«بسم الله الرّحمن الرّحیم»

کوچک که بودم، یک بار تلویزیون فیلم «مرد نامرئی» را پخش کرد (نسخه خارجی). یک قسمت از کارتون «تام و جری» هم بود که جری با استفاده از یک جوهر مخصوص نامرئی می شد. آن زمان این داستان ها و فانتزی های نامرئی شدن برایم خیلی جذاب بود. حالا اما ... .

بیایید یک امتحان بدهیم، فرض کنیم با جوهری، فنی، روشی بتوانیم نامرئی بشویم، طوری که هیچ کس ما را نبیند. چه خواهیم کرد؟ اولین کارهایی که انجام خواهیم داد چه خواهند بود؟ چه نقشه های جذاب و وسوسه برانگیزی در ذهنمان شکل می گیرد؟

امتحان تمام شد. اما نیازی نیست برگه ها را بالا بگیریم. کسی برگه ها را جمع نخواهد کرد. اصلاً بگذاریم همه برگه ها سفید بماند. اما جواب ها را پیش خودمان مرور کنیم و به خودمان نمره بدهیم.

چند نگاه ناروا کردیم؟ چند حرف ناروا شنیدیم؟ کجا دستمان کج شد؟ کجا پایمان لغزید؟ کجا بر ضعیفی تعدی کردیم؟ کجا به ناتوانی خندیدیم؟ کجا ... ؟

اگر هیچ یک را مرتکب نشدیم. اگر خوبی هایی که مردم همیشه از ما می بینند ماند و بدی هایی که نمی بینند مرتکب نشدیم، این یعنی در ما چیزی به نام وجدان هست و شاید بالاتر، یعنی ما مؤمنیم به وجود خداوند و آنچه انجام می دهیم و نمی دهیم به خاطر رضای اوست، نه فکر مردم و حرف مردم. این یعنی اخلاص!

 

پی نوشت: پروردگارا توانی ده تا در نهان و آشکار به یاد داشته باشیم، هیچ جوهری ما و اعمالمان را از چشم تو پنهان نمی کند! اخلاصی ده تا همیشه آنچه بدان می اندیشیم و نمی اندیشیم و آنچه عمل می کنیم و نمی کنیم به خاطر تو باشد.

راستی، سال نو مبارک! :)