از بین آن که دوستت دارد و آن که دوستش داری، کدام را انتخاب می کنی (با فرض این که هر کدام فقط یکی از این شرایط را دارند)؟

اگر انتخاب گزینه ی دوم است، آیا این نشان دهنده ی این است که میل و نیاز به دوست داشتن از میل و نیاز به دوست داشته شدن قوی تر و اصیل تر است؟

آیا نمی شود به جای تلاش برای جلب محبت آن که دوستش داری، برای دوست داشتن آن که دوستت دارد بکوشی؟

آیا دوست داشتن بیش از آن که کوششی و آگاهانه باشد، جوششی و ناخودآگاه است؟

آیا دوست داشتن میل و نیاز چیره بر تمام امیال و نیازهاست؟

آیا ما همیشه کاری را انجام می دهیم و راهی را انتخاب می کنیم که دوست داریم؟

آیا تمام اولویت ها بر اساس شدت دوست داشتن تعیین می شوند؟

 

پی نوشت: دسته بندی جوششی و کوششی را فردی برای اشعار به کار برده بود. واقعاً در حال حاضر حضور ذهن ندارم چه کسی این دسته بندی را انجام داده بود.