هلاکت رسیدند با آگاهی و در روشنی هلاکت را انتخاب کرده باشند. مقصد همین است، نه چیزی بیش از این.*

_________________________________________

1- سوره انفال، آیه 42.

* علی صفایی حائری، حرکت. انتشارات لیله‌القدر، چاپ سیزدهم، پاییز 1398.

_______________________________________________

پی‌نوشت: چه جنایات خبیثانه و چه اتفاقات و صحنه‌های سخت و دل‌خراشی در افغانستان و فلسطین روی می‌دهد! خدایا خودت تسلی‌بخش دل‌های داغ‌دیده‌ی مادران و پدران و فرزندان و ... عزیز‌از‌دست‌داده باش.